امید معماریان
info
ماشاء الله شمس الواعظین روزنامه نگار در تهران، در گفت وگو با روز به تحلیل سفر اخیر رییس جمهور به سازمان ملل و موضع ایران در مورد اسراییل می پردازد. وی با اشاره به ادبیات مورد استفاده در سخنرانی رییس جمهور در مجمع عمومی می گوید: “آقای احمدی نژاد نقش انبیایی برای خود قاپل است” و خاطرنشان می کند: “ نقش انبیایی کشورها پایان یافته است و تنها در تعامل و همگرایی می توانند نقش بین المللی ویا منطقه ای ایفا کنند. ” این گفت وگو را می خوانید.
دوهفته پس از بازگشت محموداحمدی نژاد از سفر به سازمان ملل، دستاوردهای آن و بازتابش در میان نخبگان سیاسی و اجتماعی را چگونه ارزیابی می کنید؟
مقدمه چینی ها وتبلغات گروه احمدی نژاد درمورد یک ”سفر پروتکلی”، خیلی گسترده تر ازواقعیت این سفربود. برای اینکه آقای احمدی نژاد از دوره ای که به ریاست جمهوریرسیده در میان بسیاری از کشورهای جهان شخصیتش منزوی است، به دلیل مواضعش وسیاست هایش. بنابراین وقتی در چنین شرایطی قرار می گیرد که با رهبران جهان در یک مجمعی وارد بحث وسخنرانی می شود، احساس می کند یک فرصت خیلی طلایی برای ابراز نظر وپافشاری روی دیدگاههایش به دست آورده. درحالی که اصل سفر رهبران جهان به مجمع عمومی سازمان ملل متحد به صورت سالانه یک عمل پروتکلی است ونیازی این همه سروصدا وتبلغیات ندارد. حداقل در ایران به استثنای گروه احمدی نژاد وحامیانش، در میان نخبگان واساتید دانشگاه وروزنامه نگاران چندان سفر راثمر بخش تلقی نکردند.
اما از طرف دیگر نمی توان منکر شد که احمدی نژاد به دلیل بازتولید برخی ادبیات فراموش شده دوره جنگ سرد، به ویژه در آفریقا و خاورمیانه و بعضی کشورهای اسلامی طرفداران زیادی پیدا کرده است. به ویژه درمیان نسل جوانی که ادبیات پیشین را به یاد ندارد. حالا یک رییس جمهوری می آید در سال های آغازین قرن بیست ویکم بحث های مربوط به ۵۰ سال قبل ادبیات رادیکال والگوهای انقلابی گری در جهان سوم و ادبیات ردگرایانه علیه آنچه امپریالیسم خوانده می شود را نوسازی می کند. در نتیجه، در میان بعضی از مللی که احساس نوعی انزوا می کنند در رابطه باکشورهای پیشرفته، این احساس ایجاد می شود که یک کسی هست که زبان گویایشان شده وبنابراین از او جانبداری وحمایت می کنند.
پیش از سفرآقای احمدی نژاد معاونشان آقای مشائی گفته بودند که ملت ایران واسراییل با یکدیگر دوست هستند. با توجه به موضع گیری های افراد بلندپایه دیگر در رد این سخن و موضع گیری نکردن رییس جمهوری، معلوم نشد که بالاخره این یک تغییر سیاست است یا یک گاف سیاسی. من وقتی از آقای احمدی نژاد در نیویورک -در پایان کنفرانس مطبوعاتی شان - پرسیدم که نظرتان درمورد صحبت های آقای مشائی چیست گفتند که دراین مورد اظهارنظر نمی کنند. با این حال ایشان درسازمان ملل نسبت به اسراییل مواضع تندی اتخاذ کردند. به نظر شما بالاخره تکلیف ایران با مساله اسراییل چطور خواهد بود؟
نه حرف آقای احمدی نژاد را سیاست عملی ایران می دانم ونه حرف آقای مشائی. سیاست عملی ایران دررابطه با اسراییل همان چیزی است که می بینیم؛ یعنی حمایت از جنبش های ضدصهیونیستی در سرزمین های اشغالی و حمایت از حزب الله و در عین حال ارائه فرمول مبتنی بر اجرای یک رفراندوم درمیان صاحبان اصلی سرزمین تاریخی فلسطین، چه یهودیان چه مسلمانان برای تعیین سرنوشت این سرزمین. این چیزی است که در سبد دیپلماسی ایران قرار دارد.
از طرف دیگر به دلیل سیاست عملگرایانه خارجی ایران ما چندان مخالفتی بین ایران وکشورهایی که اقدام به برقراری صلح با اسراییل کرده اند نمی بینیم. بلکه حتی می بینیم که درمورد مصر که امضا کننده قرارداد کمپ دیوید بوده، تمایل ایرانی ها به برقراری رابطه بیش از طرف مصری است وروابط استراتژیک با سوریه نیز تحت تاثیر مذاکرات غیرمستقیم با اسراییل با میانجی گری ترکیه قرارنگرفته است. در نتیجه می توانیم این طور بگوییم که سیاست اصلی ایران در مورد اسراییل سه پایه دارد. یک، حمایت از جنبش های ضدصهیونیستی که درحوزه قلمروهای حیاتی واستراتژیک اسراییل حضور دارند و دفاع و حمایت از کشورهای ضد اسراییلی منطقه وخاورمیانه و به صورت مشخص سوریه. دوم، اراپه یک در خصوص کشمش اعراب واسراییل مبتنی بر اجرای رفراندوم. سوم، عدم مخالفت ایران با کشورهایی که اقدام به صلح منفردانه با اسراییل می کنند. عملا ایران مخالفتی با این روندها نمی کند.
ایران عملا تمایل به حل مساله فلسطین واسراییل، از طریق گفت وگو ونه از طریق رویارویی وجنگ، دارد. منتها آنگونه که ادبیات سیاسی ایران بیانگر آن است، این باید به نحوی باشد که صلح عادلانه تلقی شود.
سفرآقای احمدی نژاد بار دیگر یک قطعنامه را درسبد قطعنامه های پیشینی که شورای امنیت سازمان ملل صادرکرده بود گذاشت. آیا سفروی می توانست از چنین اجماعی جلوگیری کند یا آن را تسریع بخشد؟
دو ارزیابی دراین زمینه وجود دارد. یکی اینکه صدور قطعنامه شورای امنیت علیه ایران چهارمین قطعنامه است و ضربه هولناکی به دیپلماسی خارجی دولت احمدی نژاد تلقی می شود. چون دولت احمدی نژاد تصور می کرد که با وقوع بحران گرجستان درقفقاز و کشمکش روسیه وایالات متحده آمریکا بر سرگسترش قلمرو ناتو، در حوزه حیاتی روسیه شکاف جدی افتاده و به نوعی بازسازی جنگ سرد صورت می گیرد واین کمک می کند به ایران تا با تکیه بر روسیه مجامع بین المللی برنامه اتمی اش را بدون پذیرش فشار از سوی اروپا وآمریکا به پیش ببرد. ولی ظاهرا روسیه وچین با مجموعه ومنظومه غربی بر سرپرونده هسته ای ایران اختلاف نظر چندانی ندارد. این عملا نشان داده شد. ارزیابی دوم من این است که اگر ما روش ایالات متحده آمریکا را استراتژی پلکانی علیه ایران را به عنوان اصل سیاست خارجی ایالات متحده دررابطه با پرونده هسته ای ایران تلقی کنیم می بینیم که آمریکا در قطعنامه چهارم موفق به دست آوردن اجماع بین الملی برای اجماع تحریم های حاضر ویا تشدیدهای پیشین نشد واین یک ناکامی برای آخرین روزهای جورج بوش درکاخ سفید است. برای اینکه در مقایسه با آنچه که ایالات متحده آمریکا انتظار داشت نتوانست به هدف هایش دست پیدا کند واینجا به نفع ایران یک امتیاز ثبت شد که یک قطعنامه شبه بیانیه ای صادر شد که صرفا وحدت خانواده بین المللی را در رابطه به پرونده هسته ای حفظ کند و علامتی بفرستد به رهبران ایران که خانواده بین المللی با وجود داشتن بحران های جدی در قبال مساله بحران اتمی ایران بی تفاوت نخواهد نشست وبه سیاست های خودش در رابطه با ایران ادامه خواهد داد.
یک نکته که درطی مدت حضور آقای احمدی نژاد درسازمان ملل محسوس بود، نگاه ایشان به داخل بود، درحالی که مخاطب اصلی شان غربی ها بودند که می خواستند ببینند وی چه پیامی برای غرب دارد. در حقیقت، سخنرانی آقای احمدی نژاد با سخنرانی شان در شهرهای کوچک یا مناسبت های عمومی درایران تفاوت بسیار اندکی داشت. به نحوی که سخنرانی وی در مجمع عمومی بیش از ده دقیقه اختصاص داشت به بیان توصیه های مذهبی مبتنی بر تعالیم شیعه که حتی سنی مذهب های مجمع عمومی هم متوجه صحبت های ایشان نمی شدند، چه برسد به افراد دیگری که با مذاهب دیگر درجلسه حضور داشتند…
نکته خوبی را مطرح کردید. آقای احمدی نژاد نقش انبیایی برای خود قاپل است. تازمانی که دولتمردان و روسا ورهبران دنیا به این نتیجه نرسیده باشند که نقش انبیایی کشورها پایان یافته است و در تعامل و همگرایی می توانند نقش بین المللی ویا منطقه ای ایفا کنند ما شاهد تکرار چنین وضعیتی خواهیم بود. مصرف کننده ادبیاتی که آقای احمدی نژاد تولید می کند، بخشی جهان اسلام ونیروهای تحت ستم - از دید ایشان -است وبخشی هم طرفداران خودش در داخل حکومت که شوق به بازسازی این ادبیات دارد. مصرف کنندگان داخلی و مصرف کنندگان خارجی تحت ستم علاقه مند هستند این ادبیات را بشنوند. اینها کاری از دستشان بر نمی آید جز تشویق احمدی نژاد به کار بردن هرچه بیشتر این ادبیات برای کاهش میزان تحقیرشدگی این ملت ها در قبال توسعه طلبی های اسراییل علیه کشورهای عربی یا فلسطینی ها.
گزینه ای که تهران در مورد حل مساله اسراییل وفلسطین مطرح می کند درچه جایگاهی به لحاظ عملی دارد و درمقابل دیگر گزینه های موجود چقدر طرفدار دارد؟
با توجه به شکاف هایی دموکراتیک که در اسراییل وجود دارد سه گروهدر داخل این کشور قابل تشخیص است. درواقع الان سه الگو حول موضوع اسراییل شکل گرفته که خیلی جدی است. یک الگو که اسراییل کشوری است برای همه شهروندانش بدون هیچ گونه تبعیض قانونی یا نژادی. الگوی دوم فلسطین یا اسراییل کشور یاسرزمینی است که حکومت یا ملت آن از دو قومیت شکل گرفته که باید به صورت برابر تقسیم قدرت کنند. الگوی سوم هم تشکیل دولت فلسطین در مرزهای سال ۱۹۶۷ است. کشمکش میان طرفداران این سه الگو در فلسطین و اسراییل زیاد است. حتی ایهود المرت در سخنرانی اخیر خود در کابینه اعلام کرد که اگر اسراییل بلندی های جولان وکرانه اختری رود اردن را واگذار نکند در آینده شاهد وضعیتی خواهیم بود که باید تصمیمات دردناک تری بگیریم.
بنابراین گزینه آقای احمدی نژاد چندان سورالیستی نیست و طرفدارانی در این سو وآن سوی جهان دارد. اما مشکل جای دیگری است. صاحبان تاریخی فلسطینی و اتحادیه عرب از این تیپ الگوها دست برداشته اند ورفته اند فرمول کنفرانس مادرید سال ۱۹۹۱ را دنبال می کنند که موضوع صلح درقبال زمین را مطرح می کند. اگر چه اسراییل آماده پذیرش این فرمول نیست، چراکه باید شهرک های یهودی نشین را به فلسطینی ها بدهد، قدس را هم به آنها بازگرداند واز این قبیل موضوعات. بنابراین ایران یک الگو دارد اتحادیه عرب هم الگوی خودش را. با توجه الگوهای مختلف، در آینده نزدیک در خصوص حل مساله موجود نتیجه ای گرفته نخواهد شد.