از فردای انتصاب محمود احمدی نژاد و شکل گیری دولت مستقر، روزی نیست که زندان های ایران، شاهد حضور خانواده زندانیانی که دستگیر شده اند، نباشد. بعضی چهره ها، از روز اول حضور داشته اند؛ بعضی در میانه راه آمده اند؛ هر روزهم خانواده دیگری به جمع آنها اضافه می شود. گزارش زیر، به بازخوانی یک روز در برابر اوین اختصاص دارد.
ساعت 7:30
صبح یک روز پنجشنبه بعد از عاشورا؛ خیابان درکه مقابل سالن های “چند منظوره” اوین. روز ملاقات بازداشت شدگان بندهای 209 و 240 وزارت اطلاعات. خانواده هایی که اعضایشان در جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده اند، منتظر باز شدن درهای ورود به سالن انتظار ملاقات ها هستند.
ساعت 8 صبح
تعداد حاضرین بیشتر می شود؛ اکنون نزدیک به 100 نفر از خانواده ها، مضطرب و نگران در مقابل در آهنی اوین و در سرما منتظر گشوده شدن در هستند.
ساعت 8:30
کم کم “حرفه ای” ها هم از راه می رسند. این اصطلاح در میان ملاقات کننده ها به خانواده زندانیان سیاسی گفته می شود که همسران و یا فرزندان آنها بیش از یکبار سابقه زندان دارند و برای همین با عرف وآداب ملاقات آشنایی بیشتری دارند.
خانواده دکتر ملکی، خانم دکتر بازرگان، همسر محسن محققی که در دوران شاهنشاهی برای ملاقات با پدر این مسیر را می پیمود و در دوران بعد از انقلاب برای ملاقات با برادر و همسرش بارها این مسیر را طی کرده است و به همراه همسر محمود نعیم پور از خاطرات بازداشت سال 69 اعضای نهضت آزادی می گویند و خانم کمالی، همسر عماد باقی که در طول سالهای اخیر به تناوب برای ملاقات با همسر و دامادش این مسیر را طی کرده است.
امین احمدیان همسر بهاره هدایت هم می رسد و همچنان با روحیه، یادآوری می کند که امسال عید نیز ماموران به سفره هفت سینی که در مقابل اوین گسترده بودند حمله کردند و همسرش را بازداشت کردند و با شوخ طبعی خاصی، با اشاره به ایام سال نوی میلادی می گوید: “امسال بهاره هم عید مسلمین و هم عید مسیحیان را در زندان بوده است”.
ساعت 9 صبح
درهای سنگین زندان همچنان بسته است؛ هیچ کس پاسخگوی مادران دل نگران و خانواده ها نیست. حالا نزدیک به 200 نفر پشت درهای اهنی سنگین، به امید ملاقات با اعضای خانواده شان سرما را تحمل می کنند.
ساعت 9:30
سرانجام در اولیه باز می شود. خانواده ها به محوطه حیات اوین وارد می شوند، اما هنوز یک در دیگر تا سالن انتظار برای ملاقات باقی است و ماموران هم عجله ای برای گشودن آن ندارند.
پدر سلمان سیما با هیجان و حرارت مشغول اعتراض به وضعیت موجود است و با افتخار از اینکه فرزندش به دلیل حق خواهی به زندان افتاده یاد می کند.
10 صبح
سرانجام بعد از تحمل سه ساعت سرما همه موفق به ورود به سالن انتظار برای ملاقات می شوند و کارت های آبی رنگ ملاقات را دریافت می کنند. بر دیوار سالن ملاقات، آیین نامه های سازمان زندانها چسبانده شده است از جمله اینکه بدون مجوز قاضی و دادیار هیچ کس، حتی خانواده درجه یک هم حق ملاقات ندارند. موضوعی به نام ملاقات با وکیل نیز اصولا در این آیین نامه ها جایی ندارد.
یکی از “حرفه ای” ها در پاسخ به بقیه کسانی که نگران عدم تماس زندانیانشان با خانواده هستند از سالهای دهه شصت می گوید که معمولا زندانیان در چند ماه اول بازداشت حق تماس با منزل را نداشتند و در آن زمان از این مدت به عنوان “عُده لاجوردی” یاد می کردند.
ساعت 10:30
صف خانم ها و آقایان برای تنظیم وقت ملاقات تشکیل شده است. همسر سحرخیز اولین نفر است و گویا عجله دارد تا زودتراز بقیه موفق به دیدار عیسی سحرخیز روزنامه نگار دربند شود.
در سالن چند گروه مختلف در کنار هم مشغول بررسی و تبادل اخرین اخبار از عزیزان در بندشان هستند. خانواده زندانیان بهایی، که تعدادشان هم کم نیست، در گفتگو با دیگر خانواده ها مشغول شرح ظلم هایی هستند که در طول سالیان گذشته بر آنها رفته واز جمله بازداشت سال گذشته معتمدانشان و آخرین آنها نیز که بازداشت جوانان خانواده ها به اتهام حضور در تجمعات عاشورا بوده است. خانواده زندانیان مجاهدین خلق هنوز برای گفتگو با دیگران تردید دارند. در گوشه ای نیز اعضای خانواده برخی از کسانی که در ماههای اخیر به جرم فعالیت در شرکتهای هرمی و گلدکوئست بازداشت شده اند تلاش می کنند تا دورتر از جمع ناآرام خانواده های سیاسیون حضور داشته باشند.
خانواده دکتر ملکی از بیماری وی می گویند و اینکه دکتر ملکی گفته با وجود این بیماری و فشارهای سنگین جسمی، حضور در زندان را ترجیح می دهم.
برخلاف برخی از خانواده ها که چند نفر برای ملاقات با یکی از اعضای خانواده آمده اند، همسر مهندس توسلی برای ملاقات با دو دختر، داماد و برادرش آمده است، هرچند مسوولین حتی البسه ودیگر لوازم شخصی دکتر یزدی، لیلا و سارا توسلی و فرید طاهری راتحویل نمی گیرند. فرید طاهری دوهفته قبل در همین سالن و در صف آقایان منتظر تائید برگه ملاقات برای دیدار همسرش بود و امروز در داخل زندان و در یک بند با همسرش قرار دارد.
ساعت 11 صبح
مادر سالخورده مهدی محمودیان که همراه دو نفر از بستگانشان برای ملاقات با فرزندش آمده، در گوشه ای از سالن، مشغول شرح جریان ضرب و شتم فرزندش به دلیل درخواست برای استفاده از دستشویی است.
و دکتر محمد حائری وکیل دادگستری که هفته های قبل برای درخواست ملاقات با موکلش، حسین نورانی نژاد مراجعه می کرد این هفته به همراه همسر و فرزندانش برای ملاقات با فرزندش سعید حائری آمده است.
خانواده شیوا نظرآهاری و مهرداد رحیمی، دیگر اعضای بازداشت شده کمیته گزارشگران حقوق بشر نیز حضوردارند و از میان صحبتهایشان شنیده می شود که به فرزندانشان اتهاماتی چون ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و محاربه تفهیم شده و تحت فشارهای شدید برای حضور در اعترافات تلویزیونی قرار دارند.
پدر و مادر و خواهر مهدی عربشاهی، خانواده میلاد اسدی و پدر و مادر مرتضی سیمیاری که از شهرستان برای ملاقات با فرزندشان آمده اند هم در گوشه ای گرد هم جمع شده اند و همگی نگران فرزندانشان هستند که از روز بازداشت تاکنون حتی تماس تلفنی هم نداشته اند، در این میان وضعیت بهاره هدایت تنها خانم عضو شورای مرکزی تحکیم بهتر است؛ وی هفته گذشته ظاهراً بر اثر یک اشتباه ملاقاتی با خانواده داشته، اما این هفته مسوولین سالن ملاقات به همسروی اعلام کردند بهاره تا اطلاع ثانوی ممنوع الملاقات است.
همسران برخی از مسوولین سابق جمهوری اسلامی نیز با حجاب کامل در گوشه ای نشسته اند و هنوز باور ندارند که برای دیدار با معاون اسبق ریاست جمهوری اسلامی و یا معاون سابق وزیر اطلاعات باید در سالن انتظار اوین حضور یابند.
این هفته همسران محمد جواد مظفر، ماشاالله شمس الواعظین و خواهر رضا تاجیک برای ملاقات نیامده اند؛ هرچند کسانی هم که آمده اند می دانند شانس دیدار با عزیزان دربندشان بسیار کم است.
ساعت 11:30 صبح
بلند گوی سالن چند بار اعلام می کند: “هیچیک از بازداشتی های عاشورا ملاقات ندارند.”
با شنیدن این مساله جمع زیادی از خانواده ها سالن را ترک می کنند اما هنوز خانم حکمت که به همراه خواهرش برای ملاقات با همسر و دختر دربندش آمده منتظرند شاید تغییری در وضعیت رخ دهد و خانواده مهندس محمد طاهری نیز اصرار دارند که حداقل لوازم شخصی که برای فرزندشان آورده اند را تحویل دهند.
از خانواده حسن نورانی نژاد هم امروز فقط خواهرش به ملاقات آمده است ومی گوید دردادگاه هفته گذشته نورانی نژاد، قاضی دادگاه علاوه بر وی، مهدی حمودیان وخانم آذر منصوری، پرستو سرمدی، همسر حسین را هم به عنوان متهم ردیف چهارم پرونده در کیفرخواست نام برده است.
اولین گروه افرادی که از سالن ملاقات بیرون می آیند مهرک میراب زاده است، همسر شهاب طباطبایی. ناراحت و عصبی به افرادی که از وی احوال همسرش را می پرسند می گوید در طول دو هفته اخیر بارها سلول رئیس شاخه جوانان جبهه مشارکت را تغییر داده اند و در این تغییرها کلیه لوازم شخصی که خانواده برای وی ارسال کرده بود هم توقیف شده. در نهایت آنچنان که او نقل می کند در سلول فعلی “فقط شهاب، عبدالله مومنی و یک پتو” وجود دارد.
برخی دیگر از خانواده هایی که از ملاقات بیرون می آیند از وضعیت نامناسب زیستی زندان می گویند؛ از اینکه زندانیان نسبت به فضای سرد اعتراض دارند و اینکه در بسیاری از سلول ها تا 5⁄1 برابر ظرفیت زندانی وجود دارد و مشکلات مربوط به این موضوع. از عزاداری همسلولی های آرش زمانی هم می گویند که روز قبل اعدام شده است.
آنچنان که خانواده ها میگویند آرش زمانی نیز تا هفته گذشته به همراه 15 نفر از روزنامه نگاران و بازداشتی های بعد از انتخابات در یک سلول 10 نفره زندانی بوده است.
ساعت 12
فاطمه آدینه وند نیز به همراه دو فرزندش برای ملاقات آمده اند. پس از یکی دوماهی که از انتقال عبدالله مومنی به بخش عمومی و آسانتر شدن تماس ها می گذشت، هفته گذشته مجدداً مومنی را به بندهای 209 و 240 انتقال داده اند، اما همسرش همچنان با روحیه به دنبال همسر امیر خرم از اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی است و برای دیگران توضیح می دهد که خرم یک روز قبل از بازداشت برای ملاقات با خانواده مومنی به منزل آنها رفته بوده است. او نگران مسعود باستانی روزنامه نگار جوانی است که همسلول عبدالله مومنی بوده وهفته گذشت به زندان رجایی شهر کرج و بین چند قاتل تبعید شده است.
با توجه به روحیه و اخلاق خوب سعید لیلاز همه منتظرند تا بشنوند وی در آخرین ملاقات با همسرش چه داستانهای طنزآمیزی از حوادث داخل زندان تعریف کرده است. اما با خروج همسر لیلاز از سالن ملاقات معلوم می شود که طنز امروز تلخ بوده و در جریان انتقال به سالن ملاقات، به دلیل گفتگوی لیلاز و ساسان آقایی با یکدیگر، ماموران هر دوی آنها را از ملاقات محروم کرده اند.
ساعت 12:30
برخی خانواده ها احکام و نامه هایی از دادستان تهران برای ملاقات حضوری با عزیزان در بندشان دارند اما در برابر اراده بازجویان و ماموران زندان، احکام کتبی دادستان اهمیتی ندارد. هیچیک از کسانی که این نامه ها را ارائه می کنند موفق به ملاقات حضوری نمی شوند.
ساعت یک بعد از ظهر
سربازان وظیفه با اعلام پایان ساعت ملاقات، خانواده هایی را که هنوز چشم انتظار و امیدوار ملاقات هستند از سالن بیرون می کنند.
یکی دیگر از روزهای ملاقات بند 209 و 240 هم به پایان رسیده است. در بیرون از زندان خانواده ها مشغول تنظیم برنامه و هماهنگی برای هفته بعد هستند؛ برنامه ای که شامل مراجعه به دادگاه انقلاب، خیابان معلم، مراجعه به دادگستری تهران در خیابان ارک، مراجه به دادسرای اوین و بازهم پنجشنبه آینده سالن ملاقات در خیابان درکه خواهد بود.
این برنامه 6 ماهست که ادامه دارد؛ تا کی چنین خواهد بود؟