در هفته های گذشته، شمار زیادی از هنرمندان، شاعران، روشنفکران و نویسندگان با معترضین ایرانی اعلام همبستگی نموده و از نقض گسترده حقوق بشر در ایران انتقاد کرده اند. همزمان با روزجهانی اقدام برای حقوق بشر در ایران، با شماری از چهره های سرشناس فرهنگی و هنری به گفتگو نشسته ایم. اسماعیل خویی شاعر، محسن مخملباف و بهمن قبادی کارگردان و نیلوفر بیضایی نمایشنامه نویس در گفتگو با روز، از اهمیت دفاع از حقوق شهروندان ایرانی و نیز ضرورت تداوم اعتراضات به نقض حقوق بشر در ایران سخن گفته اند.
اسماعیل خویی: خیزشی در حد انقلاب مشروطیت
اسماعیل خویی در خصوص روز جهانی اقدام برای حقوق بشر در ایران به روز می گوید: “اینکه چنین روزی یعنی روز حقوق بشر برای ایران نامگذاری می شود و اندیشمندان، شاعران و نویسندگان پشتیبانش هستند، بی گفتگو اهمیت دارد و در مورد آن جای بحث و جدل نیست. چنین روزی بسیار با اهمیت است. آنگاه که ما روزی را به نام کس یا پیشامدی نام گذاری می کنیم، فقط می خواهیم بگوییم که این آدم یا این پیشامد برای ما اهمیت بسزای تاریخی و انسانی و اجتماعی دارد. وقتی که ما روزی را روز حقوق بشر اسم گذاری می کنیم و یک عده پرشماری از اندیشمندان و روشنفکران و شاعران و نویسندگان ما از آن پیشتیبانی می کنند، در حقیقت داریم می پذیریم و به دیگران با صدایی بلند اعلام می داریم که حقوق بشر برای ما نه تنها اهمیتی تاریخی دارد بلکه اهمیتی اجتماعی وسیاسی و فردی و انسانی دارد و از همه نظر برای ما بااهمیت است. و سخن گفتن ما از حقوق بشر، فقط سخن گفتن نیست. فقط نظریه پردازی نیست. ما به جد سخن می گوییم. به دنبال این حقوق هستیم و می خواهیم این حقوق را بدست بیاوریم. این نکته را هم اضافه کنیم که به گمان من، تمام تاریخ تکامل حقوقی انسان، از دوران قبیله گرایی و ساختار قبیله ای فراتر آمد، تاریخ تکامل حقوق بشر است. تاریخ مبارزه انسان است برای رسیدن به حقوق بشر”.
این شاعر نامدار ایرانی در ادامه “خیزش” اعتراضی مردم ایران را با خواسته های مردم در انقلاب مشروطیت مقایسه می کند و می افزاید: “خواست های مردم ما هر چه بیشتر و پرخاشگرانه تر انکار بشود، بیشتر و بیشتر می شود و تندتر و تندتر می شود. در آغاز، شعار این بود که «رای من رو پس بده» و اکنون کار رسیده است به «مرگ بر دیکتاتور». یعنی که خیزش مردم ایران، به راستی دارد حاد می شود و می رود که همه خواسته های خودش را بخواهد. این خواسته ها به گمان من، همان خواسته های انقلاب مشروطیت است. این انقلاب، دو آرمان داشته است: آزادی و دادگری. این دو آرمان چو نیک بنگریم، ارمانهای همه انقلاب های بزرگ جهان است. انقلاب مشروطیت خودش را در خیزشهای متفاوت پیش می برد. تا کنون، سه خیزش داشته است. این خیزش چهارم است. در این خیزش، به جایی رسیده است که به راستی زمینه فراهم تر است برای رسیدن به دموکراسی و گونه ای از فرمانروایی و نه فرمان فرمایی که بر بنیاد حقوق بشر و آزادی و دموکراسی استوار باشد”.
محسن مخملباف: صدای ایرانی را باید به همه برسانیم
محسن مخملباف که در هفته های اخیر در دفاع از خواست های معترضین ایرانی فعالیتهای چشم گیری داشته، در خصوص اهمیت اعتراضات بین المللی پیرامون دفاع از حقوق بشر در ایران چنین می گوید: “من فکر می کنم که یک چنین گردهمایی می تواند روی افکار عمومی جهان اثر کند. برای اینکه اتفاقاتی که در ایران می افتد، اگر که صدای مردم به خارج از ایران نرسد. اتفاقی است که افتاده، مردم سرکوب شده اند، حقوق بشر نادیده گرفته شده ولی بخش عمده ای بشر، از بشر ایران بی خبر مانده است. ما 70 میلیون بشریم، می خواهیم صدایمان را به شش میلیارد بشر دیگر برسانیم. این گردهمایی ها کمک می کند که این صدا برسد. “
محسن مخملباف در ادامه می افزاید: “بشر در هر کجا برای خودش دولت و ملت دارد. وقتی که ملتها صدای همدیگر را به دولتهایشان می رسانند، آنوقت در آن بالا هم اثر می گذارد. من فکر می کنم بیشترین اثر اینجاست که خودش را نشان می دهد. نکته دیگر این است که در واقع ما یک روح جمعی داشتیم که طی 30 سال استبداد، روح جمعی ما از بین رفته است. یعنی استبداد از طریق ترساندن، بدبین کردن، اتهام زدن و ارزهای سیاسی خودش را بر ذهنیت ملت حاکم کردن، باعث شده که هر ایرانی، وقتی که به یک ایرانی دیگر فکر می کرد، بگوید که : این که چپی است. این که راستی است. این که مذهبی است. این که سلطنت طلب است. این که منافق است. یعنی ما با همه این انگ ها مدام به همدیگرنگاه می کردیم نه به عنوان اعضای بشریت. نه حتی به عنوان اعضای یک ملت. این گردهمایی ها سر موضوعات مشترک، دردهای مشترک و رویاهای مشترک، دوباره آن روح جمعی گمشده ملت ایران را بازسازی می کند. بخصوص اینکه این حرکتها فراگیر است و در شهرها و کشورهای مختلف، همزمان ایجاد می شود روح جمعی پیدایش می شود”.
این کارگردان ایرانی در خاتمه در ضرورت همگرایی و اعتراضات مشترک پیرامون اعتراض به نقض حقوق بشر می افزاید: “یک مثال بزنم. همه ما می توانیم در خانه فیلم ببینیم ولی می رویم در سینما که با دیگران فیلم ببینیم. می توانیم غذا بخوریم در خانه خودمان ولی گاهی می رویم در رستوران که در کنار دیگران غذا بخوریم. همه ما می توانیم متاثر باشیم از آن ظلمی که بر بشر می رود در جامعه ایرانی یا جاهای دیگر، اما وقتی که در کنار همدیگر می مانیم و این ظلم را به یادمی آوریم و فریاد می کنیم، آن چیزی پیدایش می شود که در واقع قطره های اقیانوس بشری را دوباره به هم پیوند می دهد و ما احساس قطعه ای از یک مجموعه بزرگ بودن بهمان دست می دهد. قطره ای از یک اقیانوس بزرگ بودن بهمان دست می دهد. و در واقع حقوق بشر وقتی نادیده گرفته نمی شود که پیوندهای بشری دوباره برقرار بشود و بشر به عنوان یک کل دستش را می گذارد در دست همدیگر. این گردهمایی ما می تواند این روح جمعی را بازسازی کند”.
بهمن قبادی: از ارتباط با جامعه جهانی هراس دارند
بهمن قبادی فیلمساز جهانی ایرانی در گفت گو با روز با اشاره به فرارسیدن روزجهانی حقوق بشر تاکید دارد که وضعیت سرکوب وفشار بر روی هنرمندان بیش از پیش شده است ودر چنین شرایطی آفرینش هنری درمعرض خطر جدی وجود دارد. به عقیده قبادی: “هیچ قشری در طی سالهای گذشته بیش از هنرمندان وفیلمسازان از سرکوب وسانسور موجود که توسط نهادهای حکومتی اعمال می شود صدمه نخورده است. این سانسور باعث شده است که ما برای کوچکترین مساپل نظرشاهد اعمال نظر ودخالت مقامات مسوول باشیم.”
بهمن قبادی با اشاره به حضور افراد نظامی درعرصه فرهنگ می افزاید: “حضور فرماندهان به جای اهالی فرهنگ در عرصه هنر باعث شد که به جای فضای خلاقیت وآفرینش هنری ما با فضای رعب ووحشت وسانسور مواجه شویم. به نوعی که برای بسیاری از افراد غربی خواست های ما به عنوان هنرمند از جمله حق گرفتن مجوز برای ساختن کارهایمان به نوعی حقیر به نظر می رسد. چون در هیچ کشور متمدنی شما نمی بینید که اولین و ابتدایی ترین خواسته های افرادی که در کار آفرینش های هنری هستند اینچنین و با ایجاد فضای رعب ووحشت نادیده گرفته شود.”
قبادی خاطرنشان می کند: “در هیچ برهه ای از تاریخ بعد از انقلاب سابقه نداشته است که هنرمندان در پی خروج از کشورباشند و من افراد مختلفی رامی بینم که گزینه های مختلف خروج از کشور وادامه فعالیت های هنری شان را درجایی در غیر از ایران دنبال کردن را اینچنین به جدیت پیگیری می کنند. برای اینها (که اسمی ازآنها نمی آورم چون اصلا آنها را نمی شناسم) ارتباط با جامعه جهانی به منزله سقوطشان است. این یک فاجعه برای آنها و جامعه هنری است. آنها گمان می کنند که اگر قرارباشد به جامعه جهانی متصل شوند پایان دورانشان فرا می رسد و به همین جهت از این موضوع هراس دارند و در این راه از هیچ چیز وحتی سرکوب آفرینش های هنری وسانسور شدید ابا ندارند.”
نیلوفر بیضایی: به یکدیگر نزدیکتر شده ایم
نیلوفر بیضایی، نخست احساس خود را از وضعیت حاکم بر ایران به این شکل بیان می کند: “پیش از هر چیز احساس تاسف از اینکه در این لحظات حساس تاریخی در ایران و در کنار مردم میهنم نیستم. سرکوب غیر انسانی و بیرحمانه ی جوانان و مردم معترض ایران در من حسی تواما از غم و خشم بر می انگیزد. چند نسل از ایرانیان باید قربانی استبداد شود. من با تمام خانواده های بازماندگان این کشتار بیرحمانه و همچنین با خانواده های زندانیان سیاسی و عقیدتی و تمام ناپدیدشدگان وقایع اخیر عمیقا احساس همدردی می کنم”.
این کارگردان ایرانی در ادامه تصریح می کند “اکثر ما در خارج از ایران تقریبا بطور شبانه روز نگران و در جستجوییم. در جستجوی خبری و یا نشانه ای از ایران و در جستجوی امکانی که بتوانیم صدای ملتمان را در اینسوی مرزها رساتر به گوش دیگران برسانیم. در عین حال بگذارید از احساس دیگری نیز با شما سخن بگویم. احساس غرور از اینکه ذره ای ناچیز از ملتی بزرگ و تاریخ سازم که جهان را غافلگیر کرده است. ملتی که به صدای بلند به گوش جهان این سخن رساند که شایسته ی بهترینهاست، که برای آزادی و حقوق بشر، برای حقوق فردی و حقوق شهروندی حرمت قائل است و برای حقوق انسانی اش حاضر به پرداختن بهاست. امروز تمام جهان به ملت ایران به دیده ی احترام می نگرد. با این حرکت تاریخی ملت ما توانست بر بسیاری از گسستهای اجتماعی و عاطفی ناشی از این سرکوب سی ساله غلبه کند. امروز همه ی ما به یکدیگر نزدیکتر شده ایم”.
نیلوفر بیضایی نظراتش را به این ترتیب به پایان می رساند: “همبستگی ملی و در عین حال پافشاری بر خواستهایی چون توقف خشونت دولتی، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی اطلاع رسانی و همچنین فرستادن نمایندگانی از سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران یکی از مهمترین عرصه های حرکت این جنبش است. حضور هنرمندان، نویسندگان و شخصیتهای فرهنگی در کنار فعالین حقوق بشر در چنین لحظاتی نه یک تجمل بلکه یک وظیفه ی ملی است که خوشبختانه از سوی بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر درک و عملی شده است. پیوندهایی که پس از گسستهای پیاپی ایجاد شده است نیاز به مراقبت دارد. تا زمانیکه این مسیر بسوی دمکراسی خواهی و آزادیخواهی رو به حرکت است، این حمایت گسترده وجود خواهد داشت این راه را باید تا به انتها و همراه با یکدیگر برویم چرا که در مقابل نسلهای امروز و آینده ی ایران مسئولیم”.