بهاره هدایت
در پی درج مطلبی در مورد مراسم بزرگداشت 8 مارس در دفتر ادوار تحکیم در روزآنلاین، ذکر نکاتی را ضروری دانستم، که در ذیل تقدیم می کنم.
مراسم بزرگداشت روز جهانی زن، 8 مارس، روز 17 اسفندما ه برای نخستین بار در دفتر ادوار تحکیم وحدت و با همکاری کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت (یک حزب و یک نهاد دانشجوئی) برگزار شد. این مراسم در شرایطی تدارک دیده شد که تنی چند از فعالین زن مدعو تحت فشارهای امنیتی قادر به حضور در مراسم نشدند، با این وجود ایده ی برگزاری مراسم در هماهنگی با فعالین جنبش زنان برنامه ریزی شده بود و هدفش حمایت از بازداشت شدگان تجمع مقابل دادگاه انقلاب بود. از طیف وسیعی از فعالین زن دعوت شده بود که در مراسم حضور به هم رسانند. این مراسم در حالی برگزار شد که سخنرانان اصلی آن سه تن از نام آوران جنبش زنان محسوب میشدند. دکتر شهلا اعزازی، دکتر فاطمه صادقی و خانم نسرین ستوده مباحث اصلی را مطرح کردند و سایر مهمانان در حواشی موضوع زن به ابراز نظر پرداختند.
روز سه شنبه 22 اسفندماه در نشریه الکترونیکی روز آنلاین، مطلبی با عنوان «بیا لطفی بکن بانو.» درج شده بود که در بند آخر آن بی توجه به نکات مثبت و قابل تقدیر مراسم مذکور 8 مارس، چهره اکبر گنجی به عنوان پدرخوانده تصویر شده بود و کل مراسم گوئی دامی بوده که فعالین زن و دانشجو را بدانجا بکشد تا از آنها برسم سنت بیعت رهبری گرفته شود(!!) و حالا این «فعال اجتماعی» مجبور شده بیعت با گنجی را نفی کند! در حالیکه گنجی خود نشان داده که از نقادان جدی چنین سنت هایی است. نویسنده مطلب مطولی را در نقد پیام فرح دیبا آورده و در آخر برای شاهد مثال مراسم 17 اسفند را در دفتر ادوار تحکیم یادآور میشود و از گنجی نام می برد!! بدون ذره ای احساس مسئولیت از اینکه چنین برنامه های مشترک و اینچنین تشریک مساعی چقدر میتواند پر بار باشد.
این نکته برای ما به عنوان فعال سیاسی اجتماعی محرز است که قصد تغییر قوانین و اقدام برای آن، گرچه مسالمت آمیز و صلح جویانه، ولی بالذات فعل سیاسی محسوب میشود و ما به عنوان نیروهای سیاسی تحول خواه و حامی دمکراتیزاسیون خود را ملزم به حمایت از آن میدانیم؛ و برای من، به عنوان دبیر کمیسیون زنان تحکیم، این موضوع که بتوان مشخصا برای روز زن در دفتر یک حزب، با دیدگاه های تحول طلبانه و نزدیک، مراسمی را برپا داشت که خود ایشان نیز در برگزاری آن مشارکت و همکاری نمایند به خودی خود خجسته بود. چراکه میتوانستیم پیوند میمون این سه جبهه ی فراگیر، «زنان»، «دانشجویان» و «احزاب»، را رساتر اعلام کنیم و بشارت همبستگی مان را جشن بگیریم. و به حاکمان فرصت سوز تفرقه افکن همدلی مان را در بزنگاه های پر خطر اثبات کنیم.
این نکته را نباید از نظر دور داشت که پیوند میان احزاب، جنبش دانشجوئی و فعالین زنان مستلزم مشارکت همه نیروهای تحت پوشش آنان علی الخصوص بزرگان و نام آوران آنان است. در طیف نیروهای سیاسی نزدیک به تحکیم وحدت، اکبر گنجی از بزرگان و نماد شجاعت و استقامت است. او همانقدر که خاریست به چشم دشمنانش، برای ما به نوعی نماد مقاومت و آزادیخواهی محسوب میشود. او – به همراه همسرش- بیشترین هجمه ها و فشارها را برای تابوشکنی استبداد به جان خرید و حتی به استقبال مرگ رفت تا عریانی پادشاه برملا شود. و چه فرصتی از این مغتنم تر که در میدان ترکتازی حاکمان برای فشار و تهدید جنبش زنان، نیروهای اصلی و گرانقدر سیاسی را به بازی بطلبیم تا فشارها بر یک گروه متراکم نشود و حاکمیت بداند که با طیف وسیعی از تحول خواهان روبروست و نه گروه های متفرق و معدود.
بدین شکل، دو گزینه مفید فایده می افتد. اول همان انبساط فضای تنفس در جو خفقان و تهدید است و ایجاد جبهه ی حمایت و همبستگی؛ دوم اینکه سایر نیروهای سیاسی را ترغیب می کند که در این عرصه قدم بگذارند، قلم فرسائی کنند، بیانیه صادر کنند و هر آنچه در توان دارند را انجام بدهند تا هم صدای اعتراض به گوشهای بیشتری برسد و هم حاکمیت در تفرقه افکنی درمانده شود.
در یک سال اخیر دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم) نهایت اشتیاق، تلاش و حرکت را به سوی جنبش زنان و فهم و نزدیکی با آن از خود نشان دادند. حضور و پیگیری مجدانه اعضای تحکیم پیش و بیش از اینکه منتج به نتیجه مطلوب بوده باشد، صرف جلب اعتماد و خلق فضای مناسب شده است.
چرا دفتر تحکیم وحدت و احزاب پیرامونش خود را برای عدم مفاهمه مناسب با خرده جنبش های اجتماعی نقد میکنند ولی این خرده جنبش های اجتماعی که علی الاصول نسبت نزدیکی باجریان دانشجوئی اصیل برقرار میکند (بطوریکه نیروهایشان بسیار همپوشانی دارند) ذره ای برای پیراستن و آراستن این رابطه ی مقدر تلاش نمی کنند؟
بسیار عجیب است که در حالیکه ما خود را ملزم به ترمیم و بهبود رابطه مان با فعالین جنبش زنان میدانیم، گوئی آنان تلاشی برای برقراری این پیوند نمی کنند. و آیا ما کدام حرکت بدیلی را از طرف مقابل دیده ایم؟ مابه صراحت می گوئیم که برای دستیابی به آرمانهایمان به تعامل با آنان نیازمندیم، ولی آیا فعالین جنبش زنان خود را منزه از سیاست می پندارند و عدم ترویج افکارشان را در میان سیاسیون باید شاهکار فعالیت هایشان محسوب کرد؟!!
بسیار گفته ایم که همبستگی و همراهی در اشتراکات به معنی دنباله روی یک طرف و سردمداری دیگری نیست. ناهمدلی، زیاده طلبی و تمامیت خواهی از هر دو طرف می تواند چشم انصاف را کور کند و دستاوردهای درخشان همبستگی را نابود نماید. به نظر می رسد در شرایط کنونی می بایست اتحاد و پشتیبانی اصولی را ارج نهاد و ترغیب کرد. شاید نیروهایی در هر دو طرف وجود داشته باشند که خواسته و ناخواسته به جو بی اعتمادی دامن بزنند، اما عدم پاسخگوئی به معنای تأیید آنان نخواهد بود. تنها می توانیم سر تأسف از مطرود شدن چنین نیروهایی فرود آوریم و به دغدغه های مشترکمان با خواهرانمان در جنبش زنان بسنده کنیم و به کیاست و درایت آنان دلگرم باشیم.