نوروزنامه

نویسنده

» نگاه

سخنانی در باب نوروز؛ از سه نویسنده‌ی ایرانی، تاجیک و افغان

 

 

نسیم باد نوروزی

محمد محمدی

نویسنده‌ و پژوهشگر تاریخ ایران

 

بی‌گمان هویت هرکس یا هر ملتی به سه چیز برمی‌گردد: تاریخ، فرهنگ و زبان. پیداست که بدون وجود این سه گوهر ارزنده، هیچ ملتی نخواهد توانست هویت و ماندگاری خود را حفظ کرده و آن را از گزند نابودی در امان دارد. ایرانیان به عنوان ملتی کهنسالودردآشنا با تکیه بر گذشته‌ی درخشان و پرافتخار خویش توانسته‌اند گامی در پویایی و بالندگی فرهنگ و تمدن جهانی بردارند. به بیان دیگر سنت‌ها و آداب و رسوم باستانی که بخشی از فرهنگ ایرانی را تشکیل می‌دهند، گوشه‌ای از تربیت ملی و قومی هستند که بدون آن نمی‌توان هویت ایرانی را زنده و اثربخش به شمار آورد. از این‌رو کسانی که کوشیده‌اند به فرهنگ این مرز و بوم ضربه وارد کنند، در نخستین قدم، خود را ناچار دیده‌اند که به گنجینه‌ی دانش ومعرفت و آداب و رسوم آن بتازند. عمر بن خطاب (۱۳-۲۳هـ) نخستین گام را در این راه با سوزاندن کتاب‌ها و پوستنوشتههای تیسفون و جندیشاپور برداشت. در پی او، امویان و حتا برخی خلیفهگان عباسی با تکیه بر برتری عنصر عربی و خودمداری قومی به این فرهنگستیزی ادامه داده و ضربههای جانکاهی به میراث فکری و یادگارهای ملی و در واقع به هویت ایرانی وارد کردند. به دستور عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱هـ) خلیفهی اموی، جشن نوروز و مهرگان که پیش‌تر به دست حجاج بن یوسف، سردار اموی در بین مسلمانان رسم شده بود، برچیده و ممنوع شد.

در این فرهنگستیزی، کسانی چون امام محمد غزالی (۴۵۰-۵۰۵هـ)، متکلم پرآوازه هم در کنار آنان قرار گرفتند. او که در همه‌ی علوم دینی از سرآمدان روزگار خود بود، در کتاب فارسی کیمیای سعادت اصرار دارد که سنت‌های نوروز بایستی برچیده شود. غزالی به صراحت می‌گوید که نباید مراسم و خریدهای مربوط به نوروز و سده را انجام داد و باید سنت‌های گبری و ایرانی را به باد فراموشی سپرد:

«… اما آن‌چه برای سده‌ و نوروز فروشند، چون سپر و شمشیرچوبین و بوق سفالین، این در نفس خود حرام نیست ولیکن اظهار شعار گبران حرام است و مخالف شرع است و هرچه برای آن کنند، نشاید؛ بلکه افراط کردن در آراستن بازارها به سبب نوروز و قطایفِ بسیار کردن؛ و تکلف‌های نو افزودن برای نوروز نشاید؛ بلکه نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد… »

بر اثر کزاندیشی‌ها و نامردمی‌هایی که بر فرهنگ پربار و دیرینه‌ی ایرانی وارد شد، بسیاری از آداب و رسوم این مرز و بوم در کشاکش تاریخ پرفراز و نشیب ما از میان رفت و یا دچار کاستی و دگرگونی گشت. در پی این روند، جشن‌های باستانی مانند مهرگان، تیرگان، شهریورگان، سده و بهمنجه رونق دیرین خود را از دست دادند و به مرور زمان از یادها رفتند.

با وجود این شوربختی‌ها، جشن نوروز توانست از پی اعصار و قرون زنده بماند و برای همیشه شکوه و زیبایی ماندگار خود را در فرهنگ ارجمند ایرانی آشکار کند. نوروز از چنان استواری در اندیشه و دل و جان ایرانیان برخوردار یوده و هست که کم‌کم نمادی از ملت ایران به شمار می‌رود و این گویای دلبستگی عمیق ایرانیان به نوروز و سنت‌های آن است.

جشن نوروز نه فقط در بین اقوام ایرانی چون تاجیک‌ها، افغان‌ها و کردها جایگاه ویژه‌ای دارد، بلکه در بین ملت‌های دیگری که وام‌دار فرهنگ ایرانی هستند مانند اوزبک‌ها، قرقیزها و ترکمن‌ها نیز هرساله با شکوه تمام برگزار می‌گردد.

نوروز فرخ آمد و بوی بهار داد

بوی بهار و مژده‌ی زلفین یار داد

یاری کز او وظیفه‌ی نوروز خواستم

گفت از لبم رطب دهم، از غمزه خار داد

(ظهیر‌الدین فاریابی)

 

بر روی تو مهربان و دلسوز منم

پیش تو به مهرگان و نوروز منم

بر لشکر هجران تو پیروز منم

سردفتر عاشقان امروز منم

(مسعود سعد سلمان)

نوروز تابناک‌ترین جشن ملی ایرانی است که عمری چهارهزارساله دارد. ریشه و خواستگاه نوروز به زمان اسطوره‌های قومی و ملی باز می‌گردد و با نام جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی ایران ارتباط می‌یابد. طبری در تاریخ خود، فردوسی در شاهنامه، مسعودی در مروج‌الذهب، گردیزی در زین‌الاخبار و ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه بر آنند که جمشیدجم پایه‌گذار جشن نوروز بوده است. از اسطوره‌ی جمشید در اوستا و نیز وداهای هندی یاد شده است و این بیانگز آن است که در روزگاری دور که بنا بر عقیده‌ی محققان به هزاره‌ی دوم قبل از میلاد باز می‌گردد، دو ملت ایران و هند در استپ‌های شمالی خراسان بزرگ در کنار همدیگر زندگی می‌کردند. وجود اسطوره‌ی جمشید به خوبی خاستگاه کهن و دیرینه‌ی جشن نوروز را نشان می‌دهد.

فردوسی در پادشاهی جمشید چنین می‌فرماید:

به فر کیانی یکی جشن ساخت

چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت

که چون خواستی دیو برداشتی

ز هامون به گردون برافراشتی

چو خورشید تابان میان هوا

نشسته برو شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر آن تخت اوی

شگفتی فرو ماند از بخت اوی

به جمشیدبر گوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فوردین

برآسوده از رنج تن، دل ز کین

بزرگان به شادی بیاراستند

می و جام و رامشگران خواستند

چچنین جشن فرخ از آن روزگار

به ما ماند از آن خسروان یادگار

«و چون جمشید آن روز دریافت نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد و پس از آن، پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند… » (نوروزنامه، عمر خیام)

پس از جدایی دو قوم هند و ایرانی در هزاره‌ی یکم قبل از میلاد، آریایی‌ها به فلات ایران کوچیدند و در خراسان قدیم و شرق ایران ساکن شدند. در این دوره آریایی‌ها از زندگی چادرنشینی و شبانی به زندگی کشاورزی و یک‌جانشینی رو آوردند و در پی آن توجه به چرخش سال و شروع و پایان فصل‌های بارانی اهمیت یافت. سال به دو نیمه‌ی گرم و سرد و یا تابستان و زمستان تقسیم شد. در نزد ایرانیان باستان، زمستان به مدت پنج ماه ادامه داشت و در آغاز آن جشن نوروز برپا می‌گشت. نوروز در واقع جشن پایان و آغاز سال بود و با طبیعت و رویش دیگربار گیاهان و رستنی‌ها پیوند تنگاتنگ داشت. ایرانیان با نهادن هفت میوه و سبزی بر سفره‌ی نوروز که از آن به «هفت‌چین» تعبیر می‌شود، زایش دگربار گیاهان و طبیعت را جشن می‌گرفتند و به پیشواز آن می‌رفتند. پس از ظهور زرتشت و توجه او به طبیعت و ارج‌گزاری به زندگی کشاورزی و آن‌چه بدان مربوط است، آیین نوروز با آموزه‌های او پیوند فزون‌تری یافت. بی‌گمان هفت‌چین که مدت‌ها بعد به هفت‌سین تغییر یافت، فقط ارج نهادن به پدیده‌های طبیعی بود کهبا زندگی مردم در ارتباط بودند. هر یک از چیزهایی که بر سفره گذاشته می‌شد، نمادی از پدیده‌ها و عناصر طبیعت بودند که در زندگی وجود آن‌ها اهمیت فراوانی داشت.

آب نماد پاکی و زایندگی و ماهی نماد فرشته‌ی باران و فراوانی یعنی آناهیتا به شمار می‌رفت. آینه و یا سیب نماد تندرستی، شمع نماد روشنایی، سبزه نمادرویش، سیر نشانه‌ی برکت، تخم مرغ رنگین سمبل شادمانی و سمنو نماد زایش دگربار طبیعت دانسته می‌شد. در برخی ولایات به جای هفت‌سین، هفت‌شین بر سفره می‌گذاشتند؛ شیرو شکر و شراب و شیرین وشهد و… برخی پیروان یارسان هنوز این سنت را به جا می‌آورند. باری چه هفت‌چین و چه هفت‌سین و یا هفت‌شین، همه اشاره‌ای‌ به پاس‌داشت طبیعت و شروع سال و به پیشواز رفتن بهار بوده است وبس.

همانگونه که گفته شد پس از گسترش کیش زرتشت در پهنه‌ی فلات ایران، آموزه‌های این دینبا مراسم نوروزی پیوند بیش‌تری یافت. هفت‌سین نمادی از اهورامزدا و شش فرشته‌ی درگاه او یعنی اردی‌بهشت، خرداد، اَمرداد، شهریور، بهمن و سپندارمذ گشت. بر سفره‌ی نوروز اسپند وعود سوزانده شد و باور مردمان چنین بود که بوی عود «فَروَهَر»ها را جذب می‌کند و اهریمن و بدی را دور می‌گرداند. در آموزه‌های زرتشتی، فروهر (در اوستایی فره‌وشی) بخشی از وجود آدمی است که پیش از آفرین جهان زبرین آفریده شده است. فروهر زمانی که آدمی به دنیا می‌آید نگهبان اوست و پاک و سودرسان است و سرشتی ایزدی دارد. از این رو فقط نیکان وپاکان دارای فروهر هستند چراکه فروهر محافظ نیکان است و با بدان سر و کاری ندارد. در باورهای زرتشتی فروهرها هر سال پنج روز مانده به آغاز بهار به نزد بازماندگان خود باز می‌گردند و ده روز در زمین به سر می‌برند. به همین علت نام این ماه برگرفته از فروهر است که فروردین نامیده شده است.

بنابر این همگان بایشتی خانه‌ها را تمیز و زیبا گردانند، لباس‌های نو و پاکیزه بپوشند و آماده‌ی پیشواز باشند تا سبب خشنودی فروهرها گردند. در واقع نوروز شادباش و خوش‌آمدگویی به آن‌هاست. در گذشته مردم نخستین روز به مزار مردگان و درگذشته‌گان می‌رفتند و از فروهران در ستیز با بدی طلب یاری کرده و نیز برای آنان دعا می‌خواندند. آثار بارز این سنت کهن هنوز هم باقی است و ایرانیان، جمعه‌ی آخر سال را به گورستان می‌روند و در نوروز با بردن سبزه به روح مردگان شادباش می‌گویند و فاتحه می‌خوانند.

از دیگر سنت‌هایی که با نوروز پیوند دارد، رسم عیدانه دادن است. عمادالدین نسیمی در این‌باره می‌گوید:

الا ای ساکن خلوت مزن با من دم از روزه

که حق داد از لب خوبان مرا عیدی نوروزی!

و نیز مولانا می‌گوید:

عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد

عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا

این سنت دست کم از دوره‌ی ساسانی در ایران وجود داشته است. به باو پیشینیان در نوروز همگان باید شاد باشند و چنان‌چه از کسی آزرده و رنجیده باشند می‌بایست در نوروز با او آشتی کنند و از گناه یکدیگر درگذرند. بنابر این در دید و بازدید بهتر است با دادن هدیه رنجش‌ها و دلخوری‌‌ها را از دل بیرون کرد و یک راه نیکو برای دلجویی از هرکس، دادن هدیه به اوست. ‌

سخنی از نوروز

پروفسور صفر عبدالله

سردبیر مجله‌ی ایران‌نامه به زبان روسی

درباره‌ی نوروز بسیار نوشته‌اند و بسیار گفته‌اند که اگر هرچه بگوییم تکرار خواهد بود ولی باز هم چون خود نوروز از سپیده‌دم تاریخ تا کنون تکرار شده و این جشن فرخنده به قول زنده‌یاد دکتر علی شریعتی، ما را به گذشته‌های خودمان می‌پیوندد و گذشته‌ها را به ما وصل می‌کند، پس به همین دلیل روشن، سخن‌گفتن بسیار و پر از تکرار از نوروز، نباید چندان مورد نکوهش دانشمندان قرار گیرد. نوروز برای ما بعترین رمز و زیباترین شعر طبیعت و تاریخ است و به قول ناصر خسرو:

در شعر به تکرار سخن نباشد

زیرا که خوش آید سخن نغز به تکرار

منابع ایرانی و اسلامی ظهور نوروز را با نام جمشید پادشاه افسانه‌ای از سلسله‌ی پیشدادیان نسبت می‌دهند و در بسیاری از کتب ادبی و تاریخی اشاره شده است که نوروز از سوی جمشید تاسیس گردید؛ اما پیش از آن‌که نوروز را تاسیس یا ابداع هر کسی بدانیم، باید آن را دست‌آورد جان و آب و هوا و طبیعت ایران‌زمین آن را آفریده، طبیعتی که در دامان خود پیامبران بزرگ امثال زردشت، مانیٰ مزدک و غیره را پرورش داده است.

سرزمینی که مردان بزرگ و نوابغ سترگی چون فردوسی، نظامی، سعدی و حافظ و مولانا و دیگران را در دامان مهر خود پرورده، چه استبعادی دارد که چنین جشن پرشکوهی را تدارک دیده باشد؟ جشنی که باشکوه و عظمت و چندلایگی خود، از مرزهای ملی عبور کرد و تمام عرصه‌ی هستی را درنوردید و چشم هزاران محقق و نویسنده و باستان‌نگار و نقاش و مینیاتوریست را خیره‌ی خود ساخته است. به اندیشه‌ی دانشمندان، نوروز مظهر زیبایی و تجلی رویش و نوشدن است؛ آن هم نه تنها در پهنه‌ی هستی و نظام گیتیانه و جغرافیای طبیعت که گویا تجدید حیات و پویندگی در عالم هستی انسان نیز می‌باشد؛ چرا که پالایش روح انسانی و سیر بالارونده‌ی آن بدون تردید با مظاهر زیبایی طبیعت پیوند ناگسستنی دارد و با الهام و اثرپذیری از این رویش و نوشدن در چهره‌های پردرخشش گوناگون است که روح پالوده‌ی انسان بارورتر می‌گردد و به قدرت و توانایی و آفرینش‌گری‌های فکری و جسمی خویش بیش‌تر از پیش پی می‌برد و در این پرتو این پویندگی و خلاقیت است که انسان در کار دگگونی طبیعت و به خدمت در آوردن آن آگاه‌تر و در کاربرد و پی‌گیری اراده‌ی خویش مصم‌تر عمل می‌کند.

نوروز در جغرافیای فرهنگ و تمدنی که آن را پیش‌کسوتان خردمند و دانش‌پیشه و انسان‌باور گذشتگان ما، پی گذاشتند، تنها نمودی در حد جشن و پاسداری از نوشدن و رویش سبز زمین و گرامی‌داشت مظاهر زیبایی طبیعت نداشت، بل که ژرفا و درون‌مایه‌های بزرگی که تندیس سبز پایدار و همیشه ماندگار آن را خرد و آزادگی سرشته است، برخوردار می‌باشد. نوروز در فرهنگ فلسفی ما از جایگاه والایی بهره‌مند بوده است و اگر هر گوشه و صفحه‌ی آن را با چشم خرد، ژرف بنگریم، نمودهایی از مهم‌ترین ارزش‌ها و گوهری‌ترین جلوه‌های فرهنگ خردورزانه‌ی انسانی خواهیم دید.

در نتیجه‌ی گره‌زدن این آفرینش‌های طبیعی و انسانی است که نوروز، از چهارچوب یک سنت وابسته به زمین وطبیعت بیرون کشیده می‌شود و چهره‌ای انسانی و فرهنگی با تجسم هویت خردباورانه به خود می‌گیرد. به همین سبب بزرگان قوم ایرانی، به طریق حفظ سنت و دامن زدن به پویایی آن، تداوم نوروز این فرهنگ غنامند را نه تنها بیمه نمودند که سرانجام آن را به یکی از ارزش‌های بزرگ تاریخی و جهانی مبدل ساختند. به همین سبب، ما در این فرصت کوتاه، به فرازهایی از مهم‌ترین رازهای ماندگاری نوروز که شاخص‌ مهم هویت آفرینش‌گر نیاکان‌مان است، خواهیم پرداخت.

نوروز مظهر دین‌باوری: هرچند ظهور و پیدایش نوروز به مثابه‌ی یک سنت تاریخی و یک پدیده‌ی ماندگار فرهنگی به گذشته‌های دورتری پیوند می‌زنند، اما آن‌چه برای ما بیش‌تر به حیث یک تکیه‌گاه مستند تاریخی می‌تواند مطمح نظر و بررسی قرار گیرد، اسناد و مدارک عینی‌ای است که به نوروز بنیاد وجودی می‌‌بخشد. از این رو اگر از بحث اسطوره‌ی نوروز بگذریم و شالوده‌ی نگرش خویش را مستندات به جای مانده‌ی تاریخی قرار دهیم؛ باید به دورانی بازگردیم که تاریخ مدون و مکتوب بشری را تشکیل داده است. سرآغاز این دوره‌ی تاریخی به ظهور زرتشت و اثر مکتوب او، کتاب آسمانی اوستا پیوند می‌خورد. در فردای بعد از دعوت پیام‌آورانه‌ی زرتشت بود که نحوه‌ی نگرش دینی و باورمندی به منشا آفرینش، نگاهی منطقی و در خور شان انسان خردباور شکل گرفت.

در باور زرتشتیان زردشت، در هرمزدروز(نام نخستین روز از فروردین‌ماه) موفق گردید با خداوند مناجات کند. روزی که کی‌خسرو نیز عروجی روحانی داشت. بهترین سند مکتوب و گنجینه‌ی عظیم فرهنگی‌ای که در آن بیش‌تر از آثار دیگر به سنت نوروزی پرداخته شده و بُعد فرهنگی آن را بارورتر نموده است، شاهنامه‌ی بزرگ فردوسی بزرگ است که بدون تردید شناس‌نامه‌ی تبار ایرانی است.

پیروان آیین یکتاپرستی زرتشت این روز مقدس را روز نیایش دانستند و در روز هرموزد جشن و شادی بر پا نمودند و در این روز نیایش کردند. برخی دیگر، این روز را روز آفرینش آدم(کیومرث) دانستند و به نشانه‌ی رمز آفرینش انسان آن را گرامی داشتند.

بدون تردید، نوروز که بیان آشکار نوشدن طبیعت و تعریف دگرگونی در همه‌ی مظاهر و درون‌مایه‌هایی است که در چهره‌ی رنگارنگ دلپذیر خویش بازتاب یافته و ذهن و روان دگرگونه‌پذیر و زیبایی‌پسند انسان را فرا می‌گیرد، رمز تداومش در ساختار یک فرهنگ خردورزانه و دنیاپذیر، هرگز در گرو همین دگرگونه‌پذیری ساده و متکرری که در زمان مشخص چهره‌نمایی می‌ند، نیست، بلکه بیش‌تر از هر راز دیگری، این ماندگاری و جهانی‌شدن را مدیون ارزش‌های گران‌سنگ انسانی است که در روند شکل‌گیری و استحکام هرچه بیش‌تر آن شکل گرفته و این میراث‌های ارزش‌مند و آفرینش‌های سترگ را به گونه‌ای با این روز پیوند زده و اهمیت آن را در این روز سنتی که مظهر پویش و سازندگی است، گرامی داشته و در کمال وارستگی، راستی و آزادگی، پاسداری نموده‌اند که هزاران نمونه‌ی مدرن و مجسم این ارزشمداری وجود دارد.

هم‌اکنون این جشن را نه تنها ایرانیان، بلکه تمام اقوامی که در فلات فرهنگی گذشته‌ی ایران به سر می‌برند، جشن می‌گیرند و آن را جشن ملی خود می‌انگارند. در واقع نوروز هدیه‌ی ایران به جهان است و چه هدیه‌ای پر ارزش‌تر و بی‌نظیرتر از نوروز به جهان!

درباره‌ی تاریخ نوروز، آیین‌های نوروزی و ویژگی‌های این جشن ملی ایرانیان و ایرانی‌تباران اخیرا نیز پژوهش‌های ارزش‌مندی انجام شده و به صورت کتب جداگانه منتشر شده است؛ ولی در کشورهای تازه‌استقلال‌یافته‌ی آسیای مرکزی و قفقاز تلاش در جهت از آن خود نمودن این پدیده‌ی فرهنگی به چشم می‌خورد و گاهی در تلاش هویت‌جویی به حدی تاریخ را وارون‌ه نشان می‌دهند که بدون دلیل حقایق تاریخ و واقعیت‌های تاریخی را منسوخ می‌کنند، غافل از آن‌کهپدیده‌ای فرهنگی چون نوروز را که ریشه در تاریخ ایران‌زمین دارد و آن‌قدر با هویت و سرشت ایرانیان عجین گشته است، نمی‌توان به هیچ دلیل انکار یا تصاحب نمود.

باید تاکید کرد که در هیچ عصر و زمانی فارسی‌زبانان از برگزاری این جشن غافل نبوده‌اند. در زمانی که غزها به خراسان حمله کردند، در زمانی که لشگریان چنگیز و تیمور لنگ از سرهای نیشابوریان و شهرهای دیگر ایران‌زمین مناره می‌ساختند، باز هم فارسی‌زبانان یعنی ایرانیان با سرافرازی و درایت این جشن باستانی خود را حفظ کردند.

                       

نوروز در افغانستان

دکتر شمس‌الحق آریانفر

رایزن فرهنگی افغانستان در تاجیکستان

 

افغانستان امروز یا خراسان دوره‌ی اسلامی را مورخان و اسطوره‌شناسان وطن نوروز و یا خاستگاه نوروز دانسته‌اند. آنگاه که از نوروز و تثبیت و تجلیل آن به وسیله‌ی کیومرث و تهمورث و جمشید و گشتاسپ سخن گفته می‌شود، بی گمان بلخ بامی و یا ام البلاد، پایتخت این شاهان فرادید می‌آید.

تصادفی نیست که در افغانستان مراسم و عنعنه‌های مختلف نوروز و شیوه‌های متفاوت بزرگداشت از نوروز را شاهد هستیم. در این نبشته تجلیل و بزرگداشت از نوروز را در افغانستان زیر دو عنوان به شناسایی می‌گیریم: گونه‌های تجلیل از نوروز و رسوم وعنعنه‌های نوروزی

گونه‌های تجلیل از نوروز: در افغانستان جشن نوروز به سه گونه تجلیل می‌گردد: تجلیل مردمی، بزرگداشت دولتی، تجلیل مشترک مردم و دولت.

الف: بزگداشت مردمی: مردم افغانستان درهمه‌ی بخش‌های شهر و نواحی دو تا سه هفته قبل از آغاز سال برای استقبال نوروز آمادگی می‌گیرند. هر خانواده و شخص به این اندیشه است تا به مناسبت جشن نوروز خود، خانواده و محیط خود را آماده نماید. به این مناسبت کارهای را انجام می‌دهند:

-خانه‌تکانی: به استقبال نوروز تمام اجناس خانه را بیرون می‌کند و خانه و منزل را پاک و منزه و گردزدایی می‌کنند. اگر امکانی داشته باشند، خانه‌ها را سفیده‌کاری و رنگ‌آمیزی می‌نمایند.

-شست‌وشوی: خانواده‌های تلاش می‌کنند تا همه فرش ظرف و لباس و لحاف و دوشک و پرده‌ها را نو بسازند و یا بشویند و پاک نمایند.

سمنک: به مناسبت حلول نوروز یک یا دو هفته قبل سمنک می‌اندازند تا در روز نوروز سبزه رسیده را داشته باشند و هم‌چنان نان وغذای سمنک را به عنوان غذای نوروزی و بهاری آماده نمایند.

ب: تجلیل دولتی: در افغانستان جشن نوروز به گونه‌ی رسمی و دولتی آن طی مراسم خاصی با شرکت همه‌ی اراکین دولت و شخص شاه و یا امروز رئیس جمهور تجلیل می گردد که به نام جشن دهقان و یا جشن نهال‌شانی و یا جشن سال نو و جشن نوروز یاد می‌گردد.

به مناسبت این بزرگداشت یک یا دو ماه قبل از نوروز کمیته‌ی کاری به شرکت وزرای دولت تعیین می‌گردد تا برگزاری جشن را تدارک ببینند. در روز جشن در کنار مردم که ازهمه‌ی اقشار برای تماشا می‌آیند واراکین دولتی، شرکت‌کننده‌های اصلی دهقانان‌اند. دهقانان محل‌های مختلف از مقابل مردم می‌گذرند و پیداوار زراعتی و حیوانات خوب به گونه‌ی نمایشی به مردم نشان داده می‌شود. در حقیقت جشن نوروز با این مراسم به جشن کار و زندگی و سازندگی و باروری تغییر سیما می‌دهد. شاید در قدیم‌الایام نیز نوروز با همین انگیزه تجلیل می‌شده است که تداوم آن را تا امروز در افغانستان شاهد هستیم.

-ج: تجلیل مردم و دولت: این مراسم در روز نوروز در مزار شریف مرکز بلخ باستانی صورت می‌گیرد که به نام جشن گل سرخ شهرت دارد. این جشن از روزگار تیموریان به گونه‌ی مجلل تجلیل گردیده است. برگزارکنندگان این جشن در اصل مردم و متولیان بارگاه حضرت علی رضی‌الله‌عنه می‌باشد. در کنار مردم، بزرگان دولتی نیز شرکت می‌کنند و مراسم را به گونه‌ی رسمی افتتاح می‌نمایند.

مراسم جشن گل سرخ با برافراشتن جهنده و یا پرچم شیرخدا حضرت علی کرم‌الله‌وجهه آغاز می‌گردد. در این مراسم از سراسر افغانستان مردم شرکت می‌نمایند. جهنده‌ی شیر‌خدا چهل روز بر افراشته می‌باشد که در روز چهلم با مراسم خاصی فرود آورده می‌شود.

2- رسوم وعنعنه‌های نوروزی

عامه‌ی مرد م به مناسبت نوروز مراسم و عنعنه‌های دارند:

وقتی روز نوروز می‌رسد شماری از جوانان و خانواده‌ها به دیدن بزرگان خود می‌روند، تعدادی به زیارتگاه‌ها می‌روند تا به روان گذشتگان نثار دعا نمایند. همین‌گونه زن‌ها و دختران به دامنه‌های تپه‌ها و سبزه‌زارها می‌روند و روز را به نشاط و خوشی سپری می‌نمایند.

در این روز محل‌های برای جشن در شهر و ولایات آماده می‌گردد. در آنجا بازار خرید و فروش و وسیله‌های تفریح برای کودکان و چای‌نوشی و صحبت جوانان آماده می‌گردد. همه‌ی پیشه‌ورها و کسبه‌کاران در آن محل بساط خود را پهن می‌نمایند و مردم محل نیز روز در آن‌جا سپری می‌نمایند.

سمنک در جوش ما کفچه زنیم

دیگران در خواب ما دفچه زنیم

سمنک نذر بهار است

میله‌ی شب‌زنده‌دارست

این خوشی سال یک بار است

سال دیگر یا نصیب

سمنک در جوش ما کفچه زنیم

دیگران درخواب ما دفچه زنیم

 و…