قاب

نویسنده

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

حمید رحمتی

 

 

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه می فتد از این سو گه می فتد از آن سو
آن کس که مست گردد خود این بود نشانش
چشمش بلای مستان ما را از او مترسان
من مستم و نترسم از چوب شحنگانش
ای عشق الله الله سرمست شد شهنشه
برجه بگیر زلفش درکش در این میانش
اندیشه ای که آید در دل ز یار گوید
جان بر سرش فشانم پرزر کنم دهانش
آن روی گلستانش وان بلبل بیانش
وان شیوه هاش یا رب تا با کیست آنش
این صورتش بهانه ست او نور آسمانست
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد
پس این جهان مرده زنده ست از آن جهانش


مولانا

یک بوسه که از باغ تو چینند، به چند است
پروانه ی تاراج گلت، بند به چند است
خالی شدم از خویش و به خالت نرسیدم
آخر مگر این دانه ی اسپند به چند است
یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر
کاغذ به سمرقند تو ای قند به چند است
نرخ لب شهداب تو و شعر تر من
در کشور زیبایی تو، چند به چند است
با دار و ندار آمده ام پیش تو، پر کن
غم نیست که پیمانه ی سوگند به چند است
وقتی که به عمری بدهی لبگزه ای را
در تعرفه ی عشق تو لبخند به چند است
یک، ده، صد و بیش است خط ساغر عشاق
تا حوصله ذوق تو خرسند به چند است
دل مجمر افروخته ام بود و نگفتند
کاین آتش با نور همانند به چند است
چند ارزدم آغوش تو در هرم کویری؟
چندین بغل از برف دماوند به چند است


حسین منزوی

Athena
از مجموعه “کسی‌ می‌‌آید.
اشاره به فرهنگ موعود باور که واقعیت را با خیال آمدن ناجیان و قهرمانان تعدیل می‌کند..
اکریل روی بوم ۱۰۰ در ۱۴۰ سانتیمتر

 

 

اکریلیک روی بوم۱۰۰ در ۱۰۰سانتیمتر، ۲۰۱۱

 

 

آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

 

 

“دیو چو بیرون رود، فرشته درآید”
ادای احترام به عمران صلاحی
اکریلیک روی بوم۱۰۰ در ۱۴۰ سانتیمتر، ۲۰۱۱