جامعه مدنی و اقتصاد آزاد‏

موسی غنی‌نژاد
موسی غنی‌نژاد

mosaghaninejad777.jpg

سال پیش زمانی که آقای خاتمی با شعار تقویت جامعه مدنی روی کار آمد، پاره‌ای اقتصاددانان مستقل اعلام کردند که ‏این شعار وقتی قابل اجراست که اقتصاد ما رقابتی و آزاد باشد. اگر در یک جامعه نظام اقتصادی آزاد نداشته باشیم، ‏نهادهای مدنی هم نمی‌توانند شکل بگیرند. چنانکه در غرب هم جامعه مدنی در جاهایی شکل گرفته که اقتصاد آن آزاد ‏بوده است.‏

‏ این نکته را آقای خاتمی و بسیاری از مسوولان حکومتی به خوبی دریافتند و بر این اساس یک عزمی در کشور برای ‏غیردولتی کردن اقتصاد ایران شکل گرفت ولی در عمل به دلیل غالب بودن نگاهی ایدئولوژیک به بن‌بست کشیده شد.در ‏یک معنای کلان، جامعه مدنی نقش اصلی تعیین سرنوشت شهروندان را برعهده دارد و دولت وظیفه حفاظت از حقوق و ‏آزادی‌های مردم در چارچوب جامعه مدنی. حال آنکه دولت در ایران دولت فراگیر است که به جای اکتفا کردن به وظیفه ‏اصلی خودش که همان حفظ نظم و امنیت داخلی و خارجی، در همه شوون زندگی مردم دخالت می‌کند و نظر می‌دهد.‏

‏ قطعا یکی از دلایل ضعیف‌تر شدن نهادهای مدنی در حال حاضر را هم می‌توان ناشی از این دانست که دولت نهم بیش ‏از گذشته (دوران ریاست‌جمهوری آقایان هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی) در امور و فعالیت‌های اقتصادی جامعه دخالت ‏کرده و اقدام به قیمت‌گذاری در همه بازارها می‌کند. در حالی که مهم‌ترین پایگاه جامعه مدنی بازار به مفهوم نظام ‏اقتصادی مبتنی بر مبادلات آزاد و داوطلبانه است. بنابراین هرگونه قیمت‌گذاری دولتی سلب آزادی شهروندان محسوب ‏می‌شود. به تبع آن بخش خصوصی ضعیف می‌شود. چنانکه در حال حاضر به دلیل محدود شدن بخش خصوصی، ‏نهادهای مدنی نیز متاثر از این وضعیت دچار تضییقات زیادی شده‌اند. یکی از نمونه‌های بارز دخالت دولت نهم در امر ‏معیشت مردم را می‌توان همین طرح تحول اقتصادی معرفی کرد که قرار است براساس آن یارانه‌ها به‌صورت مستقیم ‏به مردم پرداخت شود‎. ‎

طبیعی است تا وقتی که دولت چنین پروژه‌هایی را به جای اقتصاد آزاد دنبال می‌کند، هیچ‌گاه به جامعه مدنی نخواهیم ‏رسید. زیرا تا زمانی که مردم معیشت و اختیارات خود را به دولت سپرده‌اند، به محض آنکه دولت این شریان حیاتی را ‏قطع کند، همه یا تسلیم‌اند یا بی‌تفاوت. البته اگر از نقش دولت در حفظ وضع موجود که طبیعتا در دولتی بودن اقتصاد ‏دارای منافع است، بگذریم، مصیبت آنجاست که خود مردم نیز بر این باورند که دولت در اختیارداری امورشان فعال ‏مایشاء است و آنان به نوعی کارمندان دولت محسوب می‌شوند و لذا هیچ تلاشی برای باز کردن این گره که مبنای فکری ‏و ایدئولوژیکی دارد، انجام نمی‌دهند‎. ‎

البته چندی است بحث اجرایی کردن سیاست‌های کلی اصل 44 و پذیرش آن از سوی مسوولان حکومتی در سطوح بالا ‏نشان از تجدیدنظر در آن نگاه ایدئولوژیکی دارد، منتها امید بستن به این که دولت فعلی آن را عملی کند، امیدی عبس ‏است. بنابراین از مردم انتظار می‌رود که مسوولانه رفتار کرده و بدانند تا وقتی که انتخاب خود را برای مدیریت آینده ‏کشور اصلاح نکنند، همین وضع وجود دارد‎. ‎

منبع: کارگزاران، شانزده شهریور