همسر سیامک قادری، خبرنگار سابق خبرگزاری جمهوری اسلامی در مصاحبه با “روز” اعلام کرد که شاکی این روزنامه نگار، علی اکبر جوانفکر، مشاور محمود احمدی نژاد و مدیر عامل این خبرگزاری بوده است.
او گفت که جعفری دولت ابادی، دادستان تهران زمانی همکار آقای قادری در خبرگزاری ایرنا بوده و امیدوار است عدم موافقت با مرخصی همسرش و سخت گیری ها به او به دلیل اختلاف دیدگاه در آن زمان نبوده باشد.
سیامک قادری، خبرنگار سابق خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) به نشراکاذیب، تبلیغ علیه نظام، توهین به رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه و همچنین فعل حرام متهم وبه 4 سال حبس تعزیری و 80 ضربه شلاق محکوم شده است.
او در بند 350 زندان اوین در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است و در نامه ای از درون زندان به مصاحبه اخیر علی امبر جوانفکر با روزنامه اعتماد واکنش نشان داده است.
آقای جوانفکر در مصاحبه با روزنامه اعتماد از بازداشت محمدشریف ملک زاده، دبیر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور واکنش انتقاد کرده و گفته بود که «همسر آقای ملک زاده بر اثر رفت و آمد به زندان برای دیدن آقای ملکزاده سقط جنین کرده است. چه کسی پاسخگوی این اقدام است؟ آقای ملکزاده بر اثر مدت مدیدی که در زندان انفرادی بوده دچار مشکلات جسمی و روحی شده است، چه کسی این آسیبها را جبران خواهد کرد؟»
او همچنین گفته بود «مگر زندان انفرادی قانونی است؟ کجای قانون این اجازه را میدهد؟ وقتی متهم بازداشت میشود حداکثر ظرف ۴۸ ساعت باید مشخص کنند که به چه جرمی دستگیر شده است.»
سیامک قادری در واکنش به این اظهارات خطاب به جوانفکر نوشته است:« صاحبان 3 وبلاگ را در ایرنا که از قضا غیر از بنده که افتخار جانبازی نداشتم، آن دو تن از جانبازان سرافراز بودند به وزارت اطلاعات معرفی کردید و به اجبار آنها را واداشتید که وبلاگ های خود را تعطیل کنند و پس از امتناع بنده از تعطیل فعالیتم با احضارهای مکرر به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات، من را گرفتار زندان و حبس کردید! از آن اشاره شما به وزارت اطلاعات بنده به این مصایب گرفتار آمدم: سه سال حبس به دلیل حضور در نجمعات و تهیه گزارش های بی طرفانه ی آن و یک میلیون ریال جزای نقدی به دلیل فاسد و نامشروع خواندن دولت غیرقانونی شما. باز هم مدعی هستید نفوذی در وزارت اطلاعات نداشته اید. زهی شرمساری از این همه دروغ بافی.»
آقای قادری، 5 مرداد 89 در منزلش بازداشت و به خاطر نوشته های وبلاگش متهم به نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی و توهین به رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه شد.
فرزانه میرزاوند، همسر آقای قادری درخصوص نامه اخیر این روزنامه نگار میگوید:« این نامه را نخوانده ام و هنوز از محتوایش خبر ندارم اما همسرم قبلا به من گفته بود که چنین نامه ای خواهد نوشت.»
به خانم میرزاوند میگویم همسر شما خبرنگار خبرگزاری ایرنا بوده؛آیا این خبرگزاری حمایتی از او به عمل آورده؟
او پاسخ میدهد:« شاکی پرونده همسرم آقای جوانفکر بود و تنها حمایتی که از خبرنگارش کرد این بود که از آب گل آلود ماهی گرفت و از اتهاماتی که به همسرم نسبت میدادند استفاده و در اسرع وقت او را از خبرگزاری اخراج کرد.»
همسر اقای قادری می افزاید:« آقای جوانفکر وقتی به خبرگزاری ایرنا امد مستقیما گفته بود اینجا آمده ام عده ای را بیرون کنم و تمام تلاشش را هم کرد. خبرنگاران پرسشگر را بیرون کرد؛همسر مرا مدتی به ساختمان خبرگزاری راه نمیدادند و به نگهبان دم در گفته بودند اجازه ندهد اقای قادری وارد ساختمان شود. همسرم به دیوان عدالت اداری شکایت کرد و این دیوان حکم به بازگشت به کار داد. او مشاور خبری ایرنا بود اما وقتی با حکم دیوان عدالت اداری به خبرگزاری برگشت او رااز مشاور خبری به بایگان تنزل دادند. بعد هم پرونده ای درست کردند و با استفاده از شرایط زمانی که اتهامات نسبت به همسرم مطرح شد سریع او را از خبرگزاری اخراج کردند.»
می پرسم مشکل آقای جوانفکر با همسر شما چه بوده؟ خانم میرزاوند می گوید:« در اصل مشکل و اختلاف دیدگاه بود آقای جوانفکر و کسانی که از کیهان آمده بودند اختلاف دیدگاههای عمیقی با همسرم و برخی دیگر از خبرنگاران ایرنا داشتند.»
او میگوید که دادستان فعلی تهران هم با همسرش همکار بوده: “جالب این است که جعفری دولت ابادی هم زمانی در ایرنا همکار همسرم بود و اختلافات شدید دیدگاهی با هم داشتند و هیچ وقت به قول معروف آبشان توی یک جوب نمی رفت، نتیجه این شده که می بینیم آقای جعفری دولت ابادی اکنون در مقام دادستان، چنان کیفرخواست سنگینی برای همسرم صادر و با مرخصی او مخالفت میکند. من واقعا امیدوارم که این سخت گیری ها و …. از همان اختلاف دیدگاه ها ناشی نشده باشد”.
همسر آقای قادری درباره وضعیت فعلی این روزنامه نگار میگوید:« وضعیت روحی اش که خوب است و همچنان معتقد است هیچ جرمی مرتکب نشده. در بند 350 زندان اوین است و وضعیت جسمانی اش همچنان متاثر از بازجویی های سنگین و شدیدی است که در بند 209 داشته و گردن دردهای شدیدی دارد و فیزیوتراپی میکند.»
خانم میرزاوند پیش تر به “روز” گفته بود که “همسرم تاکنون یک روز هم به مرخصی نیامده، بارها به دادستانی مراجعه کردم و درخواست مرخصی دادم اما بررسی نشد و هیچ جوابی ندادند؛ یکبار خیلی اتفاقی آقای جعفری دولت آبادی را دیدم و گفتم که همسر من از موقع بازداشت تا کنون تنها با همان قرار بازداشت دوماهه اول در زندان است و قرار بازداشت اش هم تمدید نشده و کلا شرایط اش را توضیح دادم. از حرف های من تعجب کرد و پرسید همسرتان تا به حال مرخصی نیامده؟ گفتم نه خیر؛ گفت از این سرباز که اینجاست برگه بگیر بنویس تا دستور دهم و مساله پی گیری شود. تا برگه را گرفتم پرسید اسم همسرت چیست و همین که گفتم سیامک قادری، آقای دادستان گفت همان خبرنگار؟ لازم نکرده بنویسی، برگه را پس بده، او خیلی بد کرده و حالا حالاها باید در زندان بماند؛ حداقل دو سال باید زندان بماند که بعد بتوانید اقدام کنید”.
متن کامل نامه سیامک قادری به علی اکبر جوانفکر به شرح ذیل است:
به بهانه ی گفتگوی مشاور مطبوعاتی و رسانه ای احمدی نژاد با روزنامه اعتماد
آقای جوانفکر شما روزنامه نگار نیستید
مشاور رسانه ی احمدی نژاد به تازگی گفت و گویی طولانی با روزنامه ی وزین (توقیف شده) «اعتماد» داشت که در آن سعی به ارایه چهره ای صادق و دلسوز از دولت نهم و دهم نموده و با مظلوم نمایی و دادن آدرس های “انحرافی” تلاش بر مغلوب کردن یاران پیشین دولت نهم و دهم کرده است، که این روزها سخت به جان این مولود نا خلف خود افتاده اند.
در آن نوشتار جوانفکر تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا از منظر یک روزنامه نگار بی طرف! مدعیات و اسنادی بر مظلومیت جریان خود و بی انصافی رقیبان ارایه دهد، ادعایی که در همان نگاه اول نشان از سلطه و چیرگی توهم خود بزرگ بینی دست اندرکاران دولت از سویی و دست کم انگاری مخاطب دارد.
در نوشتار زیر نگاهی گذرا به برخی از این مدعیات و اشاراتی در جهت روشن شدن صحت و سقم آن داشته ام.
آقای مشاور رسانه ای در مصاحبه ی خود مدعی شده اند «اصولگرایان خودشان را به دولت احمدی نژاد چسبانده اند»! آقای جوانفکر گویی همانند سایر دوستان خود در این جریان متنوع بر این باورند که حکمرانی6 ساله باند احمدی نژاد دستاوردهای مثبتی برای مردم داشته است که آن را افتخار آمیز و محل حسادت گروه ها و جریانات تلقی می کنند. مگر جز این است که حاصل عملکرد آنان در حوزه ی اقتصاد فرار سرمایه ها، نابودی کشاورزی، تعطیلی واحدهای صنعتی، تورم، فساد لجام گسیخته، در حوزه ی بین المللی انزوای مطلق ایران، ده ها قطعنامه بین المللی، انواع تهدیدهای نظامی و تحریم ها، از دست دادن مواضع استراتژیک منطقه ای و واگذاری آن به کشورهایی نظیر ترکیه، در حوزه ی سیاسی تعطیلی و بن بست همه ی نهادهای قانونی حتی پست ریاست جمهوری، در حوزه ی فرهنگ و اخلاق جامعه، گریز از دین، سقوط ارزش های اخلاقی، افزایش خشونت های اجتماعی، سرقت های مسلحانه و هزاران مشکل دیگر بوده است. این عملکرد مشعشع چه جای حسادت دارد که دیگران بخواهند خود را به رئیس جمهور و بانی این همه مصایب بچسبانند؟
ایشان مدعی شده اند «ثروت مال مردم است» و نتجه گرفته اند که احمدی نژاد باید پاسدار امانت مردم باشد! باید به ایشان متذکر شد که از این ثروت افسانه ای، سهم ملت چه میزانی است؟ مگر جز این است که آن چه به صورت ملموس در حساب های مردم واریز شده بخشی از جبران افزایش یک باره بهای حامل های انرژی است که در موسم های خاص به یک باره به حساب های مردم سرازیر شده است. شاید منظور ایشان خاصه خرجی های دولت در موسم انتخابات مد نظر باشد که به گفته نهادهای نظارتی هم اکنون نیز برای فرستادن نمایندگان دست نشانده به پارلمان در حال انجام است! تازه سهم 40 هزار تومانی مردم کجا و تنها یک مورد اختلاس 3 هزار میلیاردی جریان طرفدار رئیس جمهور کجا؟
جناب جوانفکر در فرازی که پاسخ به سوال صریح خبرنگار در مورد «فساد مالی اخیر» است به یک باره دست به شعبده بازی زده و به جای پاسخ به سوال خبرنگار می گوید «نتوانسته اند ثابت کنند که ما رمال و جن گیر هستیم»! عجبا ! در اثبات شعبده باز بودن جریان شما همین بس که در پاسخ به سوال روشن در مورد فساد 3 هزار میلیاردی، مدعی می شوید که نتوانسته اند اتهام رمالی را در مورد جریان شما اثبات کنند !
اما شاید مهم ترین بخش از افاضات جناب مشاور رسانه ای رئیس جمهور آن جایی است که ایشان دردمندانه در مورد مصائب زندان، انفرادی و سختی های خانواده زندانیان جریان خود داد سخن می دهد. از زندان انفرادی 60 روزه ملک زاده می گوید و از سقط جنین همسر او در زندان و مشقت ملاقات و عدم اجازه ملاقات با وکیل و … .
جناب جوانفکر ! اگر رفت و آمد به زندان برای همسر آقای ملک زاده سقط جنین به همراه داشت و سخت بود، حتما رفت و آمد پدران و مادران سالخورده زندانیانی که 2 سال است (از خرداد 1388 تاکنون) هر هفته در سرما و گرما و از راه های دور و نزدیک به امید دیدار فرزندان شان از پشت کابین و با تلفن به این جا (زندان) می آیند یک تفنن است !
مرگ مادر دانشجوی زندانی که در هجوم شبانه دچار سکته قلبی شد، مرگ پدر یک فعال ستاد انتخاباتی که 3 ماه از محل نگه داری فرزندش بی اطلاع بود پس چه ؟! آیا این ها از جمله ی آن ملتی نیستند که از آن ها دم می زنید، حتما باید قیافه آنان شبیه جنابعالی، ملک زاده و یا احمدی نژاد باشد تا به پشتوانه قدرت و ثروت بر آنان دل سوزاند و اشک تمساح ریخت! عجبا که دست به بیت المالی مردم می برید و وقتی مورد بازخواست قرار می گیرید فریاد می زنید. مگر نه این که زندانیان پس از وقایع خرداد 1388 عمدتا شهروندانی بودند که جرم شان شرکت در تظاهرات، دادن شعار و ابراز عقیده بوده است که دستی هم به منابع ثروت و قدرت نداشته اند، چرا در این مدت صدای انسانیت شما و جریان وابسته به آن در نیامد! سرنوشت همسران و فرزندان زندانیانی که از تهران و شهرستان ها هر هفته برای ملاقات با همسران شان زیر برف و باران به زندان می آیند تا اسرای ملت خدای ناکرده گرفتار یاس و نومیدی نشوند چه؟ البته که شریف ترین فرزندان ایران بر خلاف نزدیکان جریان رانت خوار به سختی های زندگی رسالت مندانه عادت دارند و مصائب زندگی خود را فریاد نمی زنند تا امثال شما از آن لذت ببرند!
جناب جوانفکر به درستی اعلام کرده اید انفرادی غیر قانونی و کاری مذموم است! اما آیا دلسوزی تان شامل حال آن جوانی که به جرم ارسال (مثلا) یک پیامک (SMS) یا ایمیل، 7 ماه در انفرادی بوده و امروز با روانی پریش هم بندی ماست نیز می شود؟
یا این که در انفرادی نگه داشتن فقط برای مجرمانی که چنگ به بیت المال برده اند بد است؟ برای بنده که 9 ماه را در بازداشت گاه بدنام 209 و 240 به صورت غیر قانونی نگه داری شده ام چه؟ برای آن پزشکی که در آستانه دومین سالگرد دستگیری اش هنوز در بازداشت موقت است و 9 ماه را در سلول انفرادی گذرانده چه طور، آیا برای این ها نیز انفرادی بد است؟
به حق گفته اید که این طور نیست که «چون ما مسئولیتی داریم هر کاری دل مان خواست بتوانیم انجام دهیم، هر کس را که دل مان خواست احضار یا بازداشت کنیم و همه چیز باید بر اساس قانون باشد» !
بنده هم زمانی که چپ و راست سیلی بر صورت ام فرود می آمد و بوی تهوع آور توالت اتاق بازجویی، امانم را برده بود تا علیه جنبش سبز و سایت کلمه اراجیفی را به صورت مصاحبه تلویزیونی ارایه کنم یا هنگامی که سرم را با فشار به داخل آن استوانه ی مهوع هدایت می کردند، با خود فکر می کردم یک جای کار ایراد دارد!
من فکر می کردم نباید همه تلاش هایی که در قامت یک ایرانی و در قالب یک خبرنگار به عشق ملت و مملکت انجام دادم منتهی به چنین دستاوردهایی شود. من نیز بارها با خودم زمزمه می کردم که نباید اصحاب قدرت هر کاری که دل شان خواست انجام دهند. ولی این سخن را از شما قبول ندارم.
چرا که دست خط شما به حراست سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) هنوز به روشنی جلوی چشمانم است که در آن خواستار برخورد وزارت اطلاعات با بنده به عنوان عنصر ضد نظام و ضد ولایت شده بودید. همان نامه ای که همکاران تان برای من فاکس کردند و اکنون در پرونده ی من در دیوان عدالت اداری موجود است. برادر عزیر چه طور آن زمانی که بر توسن سرکش قدرت بلامنازع می تاختید، این اعمال را غیر قانونی نمی دانستید؟!
جنابعالی به درستی اشاره کرده اید حداکثر بازداشت موقت 48 ساعت است، بنده ده ها مورد از هم بندیان خود را سراغ دارم که بالای 15 هزار ساعت یعنی 2 سال در بازداشت موقت به سر می برند! جنابعالی در خبرگزاری فخیمه ایرنا و در روزنامه هتاک ایران هرگز این ساعات را جمع نزده اید تا بفهمید چه فجایعی تحت عنوان بازداشت موقت جریان دارد اما حال که آقای ملک زاده و دوستان تان در مکتب مشائیسم گرفتار شده اند فغان به آسمان بلند کرده اید!
آقای جوانفکر ! بنده در آستانه هفدهمین ماه، بسیاری از همبندانم در آستانه پایان محکویت هنوز نتوانسته اند با وکیل خود ملاقات کنند و شما از یاران تان می گوئید که 2 ماه بازداشت بدون ملاقات با وکیل را تجربه کرده اند !
به درستی گفته اید مردم از شما به عنوان یک روزنامه نگار انتظار دارند که مطالبات آن ها را از مسئولین بخواهید، اما آیا مردم فقط ملک زاده و سایر وابستگان به جریانی هستند که این روزها به حق به صفت “انحرافی” متصف شده اند؟
جناب جوانفکر مدعی است روزنامه ایران یک شرکت خصوصی است ! بر فرض که در راه اندازی و بالندگی این روزنامه از توان و اموال و بودجه خبرگزاری دولتی ایرنا استفاده نشده باشد، جنابعالی چه کاره این شرکت خصوصی با اموال میلیاردی هستید که اجازه نمی دهید نهادهای نظارتی قانونی به انجام وظیفه خود بپردازند. شاید نگران رو شدن هزینه های نامشروع تبلیغاتی در ایام منتهی به انتخابات سال 1388 هستید که بی ضابطه در ایرنا و ایران صورت گرفته است!
اشاره داشتید که «امام جمعه مشهد در جریان انتشار ویژه نامه خاتون شما و همکاران تان را محارب خواندند و این را ظلمی خواندید که پایدار نمی ماند» .
برای شما و مردم بسیار جالب است با همان حربه ای که معترضان پس از عاشورای 1388 را حشره و واجب القتل خواندند و به همان ادعا برای عده ای بی گناه حکم زندان و اعدام و تبعید بریدند، گرفتار آمده اید. همان هایی که خود در آن زمان سخنان شان را تیتر یک روزنامه خود می کردید. شما که دم از رسالت روزنامه نگاری می زنید بسم الله ! هنوز عده ای از آنان که به اتهام واهی محارب به اعدام محکوم اند چشم انتظار انجام رسالت شما هستند! از سرنوشت خانواده های آنان هم بگوئید!
اشاره به «قشر خاکستری جامعه کردید که حق حیات و {آزادی} بیان دارند» چطور است در آستانه شعبده بازی ای دیگر باز نیازتان به رای دهندگان افتاده است! یادآوری می کنم که در جریانات پس از انتخابات 1388 حدود 30 هزار کارمند را از دولت اخراج کردید و پرونده آنان نزد دیوان عدالت اداری در حال رسیدگی است. آن ها به صرف مخالفت با احمدی نژاد و نه حتی اعلام و ابراز این مخالفت، شغل خود را از دست دادند و بنیان خانواده شان متزلزل و گاه منهدم شد. آیا آن ها حق حیات و زندگی شرافتمندانه نداشته اند؟ حرف زدن که بماند. چرا که این روزها کسانی را به بند 350 اوین آورده اند که صرفا در درون تاکسی انتقادی یا اعتراضی به سیاست های حکومت کرده اند و در آستانه محکومیت یک ساله به اتهام تبلیغ علیه نظام قرار دارند. این ها همان قشر خاکستری هدف شما در انتخابات هستند یا نیستند؟
گله کرده اید که «عده ای با خواندن شما با وصف انحرافی حق زندگی شما و خانواده محترمتان را سلب کرده اند چرا که خانواده گناهی ندارند که با مطرح کردن یک داستان و سناریوی انحرافی زندگی را برایتان تلخ کرده اند»، خوشا به انصاف مردانی چون شما ! که سناریوهای ساختگی در دستگاه های اطلاعاتی را قبل از صدور حکم در اخبار و گزارشات خود انعکاس دادید و آبروی مسلمان را بر خلاف شرع و قانون بردید.
البته شکایت و حتی مقابله کامل با این کجروی ها می ماند برای زمانی که خیلی دور نیست!
اشاره کردید «به خاطر دشمنی با مشایی یک عده انسان بی گناه را زندانی کرده اید و برخی را 60 روز در انفرادی نگاه داشته اند و بعد افزوده اید که خداوند از این کار راضی نیست» !
باورم نمی شود قهر خدا را از حبس اولیای خودش و اصحاب خودش و بی توجهی نسبت به هزاران بازداشتی پس از انتخابات. این ادعاها، عدالت پروردگار را زیر سوال می برد.
مدعی شده اید که وزارت اطلاعات در آن دوره حرف شما را نمی خوانده اند و برای اثبات دروغگویی جریان شما به همان دست نویس جنابعالی اشاره می کنم که صاحبان 3 وبلاگ را در ایرنا که از قضا غیر از بنده که افتخار جانبازی نداشتم، آن دو تن از جانبازان سرافراز بودند به وزارت اطلاعات معرفی کردید و به اجبار آنها را واداشتید که وبلاگ های خود را تعطیل کنند و پس از امتناع بنده از تعطیل فعالیتم با احضارهای مکرر به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات، من را گرفتار زندان و حبس کردید! از آن اشاره شما به وزارت اطلاعات بنده به این مصایب گرفتار آمدم: سه سال حبس به دلیل حضور در نجمعات و تهیه گزارش های بی طرفانه ی آن و یک میلیون ریال جزای نقدی به دلیل فاسد و نامشروع خواندن دولت غیرقانونی شما . باز هم مدعی هستید نفوذی در وزارت اطلاعات نداشته اید. زهی شرمساری از این همه دروغ بافی.
منافقانه زیر علم رهبری سینه می زنید اما به یک باره می گوئید «مردم تشخص می دهند چه کسی در خط احمدی نژاد است و او را به عنوان رئیس جمهور آینده انتخاب می کنند. دلبسته نام احمدی نژاد هستید نه نظام، نه رهبری، نه کشور، نه ملت و حتی حرفه روزنامه نگاری! برای اثبات این سرسپردگی به باند احمدی نژاد تنها کافی است نمونه ای از گزارش های تجمعات اعتراضی را ولو گزارش های محرمانه روکنید. متاسفانه آن زمانی که همه ی خبرنگاران زیر باتوم و گاز اشک آور فعالیت خبری می کردند جریان انحرافی تان در ایرنا به کار گماردن نیروهای خدماتی و بسیجی ایرنا با کلاه و چماق در خیابان ولی عصر بود.
ادعای بزرگی کرده اید که «کسی که برای خدمت می آید باید آماده شهادت باشد»! ببینم آیا در این ادعا صادقید یا خیر. تمام کسانی که شما پاکسازی کردید و پس از وقایع 1388 در صحنه جدال حق و باطل، سفره ثواب و نماز را ترک کردند بدون سر و صدا دارند هزینه ی آن را می پردازند. اما در مورد شما چه طور. تا جایی که در خاطر دارم در ایامی که ستاد بحران ساز بر سر راه دولت ملی خاتمی سنگ اندازی می کردند شما در بیت رهبری سنگر گرفته بودید و در سر خیال استراحت در سواحل اسپانیا را می پروراندید و با هزار فشار غیر قانونی، مدیریت ایرنا را وادار به اعزام شما به مادرید کردید. حتی فراتر رفتید؛ در مطلبی در روزنامه ایران مجیز دولت خاتمی را گفتید که به آن اعتقاد نداشتید. پس از پایان ماموریت 4 ساله و هنگام سوار شدن به هواپیما مدعی شدید که دولت اسپانیا جنابعالی را به دلیل اعلام آمادگی برای اجرای حکم قتل سلمان رشدی اخراج کرده است تا بار دیگر بتوانید تن به سواحل زیبای بارسلون بشوئید و صد البته خود را پاکباز و آماده شهادت می دانید. البته نه بر روی رمل های تفدیده ی جنوب یا برف های یخ زده ی غرب کشور بلکه در راحت و آسودگی سواحل کشورهای اروپایی برای خود دشمن فرضی می سازید و شعار شهادت و ایثار می دهید.
در جای جای گفت و گوی خود با رزنامه اعتماد، چشم انداز انتخابات ریاست جمهوری آینده را از نظر دور نداشته اید. مثلا آنجا که می گوئید «چرا باید پول ملت را به مترو داد که حساب پس نمی دهد»! ولی خودتان میلیون ها پول مردم را در ایرنا و ایران صرف مجیز گویی از دولتی بی کفایت کردید و حاضر به حساب پس دادن آن هزینه ها نیستید.
ادعا می کنید «احمدی نژاد مراعات می کند پول مردم درست هزینه شود» که با یک ضرب و تقسیم ساده می توان نسبت سرقت 3 هزار میلیاردی را با آنچه به مردم داده اید و از جیب آنان خارج ساخته اید به دست آورد.
از حاکم شدن فضای نظامی گری در شهر تهران یاد می کنید چرا که شهردار آن یک نظامی بدون تخصص است و فراموش می کنید تخصص دولت مورد حمایت شما تبدیل بزرگراه های درجه یک به خیابان های درجه 2 در تهران بوده است و 2سال پس از انتخابات هیچ شبی را شما و یاران تان بدون دغدغه خیزش اعتراضات به صبح نرسانده اید و ناگزیر در تمام شئون مردم وامداران خود را به کار گمارده اید !
شهردار تهران را متهم به زدن افترا و بهتان به یک وزیر می کنید که او را عرق خور خوانده است و آن مستحق کیفر اسلامی و حد می دانید و فراموش می کنید بهتان ها و افتراهایی که به فرزندان ملت در قالب خبر و گزارش می زدید.
این همه کارنامه شما و دولت شما در عرصه های مختلف است که نخبگان را به زنجیر کشیده و از کشور فراری داده است، مدیران را خانه نشین کرده و نهادهای لازم و قانونی را منهدم کرده است و همچنان مدعی هستید.
بفرمائید اکنون در دولت نهم و دهم کدام مدیر با سابقه غیر نظامی و غیرامنیتی در مصدر امور است! شاید در چند ماه گذشته گرایش برخی از آنان به جریان رقیب موجب اخراج آنان از دولت شده باشد . نظامی ترین دولت های پس از انقلاب دولت احمدی نژاد است. باری مشاور محترم محترم رسانه ای آقای احمدی نژاد، گویی باز بوی کباب به مشام شان خورده است و خود متوجه نیستند که این چیز دیگری است که دارند داغ می کنند.
اما یک ادعا نیز در ابتدای گفت و گوی تان در مورد میرحسین موسوی داشته اید و مدعی شده اید که موسوی مقبولیت نداشت! این دیگر از آن ادعاهایی است که نشان از انتزاع از واقعیات در توهمات شما و دوستان تان دارد. اگر جرات دارید به موسوی اجازه دهید فقط 5 دقیقه با مردم سخن بگوید تا تومار شما و اذناب تان را در هم بپیچد. چرا از ارتباط رادمردانی چون موسوی و کروبی با کسانی که به ادعای شما آنان را قبول ندارند وحشت دارید. اگر واقعا صادقانه می گوئید که موسوی مقبولیت ندارد چرا آن قدر از ارتباط آنان و آزادی شان وحشت زده اید! در مقبولیت موسوی و کروبی همین بس که حبس و ضرب و جرح هزاران طرفدار وی و دل سپردگان به دموکراسی و آزادی افزون بر2 و نیم سال پس از انتخابات همچنان ادامه دارد و به کابوس شب های شما و دوستان شیفته ی قدرت تان تبدیل شده است.
لازم می دانم بار دیگر حساب امثال جناب عالی را از حساب خبرنگاران، نویسندگان، مترجمان و فعالان خبری ایرنا و روزنامه ایران جدا سازم که آنان نیز همچون ما اسیر توهمات عده ای از خدا بی خبر مدعی شما و جریان انحرافی تان هستند نه خیر آقای جوانفکر شما روزنامه نگار نیستید و گرنه اکنون در جبهه ی سیاه کاری و سیاه بازان قرار نداشتید./
سیامک قادری خبرنگار اخراجی ایرنا
29 آبان 1390 بند 350 زندان اوین