“ترا به حقیقت اسلام قسم میدهم، آیا مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟ مدارس را افتتاح کردید. آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حال شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟”(1) این ذکر مصیبت را شیخ فضلالله نوری در گوش ناظم الاسلام کرمانی خوانده بود تا به او گفته باشد که اسباب تاسیس مشروطیت و تحولات سیاسی آن زمان، همه از افتتاح و تاسیس مدارس میرزا حسن خان رشدیه فراهم شده است.
از آن زمان که میرزا حسن خان رشدیه سنگ بنای اولین مدرسه به سبک و سیاق امروز را، ابتدا در تبریز و سپس در تهران بنا نهاد، روحانیت واپسگرا سعی و تلاش بسیارداشت تا با نفوذ در حوزه تعلیم و تربیت، بر اندیشه وافکار آینده سازان این آب و خاک تسلط یابد.عاقبت هم پس از ۹۰ سال از بر چیده شدن مکتب خانه ها، این قشرکج اندیش واپسگرا به یمن نظام ولایی و ایضا دولت تدبیر و امید شیخ حسن روحانی به آرزوی دیرینه ی خود دست می یابد.
هفته گذشته درخبر ها آمده بود که تفاهم نامهای میان آموزش و پرورش شهر تهران و حوزه علمیه به امضا رسیده است که بر اساس آن مدارس دولتی تهران به مدارس وابسته به حوزه علمیه تبدیل خواهند شد. همچنین بر اساس این تفاهم نامه مقرر گردیده که “ مدیریت تربیتی مدارس بر عهده روحانیون باشد و محتوای برنامهها طبق شیوه نامه فرهنگی و تربیتی تایید شده کارگروه و توسط مدیر مدرسه اجرا شود”. بعبارت واضح تر و روشن تر اینکه اگر نگویم نظام آموزشی مدارس تهران (که بزودی به دیگر شهر ها و استانهای کشورهم سرایت خواهد کرد و همه گیر می شود) از این پس به شیوه و سنت مکتب خانه های زمان ناصری اداره خواهد شد و دست کم باید انتظار داشت که فضای تحصیلی فرزندان این آب و خاک شبیه به فضای غیر اخلاقی حوزه های علمیه شود که هرگز مباد.
مخالفت روحانیت کج اندیش و متحجر با تمدن و مظاهر آن حرف تازه ای نیست و صد ها حکایت و نشانه از این دشمنی وجود دارد اما تغییر ماهیت از مخالفت به عداوت و دشمنی با اهل علم و دانش، از اولین دستاورد های شوک برانگیز انقلاب 57 بود که پس از به قدرت رسیدن روحانیت با ماجرای انقلاب فرهنگی علنی شد و ضدیت و خصومت این قشرواپسگرا با علم ودانش برهمگان آشکار گردید؛ خاصه با خانه نشین شدن و بازنشستگی زود هنگام اساتید دانشگاه های کشور در چند سال اخیر.
حال بعد از شکست همه این تلاش های مذبوحانه برای خاموش کردن چراغ علم و آگاهی این مرزو بوم، برخی از قشریون متحجر قصد دارند با در اختیار گرفتن فضای آموزش و تعلیم و تربیت نسل فردای این گستره تاریخی بر دوام و بقای نظام بیفزایند که زهی خیال باطل.
می گویند وقتی میرزا حسن خان رشدیه با فروش کشتزار خود هفتمین مدرسه را در تهران روبروی مدرسه دارالفنون تاسیس کرد و برای اولین بار درکلاس های درس، نیمکت و تخته سیاه گذاشت، مخالفان و دشمنان مدارس جدیده با بمبی که از باروت و زرنیخ ساخته بودند به مدرسه حمله وضمن تخریب اموال مدرسه چند دانشآموزرا زخمی کردند که تعدادی از آنها هم در این واقعه کشته شدند؛ اما نکته جالب اینجا بود که هنگام تخریب این مدارس “رشدیه “میخندید و میگفت: “این جاهلان نمیدانند که با این اعمال نمیتوانند جلو سیل بنیاد کن علم رابگیرند. یقین دارم که از هر آجر این مدرسه، خود مدرسه دیگری بنا خواهد شد. من آن روز را اگر زنده باشم، حتما خواهم دید.”
پانویس
(۱) ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، نشر آگاه بخش اول، ص۳۲۲