از هاشمی تا شیخ روحانی؛ راه باطل

بیژن صف سری
بیژن صف سری

بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، بسیاری متفق القول بودند که دیگر هیچ انگیزه ای برای حضور در صحنه نمایش انتخابات نظام وجود ندارد اما با شو تلویزیونی شیخ حسن روحانی، آن هم برای حاضر جوابی در مقابل یک مجری کم اطلاع صدا و سیما، ناگهان در فضای مجازی ولوله ای براه افتاد که شور دوباره مردم برای حضور در انتخابات را القا می کند و جالب اینکه برخی ازتحلیل ها هم بر القا این شور کاذب دامن می زند.

به باور این قلم همه روند وقایع اخیر، ازآمدن آقای هاشمی و سپس حذف او، و بعد مطرح شدن حسن روحانی همگی برآمده از یک طرح سازمان یافته از قبل است؛ آنچنانکه هم اکنون اخباری مبنی بر اجماع هاشمی با خاتمی و دیگر اصلاح طلبان بر سر روحانی شنیده می شود. گویا قرار است این اجماع نیز در 4 مرحله به اجرا در آید تا براساسآن، پیروزی کاندیدای مورد نظر این گروه درانتخاباتممکن گردد.

موج حمایت از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی، نکته ای است که در تعیین موضع بعدی اصلاحطلبان در قبال انتخابات ریاست جمهوری قابل تعمق است و نشان از طرح و برنامه ای دارد که در مقابله با حذف های بی رویه نظام از قبل تهیه گردیده. بی شک هاشمی رفسنجانی مغز متفکر این جریان است چرا که قبل از کاندیدا شدن رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هاشمی بطور علنی و رسمی از شیخ حسن روحانی خواست پا در عرصه رقابت های این شعبده بگذارد و کاندیدا شود ودر هیچ شرایطی هم پا پس نکشد. بنا بر همین توصیه است که بعد از اعلام کاندیدا شدن هاشمی تنها کسی از خیل یاران این دانای نظام که حرف از انصراف نمی زند، شیخ حسن روحانی بود.گویی او از قبل می دانست که پدر خوانده فکری اصلاح طلبان بزودی از صحنه رقابت حذف خواهد شد.حالا هم به دور از انتظار نیست اگر در چند روز آینده، آنچنانکه زمزمه آن از هم اکنون شنیده می شود کاندیدای نشانه دار و مشخص اصلاح طلبان، یعنی آقای عارف نیز به نفع کاندیدای مورد نظر آقایان این گروه ائتلافی، یعنی جناب شیخ حسن روحانی از صحنه رقابت ها انصراف دهد و حتی بنا بر روایتی با اعلام انصراف مهندس غرضی هم مواجه شویم.

بی گمان تلاش اصلاح طلبان و مشخصا هاشمی رفسنجانی که برای به کرسی نشاندن فکر و اندیشه خود و در جهت حفظ نظام صورت می گیرد قابل درک است، اما باور وعده های این گروه که بعد از خاتمی و سپس هاشمی و اکنون از زبان شیخ حسن روحانی شنیده می شود نه تنها برای ملت، بلکه برای بسیاری از خوش باوران معتقد به اصلاح نظام نیزسخت و غیر عملی به نظر می آید.

حسن روحانی ابتدا بعنوان کاندیدای شاخص گروه “اعتدالگرا” پا به عرصه این شعبده می گذارد اما در اولین مصاحبه تلویزیونی با انتقادی سخت، انتساب خود را از این گروه منکر می شود و با زیرکی که نشان ازپیروی از مکتب هاشمی دارد، خود را مستقل می خواند.اما جالب اینکه با موضع گیری جدید در مورد مسئله حصر آقایان موسوی و کروبی، چراغ سبزی هم برای جلب آرای “سبزها ” نشان می دهد در حالیکه این شیخ پسازبرگزاری راهپیمایی اعتراضی ۲۵ به من به دعوت موسوی و کروبی، به انتقاد از آن دو پرداخته ودرماجرای سال ۷۸ به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، اعتراض‌ها رامحکوم کرده و گفته بود: “اگر من مسئولین نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و آنها را به سزای اعمالشان می‌رساندند”.

 این همه تغییر موضع از افرادی چون شیخ حسن روحانی در جریان انتصابات پیش رو، نشان از اتکا این افراد به فراموشی ملتی دارد که طی ۳۵ سال عمر نظام، همواره دل بر وعده وعید های پوشالی دولتمردان بسته و هر بار دچار وسوسه گفته های شیرین شده است تا بدانجا که سخنان هاشمی رفسنجانی پس از رد صلاحیتش در جمع یاران ستاد برچیده شده اش، موجی از مرثیه خوانی برای حذف این دانای نظام ایجاد می کند و هنوز هم نیز ادامه دارد؛غافل که اگر امروز بنا بر گفته هاشمی رفسنجانی ایرانیان در جهان چون گذشته صاحب عزت نیستند، مسبب آن حاکمیت افرادی چون گوینده این واقعیت است که در تمام عمر نظام بربالاترین مسند حکومتی قرار داشته اند ولی حالا دم از نابودی کشور و بی عزتی ایرانی می زنند.

امروز بر کمتر ایرانی مدبر و با درایتی پوشیده است که هدف نهایی نظام وحامیان این رژیم، چون هاشمی و خاتمی و شیخ حسن روحانی، که همواره در موسم هر انتخابات فرمایشی در نقش دایه مهربانتر از مادر ظاهر می شوند، حفظ و بقای نظام ازطریق به صف کردن ملت در پای صندوق های نمایشی رای است. اگر بازهم این حیله به کار آید و بر این وعده های پوشالی دولتمردان سرمایه گذاری شود، بار دیگر شاهد پیروزی دوباره حاکمیت بی سئوال خواهیم بود؛ حاکمیتی که دور تسلسل ظلم در این کهنه دیاررا دوام خواهد بخشید.