از اختگی سیاسی- هنری تا خودفروشی

نویسنده
فاطمه زمردیان

» حکایت/ مخالفین دیگر

 

گروه دوم مخالفین دیدار روحانی- گروهی از هنرمندان را چهره های شاخص هنری تشکیل می دادند که برخی از آنها مجبور به ترک کشور شده اند.

نخستین و شدیدترین این واکنش‌ها، از سوی شاهین نجفی، خواننده ایرانی بود. نجفی در دو بیانیه‌ی تصویری به دیدار اخیر حسن روحانی، رییس جمهور ایران با هنرمندان واکنش نشان داد. این خواننده در بیانیه نخست خود حضور هنرمندان در این مراسم را “کاسه ی گدایی گرفتن و حق خود را با دریوزگی از حکام طلبیدن” دانست که “چیزی جز تجلی نوعی از اختگی سیاسی -هنری مدرن نیست.”

نجفی در این پیام تصویری یک و نیم دقیقه‌ای می‌افزاید: “حال می توان با جدیت فهمید و دید که ما از کجا و چطور سقوط کرده ایم. هنرمندان جامعه،آن بی انتها مستقلان و گردن کشانند و باید بر هنر و هنرمند آن سرزمین گریست وقتی اینگونه خار و خفیف می شوند و درگیرودار امنیت و نان و نام، حیثیت خویش را حصیر نشیمنگاه دولتمردان می کنند که البته هیچکدام نصیبتان نخواهد شد. که هرآنچه هنوز دارید را نیز از شما خواهند ربود و سوراخی را در جان تان بدون اماله نمی گذارند و تا انتهای ارگاسم سیاسی شان که دچار سادیسمی تاریخی هستند باید مفعولی محکوم باشید. ما بزدلی شما را می فهمیم، آنچه نمی فهمیم توامانی این ترس با هنرتان است “

این پیام تصویری شاهین نجفی منجر به واکنش‌های بسیار تندی در میان رسانه‌های نزدیک به جمهوری اسلامی و برخی از کاربران فضای مجازی شد. رسانه‌های نزدیک به حکومت در ایران بدون اشاره مستقیم به متن حرف‌های نجفی او را متهم به “هتاکی و خواندن ترانه‌های گوشخراش و دشنام‌گویی به هنرمندان ایران” کردند.

پس از آن و به دنبال انتقادات شدید برخی کاربران فضای مجازی، شاهین نجفی در پیامی دیگر و “خطاب به هنربندان” گفت: “می دانی چیست؟ تفاوت من و تو در این است که تو تصویر غمگین و عصبی سنگین ترین نویسنده ی زنده و باقی مانده ی ایران را در مجلس قدرت دیدی و شاید خندیدی و من بغض کردم. این بغض شبیه اشک هایم برای پرویز صیاد صمد چاپلین نبود،شبیه بغض غربت سرفراز اسماعیل خویی نبود.برای نبودن براهنی و آشوری و بیضایی نبود.شبیه پاهای بریده و ایستاده ی شاملو و گیتار بیکار فریدون فروغی و گلوی بریده ی فرخزاد و حرم شبانه ی فرهاد مهراد نبود.بغض سقوط سلوچ بود.درهمشکستگی و زوال کلنل و سقوط شوالیه بود در کنار سبزواری و علی معلم.از ناصر تقوایی بپرس.”

عدم حضور این خواننده در ایران محور برخی از انتقادات به شاهین نجفی بود. او در پیام دوم خود با اشاره به این مساله گفت: “ ما مرز نداریم. وقتی مرز نداری قطب نما می خواهی چکاربرادر. قطب نمای ما غریزه ی ما است. قطب نمای ما هوش ماست و اشک و خشم و بیرون گود نشستن و… یکباره پرت می شوی وسط امیرآباد و ندای موسیقی و محمد مختاری و صانع وامیرجوادی و بگذریم. اسامی را که می شناسی.شما که قطب نما داشتید چرا راه را گم کردید؟ از قلب سبز شعور وشعر و خیابان، به بنفش و نقش و غش در گفتار رسیدی که؟ تو می خندی و من نمی خندم.تو یقینا هنر کرده ای که ایران ماندی و من..هنر مرا کرد و ایرانی ماندم. با ایران ماندم. به حسین موسوی در حصر تو قسم،نه سال جای من لای فسیل های سیاسی/هنری و ارباب رسانه های زرد نفس می کشیدی، شلوار خودت را به فاک عظما نمی دادی دستمریزاد داشتی و من دارم و می دانی تو.مسئله این نبود، وسوسه بود این.حالا منم و حتما یک مشت شعار و شما و یک مشت معقولات و بدن لخت و تنهایی سرکشم که هی بزن هی بزن وما هم بچه ی پایینیم و چوب خورمان ملس و با پول ددی در خارجه تحصیل نمی کنیم و مادر والده که فوت شدن حسرت خاکش موند و باقیش عمر شما.همین الانشم الله وکیلی پای همون ۲ تا پیک وتکا و دیزی و حافظ سنگینت هستم. ما گوشت رفیق و بخوریم استخونشو دور نمی ریزیم.حاجی خودتو قاطی این جوجه دوروزه های دوزاری نکن جان حاجی.تو که می دونی من از اصلاح طلب کرواتی نمازخون تا چپ چپ کمونیستش رفیق دارم و رفاقتمون جدای از اعتقادمونه.حالا عجله چرا. بیس سی سال که تو تاریخ رقمی نیس. یه کم صبر کن بزار این روزا هم می گذره بعد ببینیم چن چندیم.”

گفتنی است که در سال ۱۳۹۱ شاهین نجفی ترانه‌ای با عنوان “نقی” اجرا کرد و آیت‌الله صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی به خاطر این ترانه حکم ارتداد او را صادر کردند.

 

خود فروشان

محمد جلالی (م. سحر) شاعر ایرانی نیز در شعری که در وبلاگ خود منتشر کرد به دیدار هنرمندان با رییس‌جمهور ایران واکنش نشان داد. او در بخشی از این شعر که با عنوان “خودفروشان” منتشر شده سروده است:     

“خودفروشان که به بازار درید/ بسته بندی شده ای معتبرید/ قلم و خامه اگر مرغوب است/ طالبش ظلم و بهایش خوب است/ بفروشید، خریدار آنجاست/ پیش پاتان سر و دستار آنجاست/ خودفروشان که وطنتان کالاست/ بفروشید که وقتش حالاست.”

 

نماینده هیچ‌کس

از دیگر واکنش‌ها به دیدار هنرمندان با روحانی می‌توان به یادداشت یغما گلرویی، شاعر و ترانه سرا اشاره کرد. گلرویی، در دولت‌های گذشته با ممنوعیت‌ و ممیزی‌ برای انتشار آثارش روبرو بوده نیز با انتقاد از سخنان حسن روحانی در مورد رابطه هنرمند با دولت و جامعه و با اشاره به این مساله که “ برخلاف دیگران، درباره‌ی هنرمندانی که به همایش شما آمدند و بسیاریشان هم از دوستانِ منند قضاوتی نمی‌کنم، چراکه هر کسی در انتخاب منش اجتماعی خود آزاد است” نوشت: “اما می‌خواهم بدانید هنرمندانی که در آن همایش برایتان کف می‌زدند نماینده‌ی تمام هنرمندان نیستند. نماینده‌ی هیچ کس نیستند جز خودشان. به هر نیتی - از ساختن یک فیلم، یا انتشار یک کتاب گرفته تا دلسوزی برای فرهنگ و امید برای بازشدن فضای فرهنگی – به آن‌جا آمده باشند به خودشان مربوط است اما هستند هنرمندان بسیاری که شان هنر را ورای نزدیکی به قدرت می‌دانند. صدای سکوتِ آن‌ها را هم بشنوید. هنرمندانی هستند که به قول “شاملوی بزرگ” به نواله‌ی ناگزیر گردن کج نمی‌کنند و معتقدند سیاسیون به بقای خود می‌اندیشند اما آرمان هنر تعالی تبار انسان است. هنرمندانی که سکوتشان به معنای رضایت نیست اما آن‌قدر به دولت‌مردان بدگمانند که باور دارند با واگویی دردهاشان بیشتر به خودشان و هنرشان توهین کرده‌اند. پس در سکوت فریادهایشان را به آثاری می‌ریزند که شک ندارند روزی به گوش و چشم مخاطب خواهند رسید. ما همچنان مشغول نوشتنیم.”

 

توهین به موسیقی

حسین علیزاده- آهنگساز، نیز طی صحبت‌هایی کوتاه در حضور خبرنگاران “حل کردن مسائل موسیقی” را “خیلی راحت‌تر از حل کردن مسائل هسته‌ای” دانست و افزود “شاید عذرخواهی از اهالی موسیقی هم کافی نباشد؛ زیرا در این سال‌ها به اهالی موسیقی توهین شد.”

ابوالحسن داوودی، تهیه کننده و کارگردان سینما نیز سخنان روحانی پیرامون “تعریف عام و دستوری پایان ساخت فیلم‌های یأس‌آور و تولید فیلم‌های امیدبخش” را مورد انتقاد قرار داد و گفت: “تنها نکته‌ای که در سخنان آقای روحانی بود و کمی در تناقض با بحث‌های دیگر ایشان به نظر می‌رسید، همین بحث تعریف عام و دستورگونه‌ پایان دادن به تولید فیلم‌های یأس‌آور و آغاز تولید فیلم‌های امیدبخش بود.”

مهرداد فرید، کارگردان سینما نیز با انتقاد به همین بخش از سخنان روحانی نوشت: “بسیاری از شاهکارهای جهان و ایضا ایران آمیخته با یأس و ناامیدی است؛ اگر قرار بود دستور شما اجرا شود، مثلاً “هملت” نوشته نمی‌شد و یا همین اواخر “جدایی نادر از سیمین” ساخته نمی‌شد.” او هم‌چنین از روحانی خواست که: “ لطفاً به هنرمندان دستور ندهید که چه بیافرینند. ساحت هنر دستورپذیر نیست! از لحظه‌ای که هنرمند بخواهد به دستور شما عمل کند کمر به قتل هنر خود بسته است.”