تاکید بر گفتمان موسوی و کروبی

علی افشاری
علی افشاری

ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در حالی شروع می شود، که سخت گیری ها بر مهندس موسوی و زهرا رهنورد تشدید شده است.علاوه بر دختران آنها که بعد از نوروز تا کنون ملاقات نداشته اند، اخیرا به مادر خانم رهنورد نیز اطلاع داده شده است که اعضاء دیگر خانواده نیز تا مهلتی نا معلوم از دیدار محروم خواهند بود. علت محرومیت کمبود نیرو برای محافظت ذکر شده است! ازاینرو به نظر می رسد حاکمیت بشدت نگران از اعلام موضع مهندس موسوی و دکتر رهنورد در خصوص انتخابات ریاست جمهوری است.

این برخورد و دلیل غیر قابل قبولی که ذکر شده است نشان می دهد هراس و دغدغه اصلی حکومت در انتخابات پیش رو تحرک مجدد جنبش سبز است. لذا بیشترین محدودیت ها را بر علیه آنها اعمال کرده است. مقایسه وضعیت موسوی، کروبی و رهنورد با سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی گواه این مدعا است. بررسی شرایط ایران نشان می دهد که راهبرد موسوی و کروبی برای ایجاد تغییر اساسی در موازنه قوا و تسهیل گذار مسالمت آمیز به دموکراسی بیشتر مجال موفقیت دارد. این راهبرد به خلق قدرت مردم و جنبش اجتماعی متکی است. جنبش سبز به جامعه محوری در حرکت اصلاحی بها می دهد. اگرچه موسوی و کروبی بر اجرای بی تنازل قانون اساسی و رویکرد رفورمیستی تاکید دارند اما ایستادگی آنها در برابر خامنه ای و عدم تمکین به تصمیمات ناعادلانه نهاد های حکومتی باعث شده است که در عمل حرکت شان تبعات انقلابی نیز پیدا نماید. شاید بتوان گفت که اصلاح انقلابی برچسب نزدیک تر به واقعیتی برای توصیف حرکت سیاسی موسوی و کروبی است. جایگاه واقعی هاشمی رفسنجانی در بخش معتدل قدرت است. او سعی کرده در نقطه مرزی دو جناح اصلاح طلب و اصول گرا فعالیت کند. اگرچه در این انتخابات به سمت اصلاح طلبان شیب بیشتری پیدا کرده و پیشبینی می شود نزدیکی وی به اصلاح طلبان در جریان رقایت های انتخاباتی بیشتر شود و حتی مواضع هاشمی در پایان کار به جنبش سبز نزدیک تر گردد. لازم به ذکر است این نزدیکی حالت مقطعی دارد و متاثر از ضرورت وحدت در برابر دشمن مشترک است.البته این پیشبینی قطعیت ندارد و ممکن است هاشمی بر رویکرد بینابینی بایستد. اما در هر صورت هاشمی رفسنجانی چه ببرد و چه ببازد، نتیجه اش مستقیما منجر به استقرار دموکراسی در ایران نمی شود بلکه حداکثر کارکرد آن ایجاد فضای تنفس و مساعد ساختن فضا برای فیزیوتراپی نیرو های معترض است تا از رکود در امده و فعالیت های سیاسی شان را گرما بخشند. البته در حالتی که هاشمی به طور طبیعی رای نیاورد آنگاه نتیجه برای پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان منفی خواهد بود.

اما انچه در این میان برای جنبش سبز اهمیت کلیدی دارد تاکید بر حفظ استراتژی موسوی و کروبی مبتنی بر استقامت و پایداری در برابر حاکمیت است. به حاشیه رفتن آنها در هیجانات انتخابات و میدان گرفتن دیدگاه های محافظه کارانه تهدیدی جدی است. مدافعان جنبش سبز باید بکوشند تا تمایز راه موسوی و کروبی از راهبرد اصلاحات دولت محور روشن گردد. همچنین مزیت های آنها تبیین شود. راهبرد موسوی و کروبی تفاوت استراتژیک با راهبردی دارد که در پشت سر خاتمی و هاشمی فعال شد. اما در سطح تاکتیک و همکاری های مقطعی بین آنها اشتراکات چشمگیری وجود دارد. بنابراین ضرورت دارد تمایز بگونه ای انجام شود که ضمن تکفیک استراتژیک اما همکاری مقطعی و مزایای اشتراک تاکتیکی را منتفی نکند. به عبارت دقیق تر رئیس جمهور شدن هاشمی رفسنجانی با اهداف جنبش سبز منافاتی ندارد و می تواند بستر را برای بروز دوباره آن مساعد سازد. در نگاه جنبش سبز هاشمی منجی و فهرمان نیست و در قامت رهبر نمی گنجد اما حضور وی در نهاد ریاست جمهوری، مشکلات کنونی پیرامون جنبش سبز را تا حدی کاهش می دهد اگرچه تضمینی در خصوص کاسته شدن از سختی ها و دشواری ها وجود ندارد. اما جنبش به طور نسبی در وضع بهتری قرار می گیرد.

منتها بهبود وضعیت جنبش سبز مستلزم صورتبندی درست حرکت است. می توان محور ها و مولفه های مهم در صورتبندی رابشرح زیر دسته بندی کرد:

در این رویکرد ایستادگی و مقاومت در برابر حاکمیت توصیه می شود. تا زمانی که خامنه ای تغییر مشی نداده است، باید در برابر او ایستاد. ولایت او ولایت فرعون است و با رویارویی و نا فرمانی می توان وی را زمینگیر کرد.تسلیم و تفاضا از وی و مصالحه کارساز نیست و در نهایت تیغ تند رو ها را تیز می نماید. جهت گیری اصلی جنبش سبز باید نقد دیدگاهی باشد که با پشتوانه رهبری در پی تداوم گفتمان سوم تیر است.

این حرکت دنبال پیروزی سریع نیست بلکه فرایندی دراز مدت را دنبال می نماید. مشکلات جامعه ایران و راه ناهموار آزادی راه حل های آسان و سریع ندارد. دغدغه جنبش سبز گشایش مسیری است که کشور را در موقعیت بهبود مستمر قرار دهد. اما برای رسیدن به این هدف باید صبر و تحمل داشت. سختی ها را تحمل کرد. رسیدن به آزادی در ایران بدون هزینه ممکن نیست و همچنین راه میانبر ندارد. استقامت و ایستادگی بر سر موضع رمز موفقیت است.

حفظ و توسعه فضای گفتمانی جنبش سبز و تبیین نقاط افتراق با برنامه هاشمی رفسنجانی و مدافعان عقب نشینی و تعامل با بلوک قدرت و رهبری مسئله ای استراتژیک است. این امر به نیرو های جنبش سبز فرصت می دهد تا نیرو ها و شبکه های خود را بازسازی کرده و برای آینده آماده سازند. در این میان تاکید بر موسوی و کروبی و مقاومت تحسین بر انگیز آنان نقطه کانونی است. مشخص کردن تفاوت های مشی موسوی و کروبی با هاشمی و اصلاح طلبان دولت محور ضرورت دارد. از این رو نباید جنبش سبز به هاشمی رفسنجانی پیوند بخورد و شکست احتمالی وی پایان جنبش سبز و ریشه نداشتن آن در جامعه تفسیر گردد.

چگونگی مواجهه با هاشمی رفسنجانی نقطه ای بسیار ظریف و حساس است. جنبش سبز ضمن اینکه نباید در هاشمی ادغام شود و تمایز آن روشن باشد، ولی باید از تقابل و رویارویی با وی نیز اجتناب بورزد. حضور هاشمی در انتخابات و زور آزمایی وی با رهبری برای جنبش سبز مفید است. کاستن از آراء هاشمی رفسنجانی عملی اشتباه است. رئیس جمهور شدن هاشمی و شکست طرح و برنامه رهبری برای یکپارچه شدن بیشتر حاکمیت امری مفید است. منتها باید معلوم باشد که هاشمی نماینده جنبش سبز نیست و شکست و پیروزی وی سرنوشت جنبش سبز را معلوم نمی سازد. تمایز باعث می شود تبعات شکست احتمالی هاشمی متوجه جنبش سبز نگردد و از سویی دیگر پیروزی احتمالی وی امر مثبتی است که به احیای جنبش یاری می رساند. هاشمی در اصل پلی برای طرح مطالبات جنبش سبز به حاکمیت خواهد بود. در واقع هر چقدر هاشمی در موضع نقد رهبری جلو تر برود و یا نتیجه موضعگیری ها و اعمال وی در ایام رقابت های انتخاباتی محدود شدن حوزه نفوذ و قدرت نهاد ولایت فقیه و تضعیف تند رو ها شود، همگرایی تاکتیکی جنبش سبز با وی نیز باید گسترش یابد. این مساله بستگی به چگونگی عملکرد هاشمی دارد.

جنبش سبز نیازمند بحث و گفتگو بین فعالان است تا استراتژی مناسب را در انتخابات پیشرو تدوین نماید. انفعال و یا برخورد های شتابزده در حمایت و یا مخالفت با هاشمی رفسنجانی و دنباله روی از موج های ساخته شده، آفت های جدی جنبش است. توجه به موارد ذکر شده در تبیین چگونگی مواجهه مفید هستند. اما مطالبه رفع حصر موسوی، کروبی و رهنورد در ایام انتخابات ضرورت دارد. حتی اگر فضای انتخابات گرم شد و شور و نشاط خیابان ها را فرا گرفت امکان راه اندازی حرکت های خیابانی برای شکست حصر رهبران نمادین جنبش سبز و مساعد سازی آزادی زندانیان سیاسی را نیز می توان در نظر گرفت.