حرف اول

نویسنده
مرضیه حسینی

تقابل و اختلاف میان دو اندیشه

کدام تقابل؟کدام اختلاف؟

ظاهرا رسانه های مجازی با محدودیت تولید خبر و مطلب مواجه هستند. بسیاری از سایت های خبری مختلف تلاش می کنند با برداشتن مطلب از سایت های دیگر صفحه اخبار جدید خود را پربارتر کنند و در این فرایند اغلب سردبیران یا دبیران به صورت کامل به بررسی نمی پردازند و تنها به تیتر مطلب اکتفا می کنند.

 

 

چند سال پیش یکی از وبلاگ نویسان مطلبی در مورد خسرو سینایی نوشته بود و نظری شخصی اش را درباره زندگی وی در وبلاگش که خوانندگان محدود و مشخص و داشت منتشر کرده بود، اما یکی دو روز بعد از نوشتن آن مطلب، به یکباره و بی آنکه خود نگارنده مطلع باشد، عین مطلب با یک مقدمه مسخره یک خطی که تمام محتوای متن را کاملا مقلوبه و برعکس نشان می داد، در تمامی سایت های خبری منتشر شد.

حالا ظاهرا باز شاهد اتفاقی دیگر از این دست هستیم. یک مطلب خیلی ساده و کوتاه در یک سایت که حاصل تحلیل و استنتاج شخصی یک نویسنده بوده و البته می تواند برای آن سایت و خوانندگانش نیز جالب باشد، بی آنکه به دقت بررسی شود به عنوان یک خبر و با درج و حتی عدم درج منبع یه یکباره و در کمتر از چند ساعت در تمام سایت های خبری عینا به یک کل و البته با درج منابع مختلف منتشر می شود.

 

ماجرا از کجا آغاز شد؟

شاید شروع ماجرا را بتوان برنامه «راز» و مصاحبه و گفتگوی جنجالی «حاتمی کیا» با «نادرطالب زاده» دانست. ظاهر حرف های حاتمی کیا در این برنامه هنوز بازتاب های خود را دارد یا عده ای دنبال تولید بازتاب برای آن هستند.

بخش هایی از گفتگوی حاتمی کیا که از دید بسیاری جسورانه ارزیابی شد، شاید عده ای را ناخشنود کرد و به نظر محتمل می رسد همین عده یا همفکران آنها؛به بررسی و کنکاش و دقت بیشتر در سخنان حاتمی کیا پرداخته اند تا بازتاب سخنان چند هفته پیش او را به نوعی مدیریت خاص کنند.

حاتمی کیا در بخش هایی از گفتگویش با طالب زاده چنین می گوید:

«من خودم را نمی بخشم فیلمی بسازم که مخاطب را ناامید کنم. اصلا من کی هستم که بخواهم کائنات به این بزرگی و این جهان بزرگ را این گونه ببینم و به جان این جامعه بزنم که آسمان ابر گرفته است و روزنه نور و امیدی نیست. این کار ایجاد خفقان است. و اوج بی اخلاقی فیلم ساز و یا هر کسی است که این خفقان را ایجاد می کند. که بخواهیم بگوییم به فرزند و خانواده و چه هیچ کس هیچ امیدی نیست. همه دروغ بگوییم! همه دروغ می گوئیم! و همه جبرا دروغ می گوییم! ودر اختیار ما نیست!حالا و پس تصمیم بگیریم که برویم آن ور آب!. از این غیر اخلاقی تر ممکن است؟ این خفقان و استبداد ناامید محورانه، بدتر از خفقان سیاسی است.»

جملات فوق بخش اصلی این پازل خبری را تشکیل می دهد اما قطعا برای تکمیل به قطعات دیگری نیز نیاز است و به سبب فقدان، توسط نویسنده از دل اسناد و گفتگوهای دیگر بیرون کشیده می شود.به این جملات فرهادی توجه کنید که در جایی دیگر درمورد فیلم خودش «جدایی نادر از سیمین » گفته است :

«اگر خوش‌بین باشم و نگویم این ادعا از سر تنگ‌نظری و حسادت است می‌گویم از سر نگاهی سطحی به فیلم است، فیلم ناامیدکننده فیلمی است که وقتی تماشاگر از سالن بیرون می‌آید، این قدر بی‌انگیزه و مایوس است که دلش نمی‌خواهد به فیلم فکر کند و انرا دوباره در ذهن مرور کند. در حالیکه وقتی تماشاگر این فیلم از سالن بیرون می‌آید، فیلم برایش ادامه دارد. در فکر است و سئوال کردن و بحث و جدل ادامه پیدا می‌کند. بااین شرایط چگونه می‌تواند فیلمی هم ناامیدی ویاس را ترویج کند و به موازات باعث این همه سئوال، چالش و بحث و نظر هم بشود. سئوال مقدمه و کلید اندیشیدن است، نمی‌شود هم تماشاگر را مایوس و نا امید کرد هم به سمت اندیشیدن سوق داد. این یک تناقض است.»

اصغر فرهادی را از نزدیک می شناسم و نظیر چنین جملاتی را در هنگام نمایش فیلم درباره الی و گفتگوهای شخصی با او نیز یکی دوبار شنیده ام و گمان می کنم فرهادی واقعا به این جملات اعتقاد دارد.

مصاحبه حاتمی کیا با برنامه راز و مصاحبه فرهادی درباره فیلم جدایی نادر از سیمین، دو قطعه اصلی پازل برای تولید یک خبر، یک چیزی در این میانه به نظر ناقص است و کم.

اینجای کار را شاید دوستان و همکاران خبرنگاران خرده بگیرند که نگارنده راه را بر استنتاج می بندد اما به نظرم اینگونه نیست. خبرنگار می تواند با استنتاج روی اظهار نظرها و مستندات درباره افراد در موقع مناسب سئوال های کلیدی و چالش بر انگیزی را مطرح کند اما در این خبر این نکته رعایت نشده است.

ماهنامه همشهری جوان در مصاحبه ای با فرهادی چنین سئوال می کند:

«آقای حاتمی‌کیا دربرنامه راز به نوعی گفت که فیلم‌های شما تماشاگر را ناامید می‌کند و این نهایت بی‌اخلاقی است. نظرتان درباره این حرف چیست؟»

اصغر فرهادی در پاسخ می گوید :

« ایشان باشعورتر از آن هستند که این حرف را از سر اعتقاد و صداقت گفته یاشند. بگذریم…»

خوب حالا پازل در حال تکمیل است و از اینجا به بعد منتقفد محترم «امیر قادری» می تواند بر پیش بینی خود در هنگام جشنواره فیلم فجر صحه بگذارد.

قادری در یادداشتی با عنوان «مسئله این است: یا با مردمی یا در برابرشان» در روزنامه تهران امروز به صورت غیر مستقیم از تقابل این دو کارگردان مطرح صحبت کرد.

اما قطعه نهایی این پازل را منتقد محترم دیگری می چیند تا ظاهرا همه قطعات پازل تکمیل شده و در کنار هم قرار گیرد. معززی نیا در ماهنامه 24 در پرسشی از فرهادی تلاش می کند با دامن زدن به این موضوع، روابط کاری فرهادی و حاتمی کیا را در گذشته و به ویژه در فیلم ارتفاع پست به چالش بکشد.این بخش از گفتگوی معززی نیا با فرهادی با تیتری چالش بر انگیز، در متن خبر منتشر شده در سایت ها درج گردید. به این بخش از گفتگو توجه کنید :

ماهنامه 24: جالب است، شما که چنین نگاهی دارید چطور فیلمنامه‌ای مثل ارتفاع پست را نوشتید؟ همیشه برایم عجیب بوده که فیلمنامه‌ای که تا آن حد تمثیلی و متکی به نمادها که قصه‌اش را قربانی بیان استعاری‌اش می‌کند. جرا با دیگر فیلمنامه‌های شما اینقدر تفاوت دارد؟ ارتفاع پست به نگاه حاتمی کیا نزدیک است که اتفاقا سینما را این شکلی که شما می‌گویید نمی‌بیند.

فرهادی: خب دلیلش این است که ارتفاع پست در واقع فیلمنامه آقای حاتمی‌کیا است. من نویسنده‌ی آن فیلمنامه‌ام. اما مولفش نیستم. در زمان نوشتن، سعی کردم با مولفه‌های ذهنی حاتمی‌کیا بنویسم.

ماهنامه 24: پس به یک معنا کار سفارشی است.

فرهادی: بله. شکل آن فیلمنامه شبیه کارهای من نیست. مولف آن فیلمنامه خود آقای حاتمی‌کیا است.

 

دو کارنامه پربار

برای بررسی بیشتر موضوع شاید بد نباشد نگاهی به کارنامه کاری این دو کارگردان بیندازیم.

ابراهیم حاتمی‌کیا (متولد ۱۳۴۰ در تهران) دانش‌آموختهٔ رشته فیلمنامه‌نویسی از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر است.او فعالیت‌های سینمایی خود را با ساخت فیلم های کوتاه و مستند در رابطه با سینمای جنگ آغاز کرد.او به غیر از کارگرانی در زمینه فیلمنامه‌نویسی و تدوین نیز فعال بوده و هست.

حاتمی کیا برای ساخت فیلم «آژانس شیشه ای» جایزه بهترین فیلمنامه و کارگردانی را از شانزدهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. او تا کنون موفق شده برای فیلم‌های «دیده‌بان»، «مهاجر»، «به نام پدر» و «به رنگ ارغوان» از جشنواره فیلم فجر سیمرغ دریافت کند.

اصغر فرهادی (متولد ۱۳۵۱ دراصفهان) کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس تاکنون سه بار در سال‌های ۱۳۸۴، ۱۳۸۷ و ۱۳۸۹ برنده جایزه سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شده‌است. همچنین او خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین را به عنوان بهترین کارگردان را بزای فیلم «درباره ی الی» از آن خود کرده است. فرهادی با همین فیلم در هشتمین دوره جشنواره فیلم ترایبکا در سال ۲۰۰۹، موفق به دریافت جایزهٔ بهترین فیلم داستانی بخش بین‌المللی شد.فرهادی با آخرین ساخته خود «جدایی نادر از سیمین» موفق شده است تا خرس طلایی جشنواره برلین را که از نظر بسیاری از منتقدیم از بهترین و با کیفیت ترین جشنواره های بین المللی فیلم است، را ازآن خود کند. او اولین فیلمساز ایرانی است که توانسته است این جایزه را به خود اختصاص دهد.

نقطه تلاقی و اشتراک این دو کارگردان همکاری در فیلم «ارتفاع پست»است که در آن فرهادی به عنوان فیلمنامه نویس با حاتمی کیا همکاری داشته است.

بسیاری از صاحبنظران تفاوت دیدگاه حاتمی کیا را به هنگام نمایش فیلم ارتفاع پست کاملا حس کردند. در این فیلم حاتمی کیا با فاصله گرفتن از سینمای جنگ به حوزه سینمای اجتماعی نزدیک شده بود و تلاش داشت به واکاوی یک معضل احتماعی بپردازد. اکنون بعد از چند سال از تولید و ساخت ارتفاع پست و آشنایی بیشتر با دیدگاه های فرهادی و علاقه او به مسائل اجتماعی می توان حاصل این همکاری بین دو نسل سینمای ایران را برخلاف نظر فرهادی کاری جالب و قابل تامل دانست.

 

نتیجه گیری

مستندات اشاره شده در بالا به عنوان منابع تایید کننده از طرف منتقد و خبرنگاران تحلیلگر سایتی سینمایی برای اختلاف شدید بین دو کارگردان مورد استناد قرار گرفت.

اما به راستی فرهادی و حاتمی کیا با یکدیگر اختلاف دارند؟ صادقانه جملات و اظهار نظرهای حاتمی کیا و فرهادی را مرور کنید.واقعا به اختلاف و درگیری می رسید؟

اینکه میان حاتمی کیا و فرهادی اختلاف دیدگاه وجود دارد امری طبیعی و البته بدیهی است. هر دو از کارگردان های مولف سینمای ایران هستند که در دو فاز فکری مختلف کارهای ارزشمندی را در سینمای ایران عرضه کرده اند.

حاتمی کیا از نسل اول فیلمسازان پس از انقلاب است که با مستند سازی و نیز سینمای جنگ مطرح شد و به تدریج در بین کارگردانان نوپای بعد از انقلاب توانست جایگاه محکم و مناسبی را کسب کند.

فرهادی از نظر تاریخی متعلق به یک نسل بعد و از نسل دوم کارگردانان پس از انقلاب است. نسل دوم کارگردانان که می توان در این دسته بندی به کسانی چون کاهانی، سالور، میری، میرکریمی، امینی و مانی حقیقی اشاره کرد، همگام با دوره گذار و تغییرات سریع بعد از دوره جنگ و در ابتدای دوران موسوم به دوره سازندگی دوره رشد و آموزش خود را شروع کردند و اغلب بعد از دوم خرداد 76 و حتی در سال های اولیه دهه هشتاد توانستند پا به سینمای حرفه ای بگذارند. بدیهی است که به دلیل تقارن زمانی شروع به کار این نسل با وقایع و حوادث مختلف با نسل قبلی متفاوت باشد.

به نظر می رسد نسل دومی ها بیشتر از آنکه آرمانگرا باشند تلاش می کنند واقع بین باشند و برای این واقع بینی نیز حاضر به پرداخت هزینه نیز هستند. فرهادی در آخرین فیلم خود بخش هایی از واقعیت های اجتماعی ایران را عرضه کرد که همه ما در زندگی روزمره با مواردی از این دست بارها و بارها مواجه بوده ایم. فراموش نکنید فرهادی در این نمایش خودش را از جامعه مجزا و مبرا نکرد. انتخاب سارینا فرهادی به عنوان بازیگر نوجوان فیلم به خودی خود واجد معنایی فراتر از یک انتخاب معمولی برای یک نقش است و به نظرم نشان دهنده همین همراهی و همرنگی با جامعه است.

نشریه چلچراغ در شماره قبلی خود گفتگویی مفصل بین پیمان قاسم خانی و اصغر فرهادی را منتشر کرد که نقطه اشتراک و مرکز ثقل این گفتگو دختران قاسم خانی و فرهادی بود.

فرهادی در این گفتگو صراحتا از نگرانی های خود درباره دخترش و جامعه بصورت مستقیم و غیر مستقیم صحبت می کند.

فرهادی و هم نسلان او دغدغه بی اخلاقی در دنیای امروز و البته درایران امروز را دارند.افزایش آمار طلاق، مهاجرت های بی رویه، ماندن میان سنت و مدرنیته در قشر متوسط ارانی و بحران و پیامدهای این مرداب و اختلاف طبقاتی و شکل گیری خرده جمعیت نوکیسه گان از جمله دغدغه هایی است که بصورت مستقیم و غیر مستقیم در فیلم های فرهادی و هم نسلان او دیده می شود.

در مقابل حاتمی کیا بازماندهی نسل کارگردانان جنگ است، نسلی که شاید بتوان در آن از کسانی مثل ملاقلی پور و مرتضی آوینی نیز نام برد و این آخری به نوعی با کاریزمای خاص خودش هدایت و راهبری معنوی و اخلاقی این نسل را نیز بصورت غیر مستقیم حتی تا منون ادامه داده است.

حقیقت این است که این دو کارگردان به خاطر تفاوت نسل ها و تفاوت دیدگاه ها دو دیدگاه متفاوت به مسائل روز اجتماعی و سیاسی ایران دارند و اتفاقا هر دو نیز خیل زیاد طرفداران خاص خود را دارند و از نظر کارنامه کاری و دیدگاه فکری نیز هر دو کارگردان برای بخش قابل توجهی از سینما دوستان عادی و حتی منقتدین و دست اندرکاران سینما، محترم و دوست داشتنی هستند.

بنابراین ایجاد فضای کاذب و تنش زا بین این دو کارگردان شخاص سینمای ایران برای ساختن یک خبر از طرف هیچ خبرنگاری نمی تواند جالب باشد.

متن خبر منتشر شده در رسانه های خبری مختلف در طول هفته گذشته نشان از این چینش غلط پازل داشت وگرنه همه علاقمندان به سینما و طرفداران خاص حاتمی کیا و فرهادی از نقدهای چالش برانگیز در خصوص فیلم های این دو کارگردان و حتی مقایسه بین آنها به عنوان تظاهرات بیرونی تفاوت دیدگاه و افکار دو نسل مهم سینمای ایران بعد از انقلاب استقبال می کنند.