اوباما رئیس جمهوری آمریکا در تلاش برای برقراری تماس با ایران، لحنی تازه و سازنده درپیش گرفته است. او پیش تر به یک شبکه تلویزیونی عربی گفته بود: «اگر کشورهائی مانند ایران مشت خود را باز کنند، دست دوستی ما را پیدا خواهند کرد که به سویشان دراز شده است.» ضمناً وی خودبزرگ بینی دولت بوش را با تواضع و فروتنی جایگزین کرد. اوباما گفت: «آمریکائی ها دشمن شما نیستند. ما بعضی وقت ها اشتباه می کنیم.»
سیاست های شکست خوردۀ بوش، ایران را به طور ترسناکی در آستانه دستیابی به مهارت های لازم برای تولید تسلیحات هسته ای و نیز افزایش نفوذ منطقه ای قرار داد. دولت جدید باید در محدوده وسیعتری وارد تعامل با ایران شود؛ نه فقط مسأله هسته ای بلکه باید افغانستان و عراق نیز تحت پوشش قرار بگیرد.
ما نمی دانیم آیا هیچ معجونی از مشوق ها و تحریم ها وجود دارد که بتواند ایران را از جاه طلبی های هسته ای خود دور کند. با این حال، مطمئن هستیم دولت بوش هرگز به دنبال یافتن چنین چیزی نبود. منظور از این رویکرد، نه تنها گفتگوهای مستقیم، بلکه مشوق های به مراتب دلگرم کننده دیپلماتیک نظیر پیشنهاد بهبود روابط و ارائه تضمین های امنیتی است. همکاری با انگلستان، فرانسه و آلمان همچنان مهم و اساسی است، ضمن آنکه باید فشار قویتری جهت همراه کردن روسیه و چین وارد شود.
قرار نیست مشکلات را کوچک کنیم. دانشمندان ایرانی به شدت مشغول کار هستند تا تولید سوخت هسته ای- سخت ترین قسمت فرآیند تولید سلاح هسته ای- را به سرانجام برسانند. آنها به تازگی ماهواره ای را در فضا قرار دادند و این علامتی ازپیشرفت برنامه موشکی آنهاست. تعیین مسیر سیاست در ایران مشکل است اما مطمئن هستیم تندروها هرگونه گشایشی را که با درخواست اعطای امتیاز درباره هرگدام از برنامه هایشان باشد، با کارشکنی پاسخ خواهند داد.
البته صداهای محکمی هم در واشنگتن به گوش می رسد که مخالف هرگونه مصالحه هستند و حتی خواستار دست زدن به اقدام نظامی هستند. پشتیبانی ایران از حماس و حزب الله، تهدیدات علیه اسرائیل و رفتار تبعیض آمیز ایران با شهروندانش تنها به تشدید این صداها می انجامند.
به هرحال ما نتیجه سیاست خودداری دولت بوش از تماس با ایران را به چشم دیده ایم. اکنون زمان آن فرا رسیده است که حداقل نیات و مقاصد تهران مورد آزمایش قرار بگیرد.
ممکن است وارد کردن موضوع افغانستان و عراق به گفتگوها، کار را ساده تر کند. دولت بنیادگرا و شیعۀ ایران در سال 1998 تا آستانه جنگ با بنیادگراهای سنی مذهب طالبان در افغانستان پیش رفت. پس از آنکه ایالات متحده توانست طالبان را در سال 2001 سرنگون کند، ایران برای تأسیس دولت جدید در افغانستان به آمریکا و سایر کشورها کمک کرد. البته آن همکاری بلافاصله از یادها رفت و ایران به پشتیبانی از طالبان در تلاش برای ضربه زدن به آمریکا متهم شد. آقای اوباما باید به ایران توضیح بدهد که شکست طالبان و ثبات در افغانستان کاملاً در خدمت منافع ایران است.
روابط ایران و عراق، جائیکه متحدان شیعۀ ایران کلید ماجرا را در دست دارند، اوضاع بسیار پیچیده تری است. تحلیلگران دربارۀ اینکه ایران بدنبال چه سطحی از کنترل در عراق است و چه مقدار تلاش در این باره به خرج می دهد نظرات مختلفی دارند. به هرحال، ایران نیز مانند آمریکا مایل نیست پس از خروج سربازان آمریکائی ، عربستان سعودی و ترکیه یا سایر کشورهای همسایه هریک مدعی بخشی از خاک عراق شوند. آقای اوباما می تواند منافع استراتژیک ایران در پیوستن به مذاکرات بین المللی برای تأمین امنیت درازمدت عراق و حق حاکمیت این کشور را کاملاً توضیح دهد.
انتظار می رود هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، دنیس راس را برای نظارت بر امور ایران و مرتبط کردن آن با استراتژی گسترده تر در عراق، افغانستان و منطقه معرفی کند. آقای راس که سالها نقش فعالی در مذاکرات صلح اسرائیل- فلسطینیان برعهده داشته، احترام زیادی برای تاریخ قائل است و به نا امید نشدن هنگام پیگیری اوضاع مشهور است. همه این ها، و البته برخی کارهای دیگر برای پیش بردن امور ضروری است.
منبع: نیویورک تایمز- 8 ژانویه