پنج شنبه گذشته خبر نخست روز اختصاص یافت به بیانیه جمعی از فعالین دانشجویی خارج از کشور که ضمن اعتراض به احکام صادره علیه چهره های سرشناس جنبش دانشجویی، هم کلاسی های خود در داخل را به ادامه اعتراضات مسالمت آمیز تشویق می کردند. امضا کنندگان این بیانیه که نام “خاشاک” را برای خود برگزیده اند، جملگی پیش از آنکه به اضطرار یا اختیار کشور را ترک کنند از کنش گران جنبش دانشجویی به شمار می آمدند. یکی از امضا کنندگان این نامه علی هنری،پژوهش گر کنش های جمعی و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی در دانشگاه “گرونیگان” هلند است که در مصاحبه با روز در مورد این بیانیه توضیحات بیشتری داده است. وی ضمن تاکیدبر اینکه “مبارزه غیر خشونت آمیز را باور داریم” می گوید: “جنبش سبز تبلور خواست های عمومی و ملی دانشجویان است.”
این مصاحبه درپی می آید.
به عنوان پرسش نخست مایلم بدانم آن دسته از فعالان دانشجویی خارج شده از کشور که بیانیه هفته گذشته را امضا کردند، چگونه یکدیگر را برای قرار گرفتن در تشکلی با عنوان “خاشاک” یافته اند؟
امضاکنندگان نامه به دلیل سابقه فعالیت های دانشجویی، سیاسی و مدنی در داخل کشور، عموما با یکدیگر آشنا و در ارتباط بوده اند، ضمن آنکه ادامه این فعالیت ها در خارج از کشور نیز این روابط را به نوعی حفظ کرده است. بدین ترتیب یافتن این افراد کار دشواری نبود. اما درباره اینکه گروهی را تشکیل داده باشند یا درصدد تشکیل گروهی باشند باید گفت کنش جمعی یک عده در چنین شرایطی تنها به داشتن هدف مشترک و توافق بر نوع کنش مشروط است؛ که در انتشار این بیانیه، اجماع بر سر حداقل اشتراکات هدف مشترک را بسادگی رقم زد و بر سر نوع اعتراض که انتشار نامه سرگشاده بود نیز توافق وجود داشت.
انگیزه اصلی فعالین دانشجویی خارج از کشور از نگارش این نامه چه بود؟
همانطور که در بیانیه نیز ذکر شده دغدغه اصلی این جمع که منجر به انتشار این بیانیه شد وضعیت فعالان دانشجویی و در کل فعالیت دانشجویی در کشور است. این جمع که خود از فعالان سابق دانشجویی بوده اند و اکنون نیز هرکدام به نحوی تحولات کشور را دنبال می کنند و به انواع مختلف تلاش دارند مشارکت و سهمی در آن داشته باشند، بر این باورند که انتقال تجربه هایشان می تواند کمکی به فعالیت های دانشجویی در داخل کشور باشد.
وجه بارز این بیانیه اصرار بر مدنی و مسالمت آمیز بودن اعتراضات دانشجویان و همچنین پرهیز از خشونت در مواجهه با سرکوب هایی که از سوی دولت انجام می شود، بود. این در حالی است که بعد از انتخابات 22 خرداد تا امروز، حداقل در کنش های دانشجویی شاهد تمایل جنبش دانشجویی به خشونت ورزی نبوده ایم. پرسش این است که تاکیدی که این بیانیه بر مبارزه ضد خشونت دارد آیا صرفا نوعی یادآوری برای ادامه مبارزه غیرخشونت آمیز است یا اینکه امضا کنندگان دارای این تحلیل هستند که جنبش کنونی از قابلیت غلتیدن به دامن خشونت گرایی برخوردار است؟
بحثی که فعالان دانشجویی سابق بیان کرده اند فقط یک وجهش به خشونت مرتبط است، وجه دیگر نگرانی از وضعیت انفعال و یاس است. امضا کنندگان این نامه بر این باورند در صورتی که حکومت با تشدید سرکوب و استفاده از قدرت فراقانونی، تلاش کند راه های اعتراض مسالمت آمیز و دست یابی به خواست های مردمی را ببند، دو مواجهه از سوی جامعه و نخبگان آن قابل تصور است: یک، خروج از جنبش و انفعال؛اتفاقی بود که در اوایل دهه هشتاد شاهد ان بودیم و جامعه از پیگیری خواست های عمومی به سوی مشغولیت های شخصی روی آورد.دو، پیگیری خواست ها از طرق غیرمسالمت آمیز و غیر عقلانی. از یک سو برای آنکه تداوم اعتراضات، که ما بر آن باوریم در نهایت حکومت را به کرنش واخواهد داشت، جای خود را به خروج و انفعال ندهد، نیاز است راه هایی برای ادامه اعتراض های موثر یافت و از سوی دیگر برای آنکه جنبش به سوی خشونت کشیده نشود، نیاز است هنجار اجتماعی به نفع عدم خشونت تقویت شود. در این بیانیه این هر دو وجه مورد توجه قرار گرفته است.
در ماه های اخیر سیر صعودی سرکوب دولتی علیه فعالین دانشجویی قابل مشاهده بوده است. در بخشی از این بیانیه بر افزایش “انگیزه مشارکت سیاسی” دانشجویان با وجود بالا رفتن «هزینه» فعالیت های سیاسی تاکید شده است. این امر چگونه قابل توجیه است در حالی که ظاهرا نباید نسبت مثبت مستقیمی میان این دو وجود داشته باشد؟
این امر زمانی قابل توجیه است که ما سرکوب و هزینه فعالیت سیاسی را جدا از هم در نظر بگیریم. در عمل هم این دو هرچند غالبا و نه همیشه با یکدیگر در ارتباطند ولی اثرات متفاوتی بر مشارکت سیاسی دارند. شدیدتر شدن سرکوب، هزینه فعالیت سیاسی را افزایش می دهد و به تبع آن مشارکت را دشوارتر می کند. ولی آشکار شدن سرکوب و ظلم، میل به تغییر و دستیابی به دموکراسی یا خواست حکومتی عادل، یا دانشگاهی آزاد را افزایش خواهد داد.
یعنی قصد دارید بگویید بروز سرکوب از سوی حاکمیت،باعث افزایش همان چیزی می شود که از آن تحت عنوان “انگیزه اخلاقی” برای مشارکت سیاسی یاد می شود؟
درست است، سرکوب حکومتی، به ویژه در جایی که در مقابل رفتارهای مسالمت آمیز اعمال می شود و توجیه ناپذیرتر است، هنجار به نفع مشارکت در جنبش اعتراضی را بالا می برد و همه این ها بعلاوه انگیزه اخلاقی که سرکوب ایجاد می کند، انگیزه مشارکت در فرد را افزایش خواهد داد. هزینه فعالیت سیاسی با تغییر شیوه های مشارکت می تواند کاهش پیدا کند ولی اثر سرکوب بر جای خود خواهد ماند. برای نمونه کسانی که با تحریم اس ام اس در جنبش سبز مشارکت می کنند، احکام ناعادلانه بیشتر حکومتی تغییری در هزینه فعالیت سیاسی آن ها ایجاد نخواهد کرد، اما انگیزه آن ها را افزایش خواهد داد.
جذابیت اصلی این بیانیه برای من همان نگاه “ضد خشونت” دانشجویان مقیم خارج از کشور است، آن هم در شرایطی که به ویژه پس از عاشورا افراد و گروه های سیاسی بیرون از کشور بودند که بر مقابله به مثل با حکومت با روش های خشونت آمیزتاکید داشتند. آیا ادعای درستی است اگر بگویم مخاطب ثانویه این بیانیه می تواند آن بخش هایی از اپوزیسیون خارج از کشور باشد که نسخه مبارزه خشونت آمیز را برای جنبش دانشجویی به طور خاص و جنبش سبز به طور عام تجویز می کند؟
این بیانیه خطاب به جنبش دانشجویی و جامعه دانشجویی داخل کشور نوشته شده است اما عمومی و رسانه ای بودن آن مسلما می تواند در جهت تقویت رویکردی که امضاکنندگان بیانیه داشته اند در حوزه عمومی موثر باشد. به هر حال دیدگاه های گوناگون مجال بروز باید بیابند و از این دست گفت و گو ها و انباشت آگاهی ها نتیجه ای عاید شود. ما به عنوان کسانی که سال ها در داخل کشور به فعالیت سیاسی، مدنی مشغول بوده ایم، باور داریم ادامه مبارزه مدنی مسالمت آمیز راه تداوم و پیشروی جنبش سبز و جنبش دانشجویی است؛ و تلاش میکنیم به سهم خود منطقی برای ادعای خود ارائه دهیم و راهی برای آن جستجو کنیم. انتظار هم داریم که کسانی که راه های غیرمسالمت آمیز برای رسیدن به خواست ها ارائه می دهند، تنها به مقصد آرمانی و نفی اکنون بسنده نکنند و مسیر را هم روشن نشان دهند و حداقل چند گام پیش روی مسیر خود را با نوجه به موانع و امکانات معرفی کنند.
این خواست ها که بر آن تاکید می کنید چیست؟
خواست ها در سه سطح عمده می تواند باشد. یک سطح دانشگاهی، مثل خواست آکادمی آزاد، انتخابی بودن روسای دانشگاه ها، آزاد بودن نشریات دانشجویی و کلا خواست هایی که برآورده شدنشان به دانشگاهی دموکراتیک منجر می شود. سطح دوم خواست هایی است که از تضاد بین سبک زندگی یک جوان دانشجو و ایدئولوژی حاکم که به عنوان ابزار سلطه دراختیار حکومت است نشات می گیرد و در سه سطح سیاسی حق طلبی و حساسیت اجتماعی، دانشجو را با جنبش سیاسی عمومی تر جامعه همگام و همراه می کند. هم اکنون جنبش سبز تبلور خواست های عمومی و ملی دانشجویان است.
بیانیه مذکور بر تلاش بیشتر در راه ساختن “شبکه های جدید اجتماعی” در “درون و بیرون” دانشگاه ها و “پیوند خوردن” با دیگر جنبش های اجتماعی و توده های دانشجویی تاکید دارد. از سازوکار های موجود برای ایجاد پیوند میان جنبش دانشجویی و با دیگر جنبش های اجتماعی سخن بگویید. شبکه های جدیدی که در این بیانیه مورد تاکید واقع شده است چیست و چگونه ایجاد می شوند؟
یکی از نگرانی ها درخصوص جنبش دانشجویی جدا شدن از جامعه دانشجویی و همچنین کل جامعه است. جنبش دانشجویی نباید تافته ای جدا بافته از جامعه دانشجویی و اجتماع باشد و نمی تواند باشد. برای اجتناب از جداماندن جنبش دانشجویی از جامعه دانشجویی باید این جنبش خواست های آن گروهی را که نمایندگی می کند، یعنی دانشجویان، را هیچگاه از برنامه اصلی خود خارج نکند و این جز با ارتباط محکم و مداوم و دموکراتیک با بدنه میسر نخواهد شد. بخشی از نقش شبکه های اجتماعی متنوع و وسیع، فراهم کردن مکانیزمی است برای این ارتباط. شبکه های شخصی متنوع در دانشگاه ها می تواند گروه های مختلف اجتماعی را در یک شبکه بزرگتر اجتماعی قرار دهد وبدین ترتیب این درآمیختگی می تواند سهم بزرگی در هرچه بیشتر رساندن پیام جنبش دانشجویی به جامعه دانشجویی و ایجاد انگیزه مشارکت در جنبش دانشجویی داشته باشد. به علاوه این ارتباط ها باتوجه به آنکه دانشجویان از طبقات، قومیت ها، ادیان و مذاهب متفاوت هستند می توانند در مجموع لینک های ارتباطی گروه های مختلف اجتماعی باشند. ارتباط با جنبش های دیگر نیز برای تقویت از طریق همکاری های مشترک و تشریک تجربیات اهمیت دارد؛ اصولا این جنبش ها هریک به سهم خود با تمرین و تکرار مشارکت در کنش های جمعی، آگاهی رسانی، برقراری ارتباط و گفت و گو با جامعه، سطح مسئولیت پذیری نسبت به مسائل عمومی در جامعه را افزایش می دهند.
نیروهای دموکراسی خواه داخلی استقبال وسیعی از بیانیه “خاشاک” کرده اند؛ بر این اساس پرسش پایانی ام درباره نگاه شما به کنش ها و فعالیت های آتی “خاشاک” است.
اگر این جمع بخواهد متشکل و تبدیل به سازمانی سیاسی یا مدنی شود، نیاز به پیش زمینه ها و پیش شرط هایی دارد که از آن جمله همسویی در رویکرد، خط مشی و تحلیل است. بنابراین ادامه کنش های جمعی این گروه به همین ترتیب بسیار محتمل است، اما برای تبدیل شدن به یک تشکل راه کوتاهی پیش رو ندارد.