سوء تعبیر از نوع ایرانی- اسرائیل

نویسنده

» تحلیل آسیا تایمز از پیچیدگی اوضاع در خاورمیانه

کاوه افراسیابی

سیاست ایران در قبال اسرائیل زیرمجموعه ای از سیاست آن کشور در برابر ایالات متحده  است و عکس آن درست نیست که فرض کنیم سیاست ایران در قبال آمریکا تحث تاثیر نفرت ایران از اسرائیل قرار دارد. فهم این موضوع با درنظر گرفتن جنگ لفظی موجود میان ایران و اسرائیل، بسیار حائز اهمیت است. به نظر می رسد این موضوع از سوی بسیاری از رسانه ها و  طرفداران  اسرائیل در کنگره آمریکا واشنگتن، و نیز وزیر خارجه آمریکا نادیده گرفته شده است. کار به جائی رسیده که هیلاری کلینتون دولت بوش را به دلیل نرم خویی در برابر ایران و واگذاری دست بالا به  اروپائی ها، مورد سرزنش قرار داده است.

از زمانی که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران از «پاک کردن اسرائیل از نقشه خاورمیانه» و «افسانۀ هولوکاست» سخن گفت، تمامی تردیدها دربارۀ «تهدید ایران علیه موجودیت دولت اسرائیل» به کناری رفت و تلاش ها برای بازداشتن «هیتلر خاورمیانه» از کسب تسلیحات هسته ای، آنچنان که یک نماینده جمهوری خواه در آمریکا رییس دولت ایران را توصیف کرده، به اوج خود رسید.

به نوشتۀ دیوید بروک مقاله نویس روزنامه نیویورک تایمز، گمانه زنی های فراوانی درخصوص نحوۀ رویکرد  آمریکا به ایران وجود دارد. اغلب این گمانه زنی ها  بر اتخاذ شیوه سخت و محکم در برابر ایران استوار است.

از سوی دیگر، رسانه های اسرائیل از افزایش رضایت عمومی دربارۀ لزوم انجام اقدام نظامی برای متوقف ساختن حرکت ایران به سوی کسب تسلیحات هسته ای خبر می دهند. برخی می گویند حمله در ماه مارس، به عنوان پیش درآمدی بر انتخابات آتی اسرائیل صورت خواهد گرفت.

به این ترتیب، همزمان با بلندتر شدن لحظه به لحظۀ صدای طبل یک رویاروئی نظامی دیگر در منطقه متشنج خلیج فارس، تنها امید موجود برای این مارش ، احتمال یافتن یک راه حل دیپلماتیک است.

در چنین موقعیت خطرناکی پیدا کردن یک کارشناس روابط خارجی در ایران که با دیدگاه های موجود حکومتی  درباره مناقشه استراتژیک میان ایران و اسرائیل هم نظر باشد، دشوار شده است. شهرام چوبین نوشته است: «ایران واسرائیل اصلاً اختلاف یا تضاد منجر به کشمکش فعال ندارند، چه برسد به اینکه این کشمکش هسته ای باشد.»

نادر انتصار استاد علوم سیاسی و جمعی دیگر با این دیدگاه موافق هستند. انتصار نوشته است: «هیچ مناقشه استراتژیک قابل توجهی میان ایران و اسرائیل وجود ندارد که بتواند آنها را درگیر جنگ با یکدیگر بکند.»

به طور خلاصه دلایل کارشناسان برای چنین ابراز نظری، از این قرار است: ایران و اسرائیل مرز مشترک ندارند و منافع ملی آنها در تضاد بنیادین با یکدیگر قرار نگرفته است. ایران یک دیکتاتوری عربی نظیر عراق تحت سلطۀ صدام حسین نیست و به همین دلیل در «خط مقدم» مبارزه با اسرائیل قرار ندارد. از طرف دیگر، امنیت ملی ایران هدف تهدیدات دیگری نظیر قدرت غیرمتمرکز ایالات متحده در خلیج فارس قرار گرفته است که فشار بیشتری نسبت به اسرائیل محسوب می شود.

با این وجود از آن جا که همواره اسرائیل انبار تسلیحاتی و یا اردوگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه خوانده شده، بلندپروازی های تهران در تضاد با تل آویو جلوه گری می کند. اما این تضاد تنها در زیر چتر درگیری های استراتژیک دو دهۀ اخیر میان ایران و آمریکا قابل توصیف است.

ناگفته نماند که برتری چشمگیر نظامی ایالات متحده در مقایسه با ایران، باعث می شود تهران از نظر استراتژیک، اسرائیل را به عنوان یک شریک مهم آمریکا در منطقه، هدفی مفید ارزیابی کند.

در چنین حالتی است که کسانی گمان دارند راه تهران به واشنگتن، از مسیر تل آویو می گذرد و دست برداشتن ایران از خصومت با اسرائیل، به عادی سازی روابط آمریکا با ایران می انجامد.

آمریکائی ها به زودی درک خواهند کرد که این رویکرد اشتباه است. ضدیت ایران با آمریکا در اولویت سیاست خارجی آن کشور است و بخش مربوط به اسرائیل، تنها جزئی از این ماجرا است. به بیان ساده تر، جاده تهران به واشنگتن از اورشلیم گذر نمی کند، بلکه اتوبانی مستقیم است و اسرائیل تنها یکی از خروجی های این جاده می باشد.

ظرف چند سال گذشته پس از سقوط صدام، فضای استراتژیک برای  ایران، بسیار بازتر شده و هراس ایران از بمب عربی به کنار رفته . با این حال، هنوز از احتمال هسته ای شدن عربستان سعودی یا مصر در آینده، خطراتی احساس می کند  و به نظر می رسد همین مسئله، جای خود را در برنامه ریزی های استراتژیک ایران پیدا کرده باشد.

دورنمایی که جورج بوش از سیاست های آمریکا برای استقرار تمدن دموکراتیک در کشورهای خاورمیانه، از جمله با  تغییر رژیم ها در صورت لزوم، به نمایش گذاشته بود با مزاج ایرانی های مغرور جور در نیامد و آنها در قالب گفتارهای احمدی نژاد، به عکس العمل تندی به آن سیاست رو آوردند. آمریکا شخص احمدی نژاد را مانعی مسلم در برابر مهندسی سیاسی خود در منطقه خاورمیانه ارزیابی می کند.

در عین حال، منافع مشترک تهران و واشنگتن در عراق و افغانستان بسیار عمیق است. تصور اینکه منافع متضاد میان این دو کشور بیش از منافع مشترک آنها هستند، یک برداشت اشتباه است. بر عکس، منافع مشترک ایران و ایالات متحده در برابر تهدید طالبان و البته حمایت از دولت های فعلی کابل و بغداد، صحنه را برای انجام گفتگوهای امنیتی و رویکردهای متقابل آماده کرده است.

در شرایط فعلی، امکان انجام چنین اقداماتی در سایه تهدیدها خشمگینانه مدفون شده است و تصویر سیاسی برای بهره گیری از منافع مشترک توسط دو طرف را تیره و تار کرده است. در چنین شرایطی، با تعهد آمریکا به عدم مداخله در امور داخلی ایران و وارد کردن ایران به زیرساخت های امنیتی خلیج فارس، می تواند نقش مهمی در از میان رفتن توهم گزند و آسیب تهران بازی کند.

آنچنان که جرویس در کتاب با اهمیتش “فهم و بدفهمی در سیاست جهانی” به تازگی  نشان داده، تصمیمات احتیاط آمیز دربارۀ جنگ و صلح، تنها وقتی گرفته می شوند که سیاستمداران موفق به جدا کردن تخیلات از واقعیت ها و برداشت ها از سوء تفاهم ها شوند. خواندن این کتاب برای تصمیم گیرندگان در تهران، واشنگتن و تل آویو لازم است.

 

منبع: آسیا تایمز- 25 ژانویه 2010