همه ما به هنگام بازخوانی خاطرات گذشته با نمادهایی روبرو میشویم که به نحوی جدایی ناپذیر با اشخاص، جاها یا حوادث خاصی همراه می شوند و بر اساس تداعی معانی، بی اختیار پس از یاد کرد آن شخص، آن مکان یا آن حادثه خاص در برابر دیدگان ما پر جاذبه و پررنگ پدیدار می شوند.
وقتی به خواهرم زهرا مجردی، همسر دکتر محسن میردامادی فکر میکنم سجاده معطر پهن شده در اتاق را مجسم می کنم که چون دائما مورد استفاده بود تقریبا هیچ وقت در خانه آنها جمع نمی شد. خانه ای که در آن میزبان و میهمان به یکسان احساس آرامش و طمانینه داشتند چراکه نور ایمان روشنی بخش چشم و جان صاحبخانه بود.
هر بار که با مشکلات و بیداد زمانه مواجه میشدم زهرا نخستین کسی بود که خود را به ما می رساند و با صدای گرم، صمیمی و محبت آمیزش به من و فرزندانم امید و نیرو می بخشید و تا آخر مثل یک عضو خانواده در کنار ما می ماند. این را باید جمعی پر شمار از خانواده های زندانیان و بازداشتی های سیاسی گواهی دهند که همسر دکتر میردامادی بی توجه به خط کشی های سیاسی و عقیدتی با نیرویی پایان ناپذیر در کنار آنان مانده و دوش به دوش آنان سختی های بیداد را تجربه کرده است.
و حالا هفته هاست که خانم مجردی خود قربانی بیداد سیاسی شده و همسرش دبیر کل جبهه مشارکت به گناه بی گناهی مدتهاست در سلول انفرادی و محروم از ملاقات و تماس تلفنی دور مانده است.
دکتر میردامادی را عموما با چهره سیاسی و سوابق انقلابی اش می شناسند. دبیر کل جبهه مشارکت، رئیس کمیسیون امنیت ملی در مجلس ششم، استاندار سابق خوزستان و یکی از رهبران اصلی دانشجویان پیرو خط امام که سفارتخانه امریکا را در آبان هزار و سیصد و پنجاه و هشت اشغال کردند؛او چهره دیگری هم دارد که شاید بسیاری با آن آشنایی نداشته باشند.
وقتی می شنوم که آقای میر دامادی به عنوان متهم در بازداشتگاه انفرادی به سر می برد زمانی را به خاطر می آورم که همسرم در زندان بود و او پای درد دلم می نشست و با عقلانیت و اعتدال مرا به آرامش دعوت میکرد و شبهایی که در خانه شان بودم بر سر سفره شام مدتی طولانی به انتظار می نشستیم تا او نماز و نیاشش را به پایان ببرد. به خاطر می آورم که همیشه دغدغه رفع مشکلات دوستان، آشنایان و حتی بیگانگان را داشت. به خاطر می آورم که در یک سفر خانوادگی وقتی متوجه بیماری همسر یک تعمیرکار بین راهی و هزینه بالای درمان وی شد ساعتهای بی شماری با تلفن پیگیری کرد تا شرایط مناسب درمان بیمار را در تهران فراهم کند.
وقتی به زندگی خانواده آقای میردامادی و خانم مجردی فکر می کنم روشنی آرامش بخش ایمان را همراه با سادگی دوست داشتنی زهد بی ریا و پاکی احترام بر انگیز تقوای بی الایش به خاطر می آورم و از خود می پرسم راستی وقتی محسن میردامادی در جایگاه متهم قرار می گیرد قرار است او را به چه اتهامی محاکمه کنند و چه کسی قرار است علیه او کیفر خواست صادر کند؟ و دست آخر به خود می گویم زمانه غریبی است که گنهکاران قصد کرده اند بی گناهان را بازخواست کنند و به مجازات برسانند. زمانه ای که در آن معیار ها جابجا شده اند. زمانه عسرت مردمان پاک نهاد و روشن ضمیر.