سه دهه محرومیت زنان ایرانی از خواندن

نویسنده

zand.jpg

 


مبارزات زنان ایران مانند زنان اکثر نقاط دنیا برای کسب حقوق شهروندی برابر با مردان در قرن گذشته بسیار وسیع و چشمگیر بوده است. زنان ایرانی در کنار مبارزه برای به دست آوردن حقوق فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی عادلانه، باید با تابوهای فرهنگ مردسالارانه و همچنین محدودیت های جامعه سنت مدار نیز برای فراهم آوردن امکان حضور فعال در جامعه، دست و پنجه نرم می کردند. از این جمله زنان، می توان از بانوان پیشتاز هنر آواز ایران یاد کرد. زنان شجاع و هدفمندی که در لابه لای فرهنگ پستو نشینی و زن ستیزی صدای خوش خود را کشف کردند و در پشت دیوارهای اندرونی، صوت خود را پروراندند. آنان در زیرزمین خانه هایشان خواندند و بعضا توسط پدر، برادر یا همسر خود مورد خشونت و تهدید قرار گرفتند ولی از پای ننشستند و بالاخره با شکستن مرزهای محدود کننده، صدای خوش خود را به گوش مردم میهنشان رساندند و روح همگان را تلطیف کردند.

این زنان هنرمند، آهسته آهسته به مردان و زنان دیار خود اثبات کردند، خوانندگی هنراست و یک زن خواننده، هنرمند است و نه بدکاره. آنان قیمت هنگفتی برای پرورش استعداد خود پرداختند. آنگاه که گوش ملتی به صدای بسیاری از آنان خو کرده بود و مردم در شهرها و روستاهای ایران، ترانه های این خوانندگان را زیر لب زمزمه می کردند و از رادیوی بقالی ها و نانوایی ها و… صدای این زنان هنرمند به گوش می رسید، انقلاب اسلامی پیروز شد و یکی از اولین صداهایی که از صحنه زندگی عمومی مردم ایران حذف شد، صدای همان زنان سختی کشیده هنرمند بود. همان زنانی که عمری جنگیده بودند تا صدای لطیف زنانه خود را به گوش ملتی برسانند، دوباره به جرم زن بودن از خواندن منع شدند.

زنان خواننده ایرانی، پس از انقلاب یا مجددا به پستوی خانه ها پناه بردند و یا مانند میلیون ها ایرانی دیگر چمدان هجرت بربستند و آواره دیار غربت شدند. آنان در سالهای اول تبعید اجباری از وطن، برای ایران خواندند و خوانند ولی وقتی هجرت موقتشان از یک دهه و دو دهه گذشت، دیگر برای حفظ نام و آوازه ای که سالها پیش در کشورشان به سختی به دست آورده بودند، هنرشان را به بازار نه چندان هنرپرور لوس آنجلس سپردند.

امروز شاهد آن هستیم که این هنرمندان ایرانی، که عمری را در راه مبارزه با تابوها برای خواندن صرف کرده بودند، یک به یک در سنینین نه چندان سالمندی، چشم از جهان فرو می بندند در حالی که هنوز آرزوی زیستن، خواندن و مردن در وطن را دارند. آنان از میان ما می روند در حالی که صدای به یاد ماندنی آنان هنوز برای ایرانیان خاطره انگیز است و این در حالی است که زنان ایرانی نزدیک به سه دهه است از خواندن تک صدایی در کشورشان محروم هستند.

جای بسی افسوس است که زنان ایرانی که یک بار برای کسب مجوز فرهنگی و سنتی برای حضور بر صحنه آواز قیمت هنگفتی پرداخته بودند و سال ها مبارزه کرده بودند، مجددا در یک عقب گرد تاریخی این بار با استناد به “قانون” و با استناد به قواعد شرعی از خواندن و پرورش هنر خوانندگی خود محروم شده اند. این عقب گردها برای ملتی که به آهستگی مسیر دنیای جدید را می پیماید بسیار پر هزینه و فرسایشی است.

حقوق شهروندی حق طبیعی همه افراد بشر است و نباید با تغییر حکومت های سیاسی دستخوش این حد از تغییر بشود. حق پرورش صدا و هنر خوانندگی نیز از این جمله حقوق است که زنان ایرانی سال هاست از آن محرومند و افقی نیز برای برون رفت از وضعیت تبعیض آمیز موجود در پیش روی آنان متصور نیست.