مشکلات مراسم غیردولتی برای شهدا

نویسنده
مریم کاشانی

» اعتراض همسر شهید باکری

فاطمه امیرانی، همسر شهید حمید باکری، طی یادداشتی در روزنامه شرق خبر داده که امسال از برگزاری مراسم سالگرد شهادت باکری‌ها در محل عمومی، ممانعت کرده‌اند. او نوشته بود: “باتوجه به تغییر دولت، فکر کردیم یکسری محدودیت‌هایی که در سال‌های اخیر معمولا بر سر برگزاری مراسم ایجاد می‌شد، رفع شده‌ است. احسان (پسر شهیدباکری) هم پیگیری کرد و در نهایت گفته ‌شد که سخنران مراسم امسال، آقای شمخانی‌ هستند.[…] با این حال روز سه‌شنبه طی تماسی به ما اعلام شد که مراسم به‌دلایلی در مسجد برگزار نمی‌شود و باید محل را تغییر بدهید.” او پرسیده بود: “هر سال، مراسمی رسمی در وزارت کشور برای این دو شهید برگزار می‌شود، اما سئوالم این است که چطور مراسم سالگرد رسمی و دولتی هر سال، بدون هیچ مشکلی برگزار می‌شود اما وقتی خود خانواده می‌خواهند، مراسمی بگیرند «اما» و «اگر»هایی در کار وارد می‌شود؟”

بعد از بحران انتخابات ۱۳۸۸ و اعتراضات گسترده مردمی، تغییراتی جدی در بدنه سیاسی جمهوری اسلامی بوقوع پیوست. گروهی از مدیران رده بالای حکومت، که سالها به عنوان وزیر یا نماینده مجلس مشغول به کار بودند، به زندان رفتند. نخست‌وزیر مورد حمایت آیت‌الله خمینی و یکی از روسای مجلس در دوران جمهوری‌اسلامی به اتهام فتنه‌گری در حصر قرار گرفتند. سید محمد خاتمی و هاشمی‌رفسنجانی که سابقه ریاست‌جمهوری در کارنامه خود داشتند، منزوی و متهم به مدیریت فتنه شدند. برخی هواداران آیت‌الله خامنه‌ای مانند ناطق‌نوری “خواص بی‌بصیرت” لقب گرفتند. بخشی دیگر از هواداران رهبر جمهوری اسلامی نیز از او فاصله گرفتند و به منتقدان او تبدیل شدند. حتی محمود احمدی‌نژاد هم که گفته می‌شد با حمایت رهبر جمهوری اسلامی به ریاست‌جمهوری رسید، به مرور از او فاصله گرفت و پس از مدتی، خود به بحرانی جدید تبدیل شد.

 

 تاثیر بحران بر مردم

بحران سال ۱۳۸۸ زلزله‌ای در ارکان جمهوری اسلامی بود. این حادثه اما بیشترین تاثیر را در میان مردم داشت. از جمله موجب شد که گروهی از خانواده‌های شهدای نامدار جنگ به معترضان بپیوندند. خانواده شهیدان باکری و همت از جمله کسانی بودند که نه تنها در اعتراض‌ها شرکت کردند، بلکه مورد هجوم و ضرب و شتم گروه‌های هوادار آیت‌الله خامنه‌ای هم قرار گرفتند.

دو ماه بعد از آغاز اعتراض‌های انتخاباتی مردم، مجتبی ذوالنور از مسئولان سپاه پاسداران در سخنانی با اشاره به حمایت خانواده باکری از اعتراضات گفته بود: “مگر عایشه که همسر پیامبر(ص) بود در برابر علی(ع) چه کرد، غیر از این بود که در برابر ولایت علی که ولایت پیامبر(ص) بود، شمشیر کشیدند، عاقبت این کج‌روی چه شد، مگر اکنون این جماعت شبیه طلحه، زبیر و عایشه نیستند و همین کارها را نمی‌کنند و قصد راه‌اندازی جمل را ندارند؟”

چند روز بعد زهرا باکری خواهر شهیدان باکری در نامه‌ای سرگشاده نوشت: “در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندان‌های قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه زندانی بود، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق‌دانان بین‌المللی و نمایندگان سازمان عفو بین‌الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی‌شود و خانواده‌ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟ آقایانی که در مصدر امور تکیه زده‌اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی، که ظاهرا عده‌ای از شما آنها را دیده‌اید، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید.”

 او اضافه کرده بود: “مردمی که تا دیروز که قرار بود برای نمایش قدرت پای صندوقها بیایند انسانهایی باشعور بودند، ولی امروز که خواستار حقشان هستند، خس و خاشاک و مزدور بیگانه شده اند. شرک را به حدی رسانده اند که یکی از آیات عظام می فرماید: اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست! شما چطور نام خود را مسلمان گذاشته اید؟شما با بت پرستان قبل از اسلام چه تفاوتی دارید؟”

 

حمله به خانواده شهدا

در دی‌ماه سال ۱۳۸۸ همسر شهید همت، در اصفهان مورد حمله گروه‌های تندرو قرار گرفت. بعدها و بار دیگر، خانواده همت و باکری در حال رفتن به خانه مهدی کروبی و میرحسین موسوی، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و احسان باکری فرزند حمید باکری دستگیر شد.

پس از این حادثه، زهرا رهنورد در بیانیه‌ای اعتراضی نوشت: “اهانت به همسر و فرزندان شهید همت، ضرب و شتم همسر شهید باکری، دستگیری احسان باکری که جانانه به دفاع از مادرش پرداخت، تحفه‌ای بود که در بزرگداشت دفاع مقدس، نصیب خانواده‌های سرداران جنگ شد. […]ای شمایان که به این ظلم امر کردید، شمایان که این ظلم را محکوم نکردید، چه جانشینان خوبی بودید برای آن سرداران! چه خوب پرچم خونین آنها را که به زمین افتاده بود، بر دوش گرفتید.”

چند روز بعد، فاطمه امیرانی، همسر شهید حمید باکری در نامه‌ای سرگشاده به فرمانده کل سپاه پاسداران نوشت: “به جای آنکه به معترضان جوابی قانع کننده و عقلانی بدهید از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سئوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می‌بود یا شوکری که به ناحق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟ نمی‌دانید بودن در میان خانواده‌های آسیب دیده از جریانات بعد از انتخابات و شنیدن آنچه که بر آنان گذشته، چقدر سخت و طاقت‌فرسا بوده و هست. من در هر مجلسی با آنها برخورد می‌کنم نمی‌توانم از خجالت سرم را بالا بگیرم. شما خود به خوبی می‌دانید که بسیاری از آنان از خانواده‌های رزمنده یا ایثارگر و عموما از طبقه اقتصادی متوسط یا پایین و نهایتاً هم‌وطن ما بودند. نمی‌دانم خطوط قرمز شما کجاست؟ ولی برای شهدا و خانواده‌شان خط قرمز آنجایی است که ظلمی بر انسانی بیگناه روا داشته و یا خونی به ناحق ریخته شود. بدانید من به تبعیت از راه و منش حمید در کنار مظلوم و مقابل ظالم می‌ایستم.”

پس از انتشار این نامه، در مهرماه ۱۳۸۹ ماموران امنیتی به خانه شهید باکری حمله کردند. آسیه باکری در گفتگویی با سایت کلمه بعد از این حمله تاکید کرده بود: “۲۷ سال نیامدند در خانه ما بگویند حالمان چطور است حالا اینگونه آمدند. اصلا راه منزل ما را بلد نبودند. حالا بعد از این همه سال مزد سختی‌هایی که مادرم کشید و بی‌پدر ماندن ما را خوب می‌دهند. برای من جای سئوال است که چرا این رفتار با ما می‌شود.”

اعتراض خانواده شهیدان جنگ در آن سال‌ها نشان از شکافی داشت که حکومت توان بر طرف کردن آن را از دست داده بود. نه نامه دلجویی ضرغامی رئیس تلویزیون دولتی ایران به همسر باکری، در آغاز اعتراض‌ها، موجب سکوت خانواده شهدا شد و نه تلاش‌ برخی گرو‌های فشار برای دلجویی از خانواده همت به جایی رسید. یکی از اعضای گروه فشار در اسفند سال ۱۳۸۸، در وبلاگ خود نوشته بود: “من فرزند شهیدی هستم که با رسانه‌های اصلاح‌طلب مصاحبه نمی‌کنم و آقا مهدی[همت] فرزند شهیدی است که با رسانه‌های اصول‌گرا مصاحبه نمی‌کند. این اختلاف سلیقه البته دلیل نمی‌شود که ما با هم درد دل نکنیم. من به پسر حاج همت خواهم گفت که سبزهای عمدتا اجیر شده از آن سوی آب، دو شب پیش چه چیزهایی بار پدر شهیدم کردند و آقا مهدی هم به من خواهد گفت که فلان روز لباس شخصی‌ها چه بلایی سر برادرش آوردند.” او اضافه کرده بود: “من معتقدم اتفاقا بخشی از نقدهای پسر حاج همت به حکومت، و نه فقط به دولت، حق است. آن بخشی هم که از نظر من حق نیست، مشکلی نیست، شاید نظر من اشتباه باشد.”

با اینهمه فاصله خانواده شهدای نامدار جنگ با محافظه‌کاران تندرو هر روز بیشتر شد. در خرداد ۱۳۹۰ بعد از قتل دخترعزت‌الله سحابی در مراسم ختم او، فاطمه امیرانی، همسر حمید باکری در نامه‌ای خطاب به هاله سحابی نوشت: “ نام سحابی برای دانشجویان قبل از انقلاب نام آشنایی است. مبارزات و افکار نشات گرفته از اسلام، این روشنفکران اسلامی، ما را جذب تفکر انسان‌ساز اسلام کرد. اما چشم‌های شما در اندک زمانی تمام محبتی که شما به خانواده شهدا داشتید به من انتقال داد و محبت هاله خانم سحابی به دل ما نشست. بعدها عروس خود را از فرزندان شهید دفاع مقدس انتخاب کردید و شنیدم زینب چگونه از شما تعریف می‌کرد که: من از وقتی وارد این خانواده شده‌ام معنای مسلمانی را فهمیده‌ام.”

 او اضافه کرده بود: “وای بر حال کسانی که با بغض و نادانی و خودپرستی شما را آزار دادند و خداوند فرصت ندامت را از آنها گرفت.”

چندی پیش، همسر حمید باکری، در مراسم هزارمین سالگرد حصر رهبران جنبش سبز که آبان‌ماه گذشته برگزار شد، گفت: “این سال‌ها، سال‌های امتحان بود برای جدا شدن خوبی‌ها و بدی‌ها از هم. و امیدوارم ما سربلند و روسفید از این امتحان بیرون آییم.”

همسر همت نیز در نامه‌ای مشترک با همسر باکری، که دی‌ماه گذشته خطاب به دادستان کل کشور منتشر شد، آورده بود: “ما سال‌ها به اشاره نظام در هر شرایطی به تظاهرات خیابانی می‌آمدیم. خودی‌های کفن پوش نیز هر زمان مصلحت دانستند بر علیه اشخاص حقیقی و یا حقوقی راه پیمایی می‌کردند. و صد البته که این به خیابان آمدن‌ها از برکات انقلاب بود و نتیجه هم داده بود. اما در سال ۸۸ خودی‌ها احساس کردند که ممکن است رشته قدرت از دستشان برود. حالشان دگرگون شد و هدف، وسیله را برایشان توجیه کرد. با این بهانه که دشمن در صف معترضان نفوذ کرده و امنیت ملی به خطر افتاده، همه بی‌اخلاقی‌ها عین اخلاق، و زیر پا گذاشتن حقوق شهروندی، مباح بلکه عین ثواب شمرده شد. فاجعه کهریزک و زیرزمین وزارت کشور به راحتی اتفاق افتاد. اصل برائت به خاطره‌ها سپرده شد. همه متهم شدند و به هر قیمتی برایشان مدرک تهیه می‌شد. عجیب بازار ظلم و دروغ به راه افتاده بود! آنچه ما به عنوان شاهدان اعتراضات مردمی مثلا در عاشورای ۸۸ دیدیم، با انعکاس آن در رسانه های خودی بسیار متفاوت بود.”

هفته گذشته همسر شهید باکری و همسر شهید همت  نامه مطالبه رفع سران جنبش سبز را امضا کردند. به نظر می‌رسد که فاصله خانواده شهدای جنگ با محافظه‌کاران تندرو در ایران دیگر ترمیم نخواهد شد.