جمهوری مداحان

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

تیرماه به نیمه می رود که جمهوری اسلامی رایکی ازمعتقدان قدیمی “نظام مقدس” لقب تازه می دهد: “جمهوری مداحان”و یکی از منتقدینش از “مفاسد بی سابقه در طول تاریخ ایران” می نویسد.

همکاران ما در روز که رویدادهای هفته را دستمایه گزارش های روزانه می کنند،دو پرسش را در میان می گذارند:

 

- مگه میشه دکل گم بشه؟

رستم قاسمی، وزیر نفت دولت دهم، خبر گمشدن دکل را تاکید می کند و “رد پای فرزند یک مقام سابق به همراه یک دلال نفت” در ماجرا پیدا می شود و همه درطول هفته در پی “۷۸ میلیون دلار برای دکلی که نیست” می گردند و سرانجام درخلیج مکزیک پیدایش می کنند.

پرسش دوم این است:

 

- هزار میلیارد چند صفر دارد؟

پرونده فسادتازه که چنین پرسشی را سبب شده،ارقامی از این دست دارد:” به فاصله چند روز پس از اعلام خبر بازداشت مدیر عامل “اسبق” منطقه آزاد قشم از سوی رئیس کل دادگستری هرمزگان، خبرگزاری دولتی ایرنا، به نقل از یک مقام آگاه از بازداشت دو مدیرعامل منصوب شده در فاصله سال های ۸۹ تا ۹۱ خبر داد.اولین مدیرعامل منطقه آزاد قشم در دولت یازدهم نیز میزان فساد این دو مقام قبل از خود را ۱۳ هزار میلیارد تومان اعلام کرد.”

هنوز جواب این دو پرسش داده نشدکه خبر از ارقام ناچیز دیگری می رسد که در”پاکدست ترین دولت تاریخ” براحتی آب خوردن هپو شده است:

 

و سرانجام اصولگریان جواب همه را یکجا می دهند: “مردم رای ندادند گزارش فسادها را بشنوند.”

چه اهمیت دارد که دبیر کل کانون معلمان در زندان و زیر بازجویی است، “دوسوم کشور به بیابان تبدیل شده است” که خبر مهمی نیست، “مهاجرت ۷ میلیون نفر در نتیجه طوفان‌های نمکی، بیابان‌زایی و خشک شدن دریاچه ارومیه” که تازگی ندارد”؛ مراجع محترم- البته برخی ازآنها-ـ و حکومتیان باید به حل مسایل “اساسی” کشور بپردازند.

شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان و خانواده رییس جمهور، مژده می دهد: “دولت تلاش هایی در راستای حضور زنان در ورزشگاه ها انجام داد ولی به دلیل موضع گیری برخی از مراجع شیعه از این مساله صرف نظر کرد.”

بهرام رادان، بازیگر معروف سینما، در پست توئیتری خود اوباما و لینکلن را به خاطر قانونی اعلام کردن ازدواج هم‌جنس‌گرایان و لغو برده‌داری با هم مقایسه می کند.به حراست وزارت ارشاد احضار می شود و در خطر ممنوع الکاری قرار می گیرد.

و روز آخر هفته، احمدعلم‌الهدی، امام جمعه مشهد و عضو مجلس خبرگان رهبری از “امت حزب‌الله ” می خواهد: “گردن مطرب‌ها را بزنند.”

نیمه تیرماه است دیگر.ماراتن مذاکرات اتمی یک هفته دیگر به تعویق می افتد وآنهم درهفته ای که آیت اله خامنه ای رسما تائید می کند که مذاکرات پنهانی برای محل مساله اتمی از زمان احمدی نژاد آغاز شده بود:“موضوع مذاکره با امریکایی‌ها مربوط به زمان دولت قبل است و به فرستادن واسطه به تهران برای درخواست مذاکره مربوط می شود. در آن زمان، یک نفر از محترمین منطقه به عنوان واسطه به دیدار ما آمد و به صراحت گفت رییس‌جمهور امریکا از او خواهش کرده که به تهران بیاید و درخواست امریکایی‌ها برای مذاکره را مطرح کند. امریکایی‌ها به این واسطه گفته بودند می‌خواهیم ضمن شناخت ایران به عنوان قدرت هسته‌ای، مسأله هسته‌ای را حل و فصل کنیم و تحریم‌ها را ظرف ۶ ماه برداریم. البته ما به آن واسطه گفتیم به امریکایی‌ها و حرف‌های‌شان اطمینانی نداریم، اما با اصرار آن واسطه، قبول کردیم که این مسأله را یک بار دیگر امتحان کنیم و مذاکرات شروع شد.”

 

خانم ها! آقایان!

میهن باستانی نم نمک بیابان می شود و شعر زیبای فریدون مشیری را بخاطر می آورد:

صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست

وای، جنگل را بیابان می‌کنند

دست خون‌آلود را در پیش چشم خلق پنهان می‌کنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا

آنچه این نامردمان با جانِ انسان می‌کنند

 صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست

فرض کن مرگِ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرُست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نُخست

 در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت‌ها صبور

صحبت از مرگِ محبت، مرگِ عشق

گفتگو از مرگِ انسانیت است.