افتتاح مجلس نهم، آنقدر خبر ساز نشد که برخاستن و رفتنِ علی اکبر ناطق نوری، حرف و حدیث آورد. درست وقتی محمود احمدی نژاد خواست تا پشت تریبون مجلس رود و با گلایه های همیشگی اش از قانون، افاده کند. ناطق نوری برخاست و چنان با سرعت از کنار لاریجانی و هاشمی گذشت که تا سخنرانی رییس دولت آغازشد، رییس اسبقِ مجلس از سَرسرا هم گذشته بود.
مدتهاست که ناطق نوری یا چند ساعتی به دفتر بازرسی رهبری می رود که ریاستش را دارد و البته معلوم نیست این سازمان با نام دهان پر کن اش چه می کند و چه گزارشی می دهد و یا اینکه اگر مجمع تشخیص جلسه ای داشته باشد، ناطق حضوری می یابد و کار دیگری ندارد جز اینکه هر وقتی درهمین آستانه ی هفتاد سالگی به گود زورخانه برود و عبا و عمامه به کنار گذارد و میلی بردارد و میان داری کند، باقی وقت ها نیاوران است و کوچه یاسر. اگر تقویم کاری ناطق همین باشد، سراسیمه رفتن از مجلس، شاید دلیلش این بوده که نمی خواسته حتی یک کلمه از حرفهای احمدی نژاد را بشنود. ناطق نوری انگار زیاد هم به این فکرها نیست که پشت سرش چه خواهند گفت یا اینکه علی لاریجانی وقتی در آنِ واحد احمدی نژاد را به بالای مجلس دعوت و ناطق را با چشم، مشایعت می کند چه فکری می کند. شیخ، سیاست را از همان دوم خرداد سال هفتاد و شش، آهسته ترک کرده است.
بازنده ی قاطع بودن در بی سابقه ترین انتخابات پس از انقلاب، شاید ناطق را از هر چه رقابت، دلزده کرد. سال هفتاد و شش، مردمی که به سید محمد خاتمی، بیست میلیون بار رای دادند، کاری به این نداشتند که ناطق چه کسی است و اینکه از بچه های قدیمی تهران است و بزرگ شده ی گذر لوطی صالح و هنوز یکسری از معرفت های قدیمی دارد و گاهی برای مخالفانش هم کارهایی کرده، ورزشکار است و چندان هم سنتی فکر نمی کند که باید فضای سیاسی و فرهنگی را بست و بگیر و ببندی راه انداخت. حداقل شکل و شمایل مصطفی، پسرش با آن ریش سه تیغه و کت شلوار آهار زده نشان می داد، پدرش آدم سختگیری نیست. اشکال کار اینجا بود که مظلومیت سید محمد خاتمی، کار دستِ ناطق داد.
دو دوره ریاست مجلس و بام تا شام در صدا و سیما پدیدار شدن و بدتر اینکه رهبری اقبالی به او داشت و ابا هم نمی کرد از گفتنش، ناطق نوری را نامزدی حکومتی معرفی کرد و خاتمی را اپوزیسیون. شاید دوم خرداد، ایرانی ها می خواستند ثابت کنند به کسی رای نخواهند داد که در و دیوار تبلیغش می کند، همین کار را هم کردند و ناطق نوری، عصرش و قبلِ اینکه رای گیری تمام شود، پیام تبریکی برای رییس جمهور منتخب فرستاد و موج شادی به راه افتاد.
تا یکسال بعد، هنوز ناطق ریاست مجلس را داشت. مجلسی که با رییس جمهور نمی خواند و دو وزیر را استیضاح کرد و مهاجرانی وزیر ماند و عبد الله نوری از وزارت رفت. با این حال کسی از ناطق نوری حرفی علیه دولت و شخص خاتمی نشنید و خودش گفته که سعی می کرده تا کار دولت تازه راه بیفتد و حتی اهل مجلس را که می خواستند، اول کار و در آستانه بر گزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی، در بودجه رسانی به مراسم آزاری برسانند به مدارا دعوت کرده است.
با مجلس ششم کار نمایندگی برای ناطق تمام شد. نه دیگر نماینده شد و نه حتی در جامعه روحانیت آن عضو پر شر و شور قدیمی بود. سال 84 و بار اولی که احمدی نژاد رییس جمهور شد هم ناطق از حامیانش نبود، هر چند مهدی کروبی بعدها گفت که ناطق توصیه کرده بود، وزارت اطلاعات به شهردار شدنِ محمود رضایت دهد. با بودن هاشمی در رقابت، ناطق طرف احمدی نژاد نایستاد و حمایتی نکرد و عاقبتش را چهار سال بعد دید که احمدی نژاد رودر روی موسوی نشست و از مال اندوزی ناطق نوری گفت و ثروتِ پسرانش.
پس از اعتراضاتِ خیابانی سبزها، هواداران رهبری لقب “خواص خاموش” را به ناطق دادند و این یعنی با آنچه رهبری فتنه می خواند به سکوت رضایت داده و دلیل اش هم اینکه در نماز جمعه ای که هاشمی رفسنجانی می خواست حرف معترضان را بزند، شرکت کرد و در مراسم تحلیفِ احمدی نژاد غایب بود.
ناطق نوری پس از انتخابات از جامعه روحانیت مبارز هم کنارکشید و در چند باری که این جا و آنجا حرفی زد، دولتِ محمودی را بی نصیب از طعنه نگذاشت و مثلا گفته است کوتوله ها و تنگ نظرها نمی توانند انقلاب را حفظ کنند و در سفرش به اردکان یزد هم با سر و وضعی که از عاقبتِ طرحهای عمرانی دید، گفت که “آدم دلسرد می شود”.
آن طور که احمد، برادر بزرگش می گوید، شیخ قصد ندارد در هیچ انتخاباتی نامزد شود دلیلش اینکه مردم یکبار “نه” گفته اند و همان حرف را ناطق به گوش گرفته است.
ناطق درستِ قبل از اینکه احمدی نژاد حرفی بزند، رفت. شیخ شاید یک لحظه به این هم فکر کرده که اگر همان سال 76 رییس جمهور شده بود، حالا احمدی نژادی در کار نبود.