نگاه دیگران

نویسنده
پرستو سپهری

نظر برخی از اهالی قلم در باره بروسان

حال همه ی ما بد است…


 

 

 

ساعد باقری: سرنوشت رقم خورده…

گویی بروسان و همسرش از این سرنوشت رقم‌خورده آگاه بودند. من حالم بد است. در چنین اتفاقاتی هم، وضع همین‌طور است. من و سهیل یک تجربه ضمنی با هم داریم و آن هم این که سید حسن حسینی و قیصر امین‌پور را هر دو در 48 سالگی از دست دادیم و گاهی فکر می‌کنیم در این چند سال، اضافی زنده بوده‌ایم. به نظرم ما قاچاقی زنده مانده‌ایم. اگرچه فکر می‌کنم خدا به سید و قیصر لطف کرد که زنده نماندند که امروز دست‌ها و زبان‌های دراز و هتاک را ببینند.

در آثار بروسان هم رنگی کمی فراتر از مرگ‌آگاهی دیده می‌شد که شنیدم به دلیل درگذشت یکی از دوستانش بوده که او خیلی دوستش داشته است. به همین جهت جنبه شهودی در برخی از اشعار او دیده می‌شود.

ما ایرانی‌ها وقتی کسی را از دست می‌دهیم، خیلی درباره‌اش صحبت می‌کنیم. این یک امر معمول است. بروسان در مواجهه‌ام با شعرش یک جور من را تکان داد و در مواجهه با خودش جور دیگر تکانم داد. الهام اسلامی، نوع خاصی نام همسرش را صدا می‌زد و وقتی او را رضا خطاب می‌کرد، حس عجیبی به شنونده دست می‌داد. یادم می‌آید این موضوع برای زمانی بود که این دو به همراه دخترشان لیلا به جلسه حلقه مهر آمده بودند. دخترشان مرتب شیطنت می‌کرد. اسلامی هم می‌خواست به بروسان بگوید که بچه را ساکت کن که او را با آن لحن خاص، رضا صدا می‌زد.

 

محمدهاشم اکبریانی: شاعر جریان مشهد…

دهه‌ی 80 دهه‌ای بود که در آن شاعرانی مطرح شدند که شعرها‌یشان در عین سادگی از شاعرانگی و اندیشه‌ی خاصی برخوردار بود‌. شعر غلامرضا بروسان از جمله‌ی این شعرها بود که هم سادگی داشت و هم اندیشه و شاعرانگی.

او ساکن مشهد بود و در شعر مشهد تاثیرگذار بود. در مشهد جریانی از شعر بروز کرد که سبک و نگاه خودش را دارد که شاید بشود آن را «جریان مشهد» نام نهاد و این جریان در شعر ایران اثر گذار خواهد بود.

بروسان هم یکی از سرآمدان این جریان بود که دوستان مشهدی هم به شعر ایشان مراجعه می‌کردند.

بروسان که در اولین دوره‌ی شعر خبرنگاران جایزه گرفت، شعری را خواند و گفت که درگذشت دوستش اثر زیادی بر او گذاشته است. این روند نشانه‌ی تحت تاثیر قرار گرفتن روح شاعرانه‌ی اوست و اینکه او چقدر نسبت به پیرامون خودش حساس است و متاسفانه نقطه‌ی آغاز شعر او مرگ دوستش بود.

دوستان بروسان که در شعر همراه او بودند، تلاش خود را خواهند کرد که شعرهای منتشر نشده‌ی او به چاپ برسد. من و دوستان دیگر این آرزو را داشتیم که بروسان بتواند در آینده‌ی شعر ایران جایگاه درخوری بیاید، اما متاسفانه با مرگ او این اتفاق درآینده نمی‌افتد.

 

آرش شفاعی: بسته ی سیگار در تبعید…

غلامرضا بروسان یک نگاه حسی کم‌نظیر داشت. شعر‌های بروسان در حقیقت دو مرحله‌ی عمده داشت. یکی مرحله‌ای که تا قبل از انتشار مجموعه‌ی «یک بسته سیگار در تبعید» بود که او به کارهای کلاسیک روی داشت و تحت تاثیر فضای خراسان شعرهای کلاسیک می‌سرود و خصوصا در قالب رباعی کارهای خوبی را از او می‌شنیدیم.

از همان ابتدا نگاه و رویکرد او به شعر متفاوت بود و یک جنون‌مندی شاعرانه‌ی‌ کشف نشده‌ای در کارهای او بود.

با انتشار شعرهای سپید او، با اقبالی که این مجموعه پیدا کرد و در جایزه شعر خبرنگاران برگزیده شد، اسم بروسان از محدوده جغرافیای شعر مشهد فراتر رفت‌ و پتانسیلی که در شعر او وجود داشت آزاد شد و ما با کشف شاعری رو‌به‌رو شدیم که بر ابزار شعر مسلط بود و از همه مهم‌تر یک جنون شاعرانه و یک نگاه حسی کم نظیرداشت.

این توفیق بعد از مجموعه‌ی بعدی او «مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است» بیش‌تر حس شد و اگر او این فرصت را پیدا می‌کرد و این مسیر ادامه می‌یافت، شعر ما می‌توانست بر بخشی از ضعف خود که جذب نکردن مخاطبان است، فائق شود. رضا بروسان پاسخ خوبی برای مخاطبانی بود که از شعر متکلف و همراه با بازی‌های زبانی خسته‌اند.

من فکر می‌کنم شعر معاصر ما، دیروز با فوت بروسان فرصت بزرگی را برای جذب تعداد زیادی از مخاطبان از دست داد.

 

سهیل محمودی: این جامعه ی بی توجه…

جامعه به رنجی که بروسان و همسرش کشیدند توجهی نکرد. بروسان و همسرش از شاعران جوانی بودند که برای تامین معیشتشان دست به هر کاری نزدند ولی جامعه به رنجی که آنها می‌کشیدند، توجهی نکرد.

وقتی شاعری زیر 40 سال باشد و از دنیا برود، شاعر جوان محسوب می‌شود. موضوع این است که وقتی چنین شاعرانی که بالقوه هستند و قرار است بالفعل شوند از دنیا می‌روند، غمی به دل ما می‌نشیند چون می‌توانستند یک حافظ، فردوسی یا… بشوند. حالا این موضوع را در روزگار خودمان در نظر بگیرید. یعنی می‌توانستند نیما، شاملو، اخوان، سپهری یا… بشوند. ما دو شاعر از این گروه را از دست دادیم.

این خسران در خلوت، یقه من را می‌گیرد. چون این پرنده‌ها در نیمه راه از پرواز بازماندند. این یک رنج است چون فقیر شدیم. آن‌هم در زمانی که وقتی روزنامه را بازمی‌کنی، مساله‌اش اقتصاد، وال‌استریت و… است و شاعر قرار است واژه‌هایی را برایمان بیاورد که با بورس، وال‌استریت و روزمره‌های امروز کاری ندارد و قرار است ما را با خودمان روبرو کند. همه هم دچار این رنج هستند چون جهان خیلی تاریک است. نمی‌گویم جهان به سمت تاریکی می‌رود، ولی پیرامون ما را تاریکی فرا گرفته است.

 

علی عبداللهی: شعر خوش ترجمه

شعر بروسان از خوش ترجمه‌ترین اشعار معاصر است. او در لحن و کشف و شهود شاعرانه خود بسیار قوی با مخاطب خود برخورد می‌کند و برخلاف جریان‌هایی که شعر را تصنعی و همراه با مجموعه‌ای از بازی‌های زبانی می‌پسندند، زبانی ساده و کم ادعا در روایت شاعرانه خود دارد و از این حیث قابل اعتناست.

«مرگ‌آگاهی» در آثار بسیاری از شاعران مانند بروسان در سال‌های اخیر به چشم می‌خورد که در آثار وی به صورت حضور لحظه به لحظه مرگ نمود پیدا کرده است.

در میان شاعران خراسان در سال‌های اخیر شاعرانی مانند محمدباقر کلاهی‌اهری بوده‌اند که حتی گاهی از حیث زبانی بروسان را پشت سر گذاشته‌اند و شاید به همین دلیل نتوان نگاه شاعرانه او را منحصر به فرد دانست. در واقع خود شاعر است که به سبک شعرش نگاه خاصی می‌دهد.

برخلاف نگاه اسطوره‌ای که در شعر خراسانی رایج است، در شعر بروسان پیچیدگی کلامی اصلا وجود ندارد و در ذات خودش شعری روان و خوشخوان به شمار می‌رود.

اشعار بروسان جزو خوش ترجمه‌ترین اشعاری است که شاعران معاصر سروده‌اند و این اشعار را باید در زمره اشعاری به شمار آورد که در حین ترجمه چیزی از متن خود را از دست نمی‌دهد و لطمه نمی‌بیند.