آدم های دروغین فیلماسلامی…
“مقلد شیطان” به دلیل نداشتن پروانه ساخت، پس از چند سال روی پرده رفته و کمی رنگ و بوی کهنگی دارد اما فیلم تجربهای قابل قبول و جسورانه در سینمای پلیسی به حساب می آید، در بخش معرفی فیلم این هفته، نگاهی داشته ایم به فیلم…
شناسه:
خلاصه داستان: تبهکاری به نام “جمشید سیف” که با دقت و حوصله از سوژه های خود عکس و مدارکی را تهیه می کند، با تهدید آنها مبنی بر برملاشدن مدارک مورد نظر همکاری و هم یاریشان را در انجام اعمال پلیدش جلب می کند…
نویسنده:حمید نعمت الله
کارگردان :افشین صادقی
مدت فیلم:90 دقیقه
بازیگران:کامبیز دیرباز، اصغر همت، ساره بیات، شقایق فراهانی، امید زندگانی، شیوا خنیاگر و سیروس ابراهیمزاده در این فیلم بازی کردهاند.
نگاه:
گونه های پلیسی درسریال و فیلم های ایرانی همانند اکثریت قریب به اتفاق ژانرها به طور مشخص با نگاهی به نمونههای فرنگی این گونه شکل گرفته است و با توجه به سابقه محدود و اندکی که دارد، فاقد آن زمینه و بستری است که حرکت یا بالندگی در آن به تبیین شاخصههای خاص سینمای ایران در این ژانر بینجامد. به ویژه بدنه سینما که همواره ترجیح میدهد مسیرهای از پیش آزموده شده را دنبال کند تا اینکه به جست وجوی مایههایی برود که به فرض استفاده از قواعد ژانر، به فضایی کاملا ایرانی و مبتنی بر فرهنگ، باورها و مناسبات اینجایی بپردازد. به این ترتیب اشاره به این امر بدیهی لازم به نظر میرسد که صرف وقوع اتفاقات فیلم در ایران و شخصیتهایی که به زبان فارسی صحبت میکنند یا نامهای ایرانی که آدمک های قصه دارند، نمیتوان مالکیت این چنین فیلم هایی را صرفاً ایرانی فرض کرد.
افشین صادقی درنخستین تجربه کارگردانی فیلم بلند خود، به نیت جذب مخاطب به سراغ گونه ی تازه ای در سینمای ایران رفته است که با توجه به ژانرهای بهتری که برای جذب مخاطب و تثبیت موقعیت حرفهای یک فیلمساز در ابتدای کارش وجود دارد فینفسه در خور تقدیر به حساب میآید. پیش از تماشای فیلم نیز همهچیز از نام آن گرفته تا طراحی پوستر، پلاکارد و عکسهای درون ویترین سینما، به مخاطب این آگاهی را میدهد که به تماشای چگونه فیلمی خواهد رفت. تا اینجای کار همهچیز خوب پیش میرود اما مشکل مخاطبی که قدری حرفهایتر به سینما نگاه میکند از زمانی آغاز میشود که قصه فیلم شروع به حرکت میکند.
صادقی در”مقلد شیطان” با ارائه تصاویری از داستان اثرش دغدغه های اجتماعی اش را درقالب ساختاری پلیسی مقابل دوربین برده وتلاش می کند تا ارتباطات میان کاراکترهای موجود در فیلم را به بهترین نحو ممکن انتقال دهد، اما شاید ضعف دربخش فیلمنامه بسیاری از پرداخت های وی در مقام کارگردان را نیمه کاره ساخته واز این حیث جلوه های بصری کارگردان را خام وناهماهنگ می نمایاند. او با انتخاب سوژه ای تکراری قدم به دنیایی می گذارد که شباهت زیادی با فضای آثار وسترن دارد. در”مقلدشیطان” دوگروه متفاوت برای به دست آوردن زندگی خود در تعقیب یکدیگر هستند تا نیروهای مخالف را از پای درآورده و به اهداف خود نزدیک تر شوند. این شکل داستانی اگرچه همچنان برای مخاطبان امروزی جذابیت های خود را حفظ کرده اما در اینج ابه دلیل شعاری شدن اغلب دیالوگ ها آن هم از زبان کاراکترهای اصلی باعث کلافگی بیننده در مواجه با فیلم می شود.
جریان فیلم همواره به شکلی عادی سپری می شود و درمحتوای اثر شاخصه های جدیدی دریافت نمی شود. تنها ویژگی بارز”مقلد شیطان”در فیلمنامه مطرح کردن چند قصه همزمان است وآنچه در نگارش متن درخشان می نماید روایت های موازی داستانک ها است. جمشید، یک پلیس اخراج شده، با زندگی فقیرانه ای در یکی از محله های جنوب شهر تهران به همراه زنی خیابانی زندگی می کند. ثریا هم زنی است که برای تامین معاش خود و دخترش همواره دربرابر جشمید قرار می گیرد تا برخوردهای آن ها با یکدیگر منجر به ایجاد داستان و روایتی جدید درقلب فیلم شود.
به جز سکانس ابتدایی، فیلم، تا اواسط شروع خود لحنی آرام وپر طمانینه دارد. تعدد شخصیت ها و برقراری ارتباط منطقی مابین آن ها با رفت و آمدهای کارگردان به دنیای درون هریکاز کاراکتر ها، برای تماشاگر شکل می گیرد. پس از روشن شدن اختلافات میان جمشید وثریا متوجه می شویم که چندان هم نیازی به برقراری “ارتباط تماتیک” با اثر وجود ندارد و به دلیل روایت خطی وسرراستی که کارگردان برای طرح موضوع خود پیشنهاد کرده، می توان با دنیای “داستانگوی کلاسیک “آن همراه شد. “مقلد شیطان” در نمایش تقابل نیروی خیر و شر و گرهافکنی درباره سرنوشت ضد قهرمان و قهرمان موفق است.
کارگردان در قالب یک داستان روایی دو عنصر کلیدی نمادسازی و شخصیت پردازی (بیشتر به صورت تیپ) را به کار میگیرد و زمینه را برای نطقها و خطابههایی به صورت دیالوگ یا مونولوگ آماده میسازد و بدین ترتیب عقاید و افکار خود را به مخاطب عرضه میکند. اما از طرفی استفاده فراوان از استعارهها و رمزگانها درک لایههای زیرین فیلمنامه را دراین فیلم پیچیده تر مینماید.
صادقی در دکوپاژهای خود به نماهای نزیدک تاکید واز پلان های حرکتی پرهیز کرده است. استفاده از نماهای لانگ شات درحد تعادل صورت می گیرد و دربه کارگیری عنصر مدیوم سعی شده بیشترین عناصر در کادرتصویری قرار بگیرد.
سرانجام اینکه مشکل فیلم چیزی نیست جز عدم بضاعت در تدارک و اجرای صحنههای پرتحرک پلیسی که لازمه اینگونه آثار است؛ یعنی همان چیزی که در نمونه های خارجی این فیلمها به شکل انبوهی با آنها روبهرو میشویم و به دلیل سطح سلیقه و تلقی پایین سازندگان این فیلمها به جای خلق اتمسفری که به شکلی مداوم و عمیق استرس وهیجان را به جان مخاطب بریزد- آنگونه که حتی طبیعیترین لحظهها یا کنشها شکلی جذاب به خود بگیرد- تنها به برانگیختن احساسات و عواطف مخاطب در شکلی سطحی بسنده کرده و ترس آنی را خلق میکنند که ریشه در نمایش خشونت و خونریزی دارد و در واقع به همین دلیل است که سازندگان این فیلمها مجبور هستند برای توفیق فیلم خود در ارتباط با مخاطب، انبوهی از این صحنهها را در فیلم خود بجا و نابجا به نمایش بگذارند.
“مقلد شیطان” به دلیل نداشتن پروانه ساخت، پس از چند سال روی پرده رفته و کمی رنگ و بوی کهنگی دارد اما فیلم تجربهای قابل قبول و جسورانه در سینمای پلیسی است که در صورت حمایت میتوانست این گونه ی مهجور را احیا کند، افشین صادقی با این فیلم نشان میدهد استعداد روایت قصههای پرتعلیق و داستانهای پلیسی را دارد.