بهترین اصولگرا، اصلاح طلب مرده است

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

بالاخره یک نفر هم پیدا شد خودش به جای خودش حرف دلش را زد. آن هم باصدای بلند.البته معمولا این روز ها کسی خودش به جای خودش حرف دلش را نمی زند. چون خیلی امکان دارد دلش درد بگیرد و بلافاصله فوت کند و به مرگ طبیعی از دنیا برود. برای همین هم یک چیزی می گوید، بعد ما چون امکانات نداریم به مرگ طبیعی از دنیا برویم، حرفی را که دلش می خواسته بزند، حدس می زنیم. ولی این یکی هنوز حالش خوب است. حالا شاید چند روز دیگر یادش بیاید بیماری قلبی داشته به مرگ طبیعی از دنیا برود یا به صورت خودجوش دلش برای دوستانش تنگ بشود شبانه برود زندان اوین، پیش دوستانش.یا حتی کلید خانه اش را گم کند، نتواند بیاید بیرون. بالاخره آدمی زاد است دیگر، هر کاری ممکن است بکند. ما که خبر نداریم.

آیت الله موسوی خویینی ها، عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز گفت: « می‌گویند اگر می‌خواهید در انتخابات شرکت کنید باید از فتنه ابراز بیزاری کنید. ابراز بیزاری یعنی چه؟ یعنی از آقایان مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی تبری بجوییم؟ ما خودمان آقای موسوی را به عنوان کاندیدا معرفی کردیم، و او مدعی است رایش را خورده‌اند و هنوز تکلیف این مساله روشن نشده است چون یک طرف دعوا را بر کرسی نشانده‌اند وطرف دیگر را در خانه‌اش زندانی کرده‌اند، حالا ما از او برائت بجوییم تا بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم و آنان همین داستان را دوباره تکرار کنند. کدام عقل سیاسی به ما اجازه این کار را می‌دهد؟ دین هم به ما چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. بالاخره آقای موسوی که تنها نیامد. من گفتم، شما گفتید، دیگران گفتند و خودش هم احساس وظیفه کرد و آمد، همین طور جناب آقای کروبی. آن وقت بگوییم ما به ایشان ربطی نداریم. در این صورت چه فرقی با آن‌ها داریم؟»

وی بعد از اینکه دید هنوز شریعتمداری و رجا نیوز و امت ویز ویز به او حمله نکرده اند، در ادامه افزود: « آن آقا را با آن همه ساز و دهل آوردند، حالا هم می‌گویند به ما ربطی ندارد. حالا که مملکت را خراب کرده، می‌گویند ما او را نمی‌شناختیم و نمی‌دانستیم.هر آدم عادی می‌دانست که کشور با چنین مدیریتی به اینجا می‌رسد. اصلا از اول هم معلوم بود. شما چشمانتان را بسته بودید. ما بیاییم بگوییم آقای کروبی و موسوی هیچی؟ اینان همراهان و دوستان ما هستند. مردم به آن‌ها نگاه کردند و آن‌ها به مردم و شما‌ها نگاه کردند. همه با هم وارد انتخابات شدیم. می‌گویند از آقای خاتمی اعلام برائت کنید. تازه ول کن هم نیستند. از این سه تا که ابراز برائت کردید می‌گویند از دیگران هم ابراز برائت کنید، از آن‌ها که زندانی هستند هم ابراز برائت کنید وآخرش هم می‌گویند از خودتان و از گذشته‌تان هم اعلام بیزاری کنید. یعنی باید از همه این‌ها ابراز برائت کنید تا شما را قبول کنند. مرده شوی این قبول کردن را ببرد. می‌خواهند همه چیز را از شما بگیرند تا بتوانید در انتخابات شرکت کنید؟ چه انتخاباتی؟ شما در این صورت چه خاصیّتی برای مردم دارید که بخواهید در انتخابات شرکت کنید. من با این تفکر که با هر قیمتی باید در انتخابات شرکت کرد مخالفم.»

این عضو مجمع روحانیون مبارز، ادامه داد: « فرض کنید علیه فردی هر روز تهمت بزنید و دروغ بگویید. آخر شما که بزرگ نمی‌شوید. آدم باید خودش فضیلت داشته باشد وگرنه اینکه هی بگویید فلانی بد است، فلانی فتنه گر است، فلانی صهیونیست است، فلانی آمریکایی است و فلانی چیست و فلانی چیست و غیره برای شما سودی نخواهد داشت، حتی اگر مردم باور کنند، و البته از بس دروغ گفته‌اید آن را هم باور نمی‌کنند. اصلا من آدم بدی هستم ولی با بد بودن من کسی باور نمی‌کند که تو خوبی. تو باید خودت فضیلت داشته باشی که مردم قبولت داشته باشند.»

البته آقای موسوی خوئینی ها خیلی حرف های دیگری را هم که دلش می خواسته گفته، که بهتر است شما هم دور از جان، رویم به دیوار، زبانم لال، بلانسبت مثل این آقای حجت‌الاسلام محمد زارع فومنی دبیر کل جبهه مردمی اصلاحات، بروید خودتان بخوانید.

حالا چه کاریه؟ نخواستید هم نروید بخوانید. همین جا بمانید دور هم باشیم، ببینم این آقای محمد زارع فومنی، دبیر کل جبهه مردمی اصلاحات، که خیلی هم تشکل قدیمی و با سابقه و مهم و تاثیرگذاری است و کلا از تولدش سه سال بیشتر نمی گذرد، بعد از خواندن حرف های آقای موسوی خوئینی ها به چه نتایجی رسیده است. باور کنید خیلی بیشتر خوش می گذرد.

این نوگل تازه شکفته باغ ولایت، بعد از خواندن حرف های آقای موسوی خوئینی ها به این نتیجه رسیده است که “این سخنان نظر شخصی وی است” که چون با آقا مشورت نکرده و نظر شخصی خودش را همین طوری بیان کرده، « بهتر است با دوستانش بازنشسته بشوند و در اتاق فکر بمانند و در چنین مسائلی ورود نکنند.” ما هر کاری کردیم نفهمیدیم که گفتن نظر شخصی وقتی کسی شخص است چه ایرادی دارد؟ و اصولا چرا مردم انتظار دارند وقتی شما نظر می دهید به جای اینکه نظر خودتان را بدهید، نظر آنها را بدهید، طبیعی است که موسوی خوئینی ها نظر خودش را می دهد، وگرنه اگر می خواست نظر محمد زارع فومنی را بدهد به او می گفتند زارع فومنی.

آقای فومنی در ادامه هم تاکید کرده « تنها راه‌حل برون رفت از وضع فعلی اصلاح طلبان، اعتدال است و موسوی‌خوئینی‌ها دوباره در حال تزریق تفکرات تند و ایذائی به جریان اصلاحات است و این باعث خواهد شد بلایی که چند سال قبل بر سر این جریان آمد، تکرار شود.» البته تنها راه برون رفت اصلاح طلبان از این وضعیت این است که معتدل یعنی اصولگرا شوند، ولی راه برون رفت اصولگرایان از وضع کنونی شان این است که نه تنها اعتدال را رعایت نکنند، بلکه تخت گاز بروند وسط دیوار و هرچقدر هم اصلاح طلب زیر ماشین رفت مهم نیست.

از آن طرف مجید محتشمی سخنگوی جبهه اصلاح طلبان هم که رفته و حرف های آقای موسوی را تا ته خوانده، اعلام کرده : « موسوی‌خوئینی‌ها نماد اصلاحات نیست و رهبر معنوی این جریان سید محمد خاتمی است.» و او هم اصرار داشته « نظرات موسوی‌خوئینی‌ها شخصی بوده و بیانگر نظر احزاب اصلاح‌طلب نیست از این رو جبهه اصلاح‌طلبان با قوت در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت خواهد کرد.» البته رهبر اصلاح طلبان تا زمانی خاتمی است که حرف نزده، وگرنه اگر دهانش را باز کند فورا از رهبری عزل می شود.

این سخنگوی جبهه اصلاح طلبان که خیلی هم روحیه لطیفی دارد با بیان اینکه مشکلات سیاسی با قهر حل شدنی نیست، پیشنهاد داده دو طرف بیایند روی هم را ببوسند و « با حضور با شکوه در انتخابات به سمت حل و فصل مسائل پیش بروند» . البته وی با اشاره به اینکه نه اصلاح‌طلبان می‌توانند برای اصولگرایان پیش‌شرط بگذارند و نه اصوگرایان می توانند برای اصلاح طلبان پیش شرط بگذارند و اصلا چه معنی دارد کسی برای کسی پیش شرط بگذارد، گفته است: « معتقدان به نظام مقدس جمهوری اسلامی بدون هیچ پیش‌شرطی در انتخابات شرکت خواهند کرد.»

این جبهه اصلاح طلبان شامل جریان های مختلف اصلاح طلبی است، البته به جز جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، نیروهای ملی مذهبی، حزب اعتماد ملی، مجمع روحانیون، طرفداران میرحسین موسوی، کارگزاران سازندگی، طرفداران هاشمی رفسنجانی، طرفداران مهدی کروبی، طرفداران سید محمد خاتمی و اصولا یک جبهه ای است فراگیر که تقریبا با همه مواضع کسانی که اصلاح طلب هستند تضاد دارد، ولی اصرار عجیبی دارد که حتما به عنوان اصلاح طلب در کلیه صحنه ها حضور پیدا کند.

در همین حالی که آقای مجید محتشمی داشت این حرف ها را در یکی از اتاق های خبرگزاری فارس به خبرنگار می گفت، در یکی دیگر از اتاق های خبرگزاری، یکی دیگر از خبرنگاران داشت به حرف های محمد کاظم انبارلویی گوش می داد که می گفت:« قطعا ورود نامزد یا نامزدهایی از جریان اصلاحات به رقابت‌های سیاسی، یک خیانت آشکار به امام، نظام و مردم است و فکر نمی‌کنم کسی زیربار این خیانت برود ولو اینکه حضرات به ظاهر از فتنه و فتنه‌گری اعلام برائت کنند.»

همین خبر نگار در ادامه از آقای انبارلویی که اصلا روحیه لطیفی ندارد، شنید: تازه‌ترین حرف آقای موسوی خوئینی‌ها در این موضع‌گیری آن است که نمی‌خواهند این سخن نتانیاهو را که گفت: «اصلاح طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند»، تکذیب کنند و شاید هم آخرین حرف آقای خوئینی‌ها این است که قصد ندارند این سخن شیمون پرز رئیس جمهور رژیم صهیونیستی را که گفت:« اصلاح طلبان به نمایندگی از اسرائیل با رژیم اسلامی ایران می‌جنگند»، دروغ بدانند و من در حیرتم که دوم خردادی‌ها چگونه ننگ سربازی برای صهیونیست‌ها را می‌پذیرند، اما عزت همراهی با امام، مردم و نظام را پذیرا نیستند…. و پایشان را نمی گذارند روی صورت مردم و با ماشین از روی مردم رد نمی شوند… واقعا چرا؟ چرا باعث می شوید آقای انبارلویی در حیرت باشد؟

یعنی مشکل این نیست که اصلاح طلبان باید اعلام برائت کنند، بلکه مشکل این است که اگر اعلام برائت بکنند هم به عنوان عامل نفوذی مورد هجمه برادران اصولگرا قرار می گیرند. یعنی یک اصلاح طلب برای اینکه نماینده اصلاح طلبان باشد باید اصولگرا باشد، و یک اصولگرا برای اینکه رای بیاورد باید از نظر مردم مثل اصلاح طلبان باشد. یعنی اصولگرایان در انتخابات آینده قصد دارند همه نظرات، حرف ها، دیدگاهها، تحلیل ها و ظواهر و بواطن اصلاح طلبان را نشان بدهند، اما خود اصلاح طلبان فقط در صورتی تائید صلاحیت می شوند که خودشان را شبیه اصولگرایان نشان بدهند.

نتیجه گیری اخلاقی: دل به دل راه دارد و برای همین یا حرف هایی گفته نمی شود، که ته دل یک نفر می ماند و دق می کند. یا گفته می شود، که سر دل چند نفر دیگر می ماند و با خبرگزاری فارس مصاحبه می کنند.

نتیجه گیری سیاسی: همه باید بدون پیش شرط در انتخابات شرکت کنند، به شرطها و شروطها

نتیجه گیری امنیتی: در دروازه را می شود بست، در دهان مردم را هم می شود…زودتر یک فکری به حال شکاف نظام بکنید .

نتیجه گیری شخصیتی: شخصیت ها به چهار دسته تقسیم می شوند:

شخصیت هایی که نظر شخصی خودشان را می گویند و با شخصیت هستند .

شخصیت هایی که تازه به دنیا آمده اند و فاقد شخصیت هستند .

شخصیت هایی که خیلی دلشان می خواهد نظر شخصی خودشان را بگویند، ولی چون کسی به نظرات شخصی شان گوش نمی دهد، سخنگوی نظرات شخصی دیگران می شوند .

شخصیت هایی که فعلا در حیرت هستند .