فیلم

نویسنده
امید کشتکار

نگاهی به فیلم تازه مرجان ساتراپی

خورش بدمزه مرغ آلو

 

فیلم تازه مرجان ساتراپی کارگردان ایرانی- فرانسوی به نام «خورش مرغ آلو» هم اکنون در سینماهای فرانسه به روی پرده رفته است.

 این فیلم که براساس کتاب مصوری با همین نام به همراه کارگردان فرانسوی «ونسان پارونو» ساخته شده است، روایت زندگی ویولونیستی به نام «ناصر علی خان» با بازی «ماتیو آمارلیک» است که روزگاری دلباخته زنی به نام «ایران» با بازی «گلشیفته فراهانی» بوده است و حالا پس از شکسته شدن ویولونش به دست همسرش تصمیم به خودکشی دارد.

مرجان ساتراپی، پیش از این فیلم انیمیشن «پرسپولیس» را ساخته بود که علاوه بر موفقیت در گیشه توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرده بود.

پس از روایت جذاب، امروزی و منحصر بفرد دوران معاصر ایران در «پرسپولیس»، اکنون با فیلمی کلیشه‌ای و معمولی با روایتی سطحی از وقایع و شخصیت‌ها ربرو هستیم. تمام بار فیلم را نه ساختارروایت که تلفیق تکنیک‌های مختلف نمایشی به دوش می‌کشد. «خورش مرغ آلو» ترکیبی از انیمیشن، فانتزی، روایت‌های چندگانه و حرکت در زمان به گذشته، آینده و حال است. این تکنیک های چند گانه در خدمت روایت سینمائی نیستند؛ گفتی هدف ارائه تکنیک های مختلف بوده است. د رنتیجه مخاطب آشکارا در میان این شکل‌های مختلف تکنیک سردرگم می‌ماند.

ساتراپی از آنجا که روایت این داستان را از کمیک استریپ به سینما آورده است، ناچار شده عواملی از تصویرگری را حذف کند یا تغییر دهد. تبدیل فانتزی تصویرگری به تصاویر واقعی (رئال) آسیب‌های غیرقابل جبرانی به فیلم زده است؛ به خصوص در بخش‌هایی که تصاویر متحرک باید بار اصلی قصه را بر دوش بکشند. بیاد بیاوریم- مثلا- دود سیگارکه پلان‌ها را به هم متصل می‌کند. تصاویری که آشکارا از کمک استریپ به فیلم وارد شده اند، نتواسته‌اند در ساختار سینمایی جایگزین «بالون»‌های دیالوگ در کمیک استریپ شوند. داستان فیلم نیز هنگامی که وارد بخش فانتزی روایت می‌شود، ناچار است عواملی از جذابیت‌های فانتزی را حذف کند یا به ناچار بخش‌هایی را به آن بیافزاید که نه تنها کمکی به پیشبرد فیلم نمی‌کند، بلکه موجب آسیب رسانی به ساختار داستان می‌شود. مشت نمونه خروار: در کتاب اصلی ناصر علی خان شخصیتی است ساکت و آرام و بسیار کم حرف که بیشتر می‌اندیشد تا اینکه سخن بگوید،اما در فیلم کارگردان ناچار شده برای نشان دادن زوایای پنهان شخصیت دیالوگ طراحی کند و همین موجب تغییر هویت این کاراک‌تر شده است.

از نظر شخصیت‌پردازی نیز «خورش مرغ آلو» ضعف‌های آشکاری دارد. با اینکه کلکسیونی از هنرپیشه‌های مشهور در این فیلم حضور دارند، اما عدم شخصیت پردازی کارگردان همه آنها را به کاراکترهای یک بعدی تبدیل کرده است.

 آدم‌های داستان در این روایت سینمایی از حد نام و ظاهر خارج نمی‌شوند و فیلمنامه هیچ انگیزه و احساسی را برای پیگیری سرنوشت آنان در بیننده بر نمی‌انگیزد. حتی هنگامی که در انتهای فیلم، کارگردان بناست عشق شورانگیز ناصرعلی خان را به تصویر بکشد، آنچنان کلیشه‌ای اینکار را انجام می‌دهد که داستان این عشق از حد داستان‌های پاورقی مجلات فرا‌تر نمی‌رود.

جدا از این بخش‌هایی از روایت داستانی کاملا خارج از چارچوب وارد فیلم شده و در حقیقت به ماجرا سنجاق شده‌اند. مانند روایت آینده پسر ناصر علی خان در آمریکا یا داستانی که شخصیت «عزرائیل» روایت می‌کند. به خصوص در دومی سوئیچ ناگهانی به انیمیشن نه تنها در ساختار کلی فیلم هیچ توجیهی ندارد، بلکه مانند زنگ تفریحی می‌ماند میان فیلمی که قرار است خود روایتی فانتزی از عشق و زندگی باشد. این روایت‌ها گرچه در کتاب اصلی و در حوصله خواننده کتاب می‌گنجد،اما در یک فیلم سینمایی تنها داستان را از ریتم می‌اندازد.

از بعد تاریخی داستان «خورش مرغ آلو» در تهران دهه سی می‌گذرد. دوره‌ای پرآشوب که مردم ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد درگیر یکی از سرخورده‌ترین مقاطع تاریخ معاصر خود بودند. اما فیلم بی‌آنکه کوچک‌ترین اشاره‌ای به این دوران کند راه خود را می‌رود. تنها شخصیت سیاسی فیلم «عبدی» برادر ناصر علی خان است که با عنوان «کمونیست» شناخته می‌شودو او نیز در مجموع هیچ نشانه‌ای از ایران آن زمان با خود حمل نمی‌کند.

طراحی صحنه در بیشتر لوکیشن‌های شهری از تهران و رشت و شیراز نیز راه چندانی به واقعیت نمی‌برد. روابط انسانی نیز نمی‌تواند نشانه‌ای از ایرانیان به دست دهد. آدم‌ها به جز نام‌ها کمترین نشانه‌ای از ایرانی بودن با خود حمل نمی‌کنند. گویا ایران و تهران در فیلم سرزمینی است مدل سازی شده در ذهن ساتراپی نه آنچه در واقعیت وجوددارد. در مجموع ساتراپی کوشیده است داستانی بسازد به سبک داستان‌های پریان. حال این داستان چه در ایران روایت می‌شد و چه در جای دیگری از جهان شاید تفاوتی در شکل روایت و داستان پیش نمی‌آمد. هرچند که این نکته به خودی خود حسن یا ایرادی شناخته نمی‌شود اما می‌تواند تماشاگر ایرانی را از دیدن تصویری از ایران دهه سی به کل ناامید کند.

سرزمین فانتزی «خورش مرغ آلو» پس از سرزمین واقعی و تاثیرگذار «پرسپولیس» در مجموع با وجود اینکه خوش آب و رنگ و حرفه‌ای ساخته شده، چندان چنگی به دل نمی‌زند. به خصوص ریتم کند آن برای تماشاگر حوصله سربر است و به سادگی او را از دنبال کردن روایت داستان آدم‌های تک بعدی و تخت دور می‌کند. «خورش مرغ آلو» گرچه شاید دستپخت بدمزه‌ای از ساتراپی و همکارش نباشد، اما ظاهرا ادویه فرانسوی چندان به کار این خورش خوشمزه ایرانی نمی‌آید.