اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها یک مساله غیرقابل اجتناب است. هر چند فاز اول هدفمندی یارانهها با دشواریها و اشکالات بسیار زیادی همراه بود، به ویژه پرداخت یارانه نقدی به مردم و تزریق منابع مالی سنگین به ساختار اقتصادی کشور که منجر به تورم شد و امری غیرقابل اجتناب است. در هیچ کشوری دولت مسوولیت تامین گندم، شکر، روغن و سایر اقلام را بر عهده نمیگیرد و از مسائلی نیست که جزو وظایف دولت باشد، بلکه از مواردی است که براساس مکانیزم عرضه و تقاضا و پارهیی ملاحظات سیاسی صورت میگیرد. بهطور مثال در اتحادیه اروپا قیمت تمام شده هر تن شکر حدود ۸۵۰ دلار است که این کشورها برای حفظ بازار خود این قیمت را رعایت نمیکنند و به قیمت ۳۳۰ تا ۳۴۰ دلار عرضه میکنند تا بتوانند بازارهای صادراتی خود را حفظ کنند و مانع خودکفایی کشورها شوند. چند روز اخیر در رسانههای گروهی مشاهده کردیم که ایران جزو سومین کشور واردکننده شکر در جهان است، در حالی که میزان مصرف ۱۴۰۰۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰۰۰ تن در سال است.
این میزان سنگین شکر وارد کشور میشود و از آن طرف به قیمت جهانی روانه کشورهای دیگر میشود. در هیچ کشوری شاهد نیستیم دولتی بنزین را به قیمت ۱۸۰۰ تومان وارد کند و به قیمت ۷۰۰ یا هزار تومان در اختیار مردم بگذارد؛ آنچه حتی در کشورهای اطراف خود هم ملاحظه نمیکنیم. آنچه واقعیت دارد این است که دولت دست به اقدام جسورانهیی زده است که قیمتها را به سمت قیمت واقعی حرکت میدهد. آخرین خبر در مورد یارانهها این است که قیمت واردات کالاهای اساسی مانند روغن، برنج و کنجاله بر پایه قیمت دلار ۱۸۰۰ تومان صورت میگیرد که کاملا درست است.اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها غیرقابل اجتناب است و حتما باید انجام شود و چارهیی جز آن نیست. اگر وضع فعلی ادامه یابد شرایط کسر بودجه سنگینی مثل کشورهای یونان، اسپانیا، ایرلند و پرتغال را پیدا میکنیم و این کسر بودجه زیانش مستقیما متوجه مردم عادی کشور میشود و زیانهای سنگینی متوجه کشور میشود که کشور را به حالت فلج درمیآورد.
ممکن است اجرای فاز دوم در میانمدت با نارضایتی مردم همراه باشد ولی مردم باید درک کنند که با درآمد سرانه چهار هزار دلار نمیتوانند یک زندگی در حد کشورهای صنعتی که درآمد بالای ۴۵ هزار دلار دارند، داشته باشند. سیاست دولت برای رفع مشکلات کاملا اشتباه است و دولت نمیتواند با قول پرداخت یارانه ۲۵۰ هزار تومانی و امثالهم برای خود رای بخرد. این وضع ادامهپذیر نیست و تنها راه، هدفمند کردن واقعی یارانههاست و همینطور که ستاد هدفمندی یارانهها اعلام کرد خانوارهایی که دارای درآمد کافی هستند را حذف کنند. سه میلیون خانوار دارای درآمد کافی هستند که یارانه به آنها تعلق نمیگیرد. بهتر است مجلس شورای اسلامی اجازه دهد به قشرهای آسیبپذیر کشور یارانه بیشتری پرداخت کنیم و یارانه خانوارهای دارای درآمد بالا را حذف کنیم. در غیر این صورت اگر دولت عوض شود تغییر به وجود نخواهد آمد. مثل کشور یونان که دولت عوض شد اما سیاست عوض نشد.
اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها بدون شک در میانمدت دارای تبعاتی است که مردم آسیب خواهند دید. به هر صورت چارهیی جز تحمل این مسائل نیست؛ پیامدهایی مانند افزایش قیمتها در حالی که در آینده با افزایش تولید داخلی کالا همراه خواهد بود. اقتصاد کشور را نمیتوان زیر چادر اکسیژن نگه داشت که هر زمان که چادر آن برداشته شود بیمار آن خواهد مرد. مردم باید انتظار داشته باشند که دولت سرمایهگذاریهای مولد و درآمد پایدار را انجام دهد. اگر سیاست درآمد پایدار صورت بگیرد مردم دیگر نیازی به یارانه نقدی و غیرنقدی نخواهند داشت. ضمن اینکه سیستمهای رفاه اجتماعی مثل بیمههای خدمات درمانی و… در کشور جایگزین یارانه نقدی شود. چون هزینه واردات دارو و خدمات پزشکی بالا میرود که در توان خانوادههای معمولی نخواهد بود. دولت باید مثل سایر کشورها خدمات پزشکی را تامین کند و اینکه روغن و شکر به قیمت یارانه باشد، مردم باید با این مساله خداحافظی کنند.
منبع: اعتماد، دهم اردیبهشت