ویلیام بیمن، مشاور وزارت خارجه در زمان کارتر و متخصص خاورمیانه در دانشگاه مینه سوتای آمریکا، که تالیفات متعددی در مورد ایران دارد، در گفت وگو با روز به مناسبت مراسم سوگند ریاست جمهوری باراک اوباما، به مرور تاثیر حادثه گروگان گیری بر روی انتخابات ایالات متحده پرداخته است. در ارتباط با تحولات جاری، وی تاکید دارد که سیاست خارجه اوباما در خصوص خاورمیانه وبه خصوص ایران تفاوت چندانی با سیاست های بوش نخواهد داشت، با این تفاوت که اوباما در ابتدا گزینه گفت وگو را انتخاب می کند. گزینه ای که به زعم وی، نئومحافظه کاران امیدوار هستند شکست بخورد تا بتوانند در قبال ایران، اهدافی را که مدتها به دنبال آنها بوده اند دنبال کنند. این گفت وگو را می خوانید.
گروگان های آمریکایی در ایران، بلافاصله پس از مراسم تحلیف رونالد ریگان آزاد شدند. آیا در سال ۱۹۸۰ سیاستمدارانی در آمریکا بودند که به استفاده از مساله گروگان گیری برای تغییر دادن نتیجه انتخابات این کشور علاقه مند باشند؟
ما شاید هیچ وقت داستان واقعی “ سورپریز اکتبر” [اتهام معامله پنهانی ستاد انتخاباتی ریگان و جناح هایی از حکومت ایران برای به تعویق انداختن آزادی گروگان ها تا بعد از انتخابات] را ندانیم. اگر چه شواهد زیادی از وجود چنین پدیده ای حمایت می کنند. هیچ تردیدی در این نیست که هر موضوعی که پیش از انتخابات به وجود می آید، توسط هر دوحزب جمهوری خواه و دموکرات به کار گرفته می شود تا روی نتیجه انتخابات تاثیر بگذارد. حتی احمقانه ترین موضوعات در چنین شرایطی خیلی مهم می شوند، بیش از همه به خاطر اینکه رای دهندگان معیارهای سطحی ای برای شناختن کاندیداهایشان دارند. البته من شخصا من به تئوری توطئه معتقد نیستم. من فکر می کنم که ناکارایی کلی کارتر به خصوص عملیات نجات ناموفقی که انجام داد [عملیات طبس] عامل مهمتری در تحت تاثیر قرار دادن انتخابات بود. بحران گروگان گیری پیش از انتخابات، دولت کارتر را به سراشیبی سوق داده بود. ولی اگر گروگان ها پیش از انتخابات آزاد شده بودند احتمالا در نتیجه انتخابات تاثیر می گذاشت. هرچند کارتر همان زمان هم در نظرسنجی ها سقوط می کرد و همچنین وضعیت اقتصادی آمریکا هم در شرایط خیلی بدی بود و این موضوع معمولا خیلی مهم تر از هر موضوع دیگری در در تعیین نتیجه انتخابات است.
آیا علاقه مندی خاصی وجود داشت که احتمال “سورپریز اکتبر” توسط کنگره که تحقیقاتی را در این مورد انجام داد یا بخش های دیگری از حکومت نادیده گرفته شود؟
حتما، جمهوری خواهان می خواستند این موضوع را رد کنند. آنها می خواستند کاندیدایشان براساس قول هایی که می دهد انتخاب شود و نه براساس چنین اتفاقاتی.
درجلسه ای در مجلس ایران در خصوص همین موضوع در اکتبر ۱۹۸۰ که قرار بود در خصوص آزادی گروگان ها تصمیم گیری شود، نمایندگانی که مخالف آزادی گروگان ها بودند و در اقلیت قرار داشتند، از حضور درصحن علنی مجلس خودداری کردند تا با از حد نصاب انداختن جلسه، آزادی گروگان های آمریکایی را به تعویق بیاندازند. آیابه عقیده شما این تنها یک اتفاق بود؟
جدا از اینکه آیا ریگان با ایرانی ها معامله کرد یا نه، دولت ایران نمی خواست کارتر پیروز شود. بنابراین من معتقدم که تاخیر از طرف ایرانی در این خصوص کاملا تعمدی بود. در آن زمان شخصیت پردازیی که نسبت به کارتر در ایران صورت گرفته بود خیلی تلخ بود و او را به هر سمبل خبیثی از جمله ضحاک و یزید مرتبط می کردند.
در آن زمان رییس جمهور وقت ایران (که بعدها برکنار شد) و وزیر امورخارجه (که بعدها اعدام شد) هر دو گفتند که برخی سیاستمداران ایرانی با مقاماتی از حزب جمهوری خواه ملاقات و توافق کرده اند که آزادی گروگان ها را تا بعد از انتخابات آمریکا به تعویق بیاندازند تا بدین وسیله کارتر نتواند از این موضوع برای انتخاب مجدد استفاده کند. آیا چنین اظهاراتی را درست می دانید؟
حتما نوعی هماهنگی منافع بین جمهوری خواهان آمرطکا و مقامات ایرانی وجود داشت و آن این که دولت کارتر پیروز نشود. شواهدی وجود دارد که رابطه ایران و آمریکا در زمان ریگان نسبت به اکنون از وضعیت بهتری برخودار بود. اگر نوعی از ارتباط بین دو حکومت وجود نداشت، ماجرای ایران - کنترا نمی توانست اتفاق بیفتد. همچنین اتهام حمایت از تروریسم، با وجود حمایت ایران از حزب الله، در زمان ریاست جمهوری ریگان مطرح نشد. در حالی که دولت ریگان در این زمان دولت لیبی را به حمایت از تروریسم متهم می کرد. همچنین ایران به یک نوعی از اسراییل اسلحه قاچاق می کرد و به همیت جهت رابطه دو کشور در آن زمان بهتر بود. این موضوع می توانست به خاطر مشترک بودن منافع باشد. حتی مقامات ایرانی ابتدا نسبت به جورج بوش ابراز علاقه بیشتری کردند، چرا که تهران عموما روابط بهتری با جمهوری خواهان داشته تا دموکرات ها. البته دستگاه جورج بوشبعدا این الگو را شکست. به طور کلی، تاثیر موضوع گروگان گیری در جریان انتخابات سال ۱۹۸۰ مهم بود، به این دلیل که نشان داد چقدر جیمی کارتر غیرموثر وناتوان است.
آیا هیچ خاطره شخصی جالبی در خصوص انتخابات سال ۱۹۸۰ و ماجرای گروگان ها دارید؟
بله، یادم می آید روزی پروفسور ماروین زونیس و من به سایرس ونس وزیر امورخارجه مشاوره می دادیم. سپس ما اتاق را ترک کردیم ووقتی برگشتیم او از سمت خودش استعفا کرده بود. او از بی خاصیتی و ناکارایی دولت کارتر منزجر شده بود و از ماجرای عملیات نجات [طبس] به شدت عصبانی بود. عملیاتی که بدون آگاهی او انجام شد، درست هنگامی که در تعطیلات به سر می برد. این عملیات شکست خورده برای وی نهایت شگفتی بود. من بعدها این حادثه را با استعفای کالین پاول مقایسه کردم در پی سخنرانی اش در سازمان ملل [اشاره به سخنرانی پاول پیش از حمله به عراق در مورد “سلاح های کشتار جمعی عراق”]. چرا که او هم به همان اندازه مورد سوء استفاده دولت بوش قرار گرفته بود. توجه داشته باشید که من تا فوریه سال 1979 در ایران بودم و همه جریان انقلاب را مشاهده کردمِ، البته نه ماجرای گروگان گیری را. گرچه برخی از دوستانم در میان گروگان ها بودند.
روز بیستم ژانویه، باراک اوباما سوگند ریاست جمهوری خواهد خورد. به نظر شما تا چه حد خاورمیانه و ایران در انتخاب وی نقش داشتند؟
نه خیلی زیاد. نقطه نظرات اوباما در خصوص خاورمیانه چندان با دولت کنونی تفاوت ندارد. او از ترجیح مذاکره با ایران صحبت کرده - به عنوان نیروی فشاری برای حل وفصل مشکلاتی که در منطقه با آن مواجه است - و در ضمن خواستار خروج سربازان آمریکایی از عراق شده است. اما این هم یک واقعیت است که جمهوری خواهان سعی کردند که از این دو موضع گیری علیه او استفاده کنند که در این زمینه موفق نشدند. اغلب آمریکایی ها به نظر می رسد در این دو نقطه نظر با اوباما موافق باشند.
اوباما در جریان انتخابات ریاست جمهوری گفت که باید با ایران گفت وگو کرد. اوهمچنین گفت که ایران باید غنی سازی اورانیوم را متوقف کند و به حمایت خود از تروریسم پایان دهد. نئومحافظه کاران نسبت به این ایده ها بسیار بدبین هستند. آنها فکر می کنند که می توانند روی اینکه چنین گفت وگو هایی انجام شود موافقت کنند، با این پیش ذهنیت که چنین مذاکراتی شکست خواهد خورد و بعد از آن ایالات متحده خواهد توانست با یک گزینه خصمانه تری با ایران برخورد کند.
شما اشاره کردید که سیاست خارجی باراک اوباما تفاوت چندانی با سیاست بوش نخواهد داشت. از سوی دیگر شنیده ها حاکی است که دنیس راس که سابقه ضد ایرانی او برکسی پوشیده نیست قراراست مسئولیت میز ایران را در وزارت خارجه به عهده بگیرد. چگونه رییس جمهور جدید خواهد توانست به قول های خود عمل کند؟
او قادربه انجام این کارنخواهد بود. راس توسط نئوکان ها حمایت می شود و تیم انتقالی اوباما در جیب های ایپک [لابی اسراییل در آمریکا] قرار دارد. آنها می خواهند آدم های خود را در دستگاه اوباما بکارند. به طور کلی، هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان کمابیش سیاست یکسانی را در قبال ایران بعد از انقلاب دنبال کرده اند. در آمریکا هیچ سیاستمداری با حمله به ایران رایی را از دست نمی دهد.
چندی پیش توماس فریدمن در مقاله ای در نیویورک تایمز گفت که ایران و اسراییل متحدان طبیعی به شمار می روند. آیا انتصاب دنیس راس در این راستاست؟
نیست. اگر بخواهیم سیاست متفاوتی در قبال ایران داشته باشیم، انتخاب دنیس راس اشتباه است. نئوکان ها به دنبال سیاست خارجی متفاوتی نیستند. آنها می خواهند ایده حمله به ایران را پی گیری کنند یا اینکه اسراییل چنین کاری را انجام بدهد و اوباما قادر نخواهد بود تا در این باره کاری انجام بدهد.
ایالات متحده با مشکلات مختلفی در خاورمیانه مواجه است و گزینه رفتن به سمت جنگ نیز درحال حاضر خیلی ناچیزاست. آیا اوباما می تواند با ایده یک ایران هسته ای کناربیاید؟
من فکر نمی کنم که ایران یک برنامه هسته ای فعال داشته باشد. و ما نیز قطعا می توانیم با یک ایران با قدرت هسته ای زندگی کنیم. ایالات متحده هم اکنون به امارات متحده عربی انرژی هسته ای می فروشد…
با توجه به دیوار بی اعتمادی بین دو کشور، در چه حالتی مذاکرات بین ایران وآمریکا با موفقیت همراه خواهد بود؟
همه چیز با عادی سازی روابط آغاز می شود. در حال حاضر ایالات متحده وایران هیچ نوع ارتباطی ندارند. تا وقتی که رابطه ای نباشد موفقیتی هم حاصل نخواهد شد.