ساعت دوازده
داداش قربونت، داری می ری این ساعتم کوک من
برا چه ساعتی؟
بذا برا هفت … نه بذا برا شیش
چه خبر داش رضا … سحر خیز شدی؟
داداش فردا عشق و حاله … می خوان دو نفرو بکشن بالا
جون من؟
جون تو … خدایی حال میده هااااا
آره جون تو … منم می یام. خواستی بری ندا بده
باشه داداش … بینین تخمه نداری؟ خیلی فاز می ده هاااا
نه … می خریم صب سر راه … می یارن. مگه یادت نیست اون روزی که قاتل داداشی رو کشیدن بالا
ای که چه حالی داد … برو برو بخواب .خواب نمونیم
ساعت یازده و نیم
عزیزم… لطفا قبل از اینکه بیای ساعت رو هم کوک کن
چه ساعتی بذارم عزیزم؟
لطفا بذار ساعت هفت … نه نه بذار ساعت شش لطفا… ممنون
چرا اینقدر زود عزیزم؟ کبری خانم ساعت هفت می یاد
عزیزم فردا با رئیس دایره اعتبارات بانک قرار دارم. با هم صبحانه می خوریم
حالا چرا این وقت صبح عزیزم؟
وقت نداشت. تو رستوران گوسفند طلایی باهاش قرارگذاشتم عزیزم
گوسفند طلایی؟
آره عزیزم. خیلی به کله پاچه علاقه داره مردک
واه … چه بی کلاس
آره … اصلا کلاسش به این کار نمی خوره. ولی قول داده با این وام دو میلیاردی موافقت کنه … البته صد میلیون می گیره
واه … چه خوش اشتها… پس من می تونم بلیطا رو اوکی کنم
آره عزیزم… اوکی کن
راستی … تماس بگیر بیان خونه رو هم ببینن
ساعت ده شب
حاج خانم … بعد وضو مستحبس لباسادونم در بیاریناااا. آدم بایس یخده سبک بخوابد
چشم حاج آقا… وضو نگرفتم. دست و صورتمو شستم. شما ماشالا وقت نمی دی… الان در می یارم
آ باریکلا. چشام کف پات. مثه بارفتن می درخشد ماشالا
لطف دارید حاج آقا
خوب شد یادم انداختی. وخیز ساعت کوک کون برا هفت … نه کوک کون برا شیش
وای حاج آقا … چرا اینقد زود؟
ممد پسر حاج قاسم هس یتیم شدس… قرارس فردا بیاد برا ننش پول بیگیرد. نیمی خوام بیبینمش … گفتس ساعت هفت می یام
این خوبه حاج آقا؟
به به… اصلش انگار برا شوما دوختن
حاج آقا اون که قول داده بودید چی؟
می سونم برات. فردا قرارس یه بار از چین برام بیاد. یخده دس تنگم. می سونم برات
ساعت دوازده و ربع
سعید جان بابا اون ساعت رو بیار کوک کنم
خودم کوک می کنم بابا جون، می تونم … برای چه ساعتی بذارم؟
آفرین بابا…بذار برای هفت … نه بذار برای شیش … خودت هم باید زودتر بیدار شی
چرا به این زودی بابا؟
کار دارم عزیزم …باید برم دادگاه
دادگاه؟
آره عزیزم … دادگاه یه جایی هست که از آدمای بد شکایت می کنن تا تنبیه بشن
مثل این آقاهه که شما هر شب تو تلوزیون بهش فحش می دی؟
نه عزیزم … من که به کسی فحش ندادم، شوخی کردم … جلوی کسی از این حرفا نزنیا. این آقا خیلی هم آقای محترمیه … ما باید بهش احترام بذاریم
پس کی؟
مثلا همین مردیکه پدرسوخته که دو ماهه اجاره خونشو نمی ده
محمد آقا؟ بابای سعید؟
آره بابا جون … نبینم با این پسره بی ترتبیت حرف بزنیا… برو بخواب بابا…
ساعت دوازده و نیم
کریم ساعت بذارم برات؟ شیش بذارم یا هفت؟
نه..خودم بیدار می شم
پسر تو چرا از سر شب برزخی؟
بی خیال کریم … حوصله ندارم
حوصله ندارم چیه؟ نا سلامتی ما با هم رفیقیم
گفتم حوصله ندارم کریم … بی خیال
بابا بالاخره یه طوری می شه دیگه … اینجوری که نمی مونه
کریم بگیر بخواب… فردا هزار تا کار داریم
ای مصبت شکر…آ خدا بیا مردونگی کن، طلبکارای این بدبخت از خر شیطون بیان پایین، اینم دست دختر رو بگیره بره خونه بخت
گفتم چرت و پرت نگو کریم … حوصله ندارم
خب نوکرتم حوصله ندارم که نشد حرف. بایس یه کاری کرد دیگه
خیلی خب… بخواب فردا هزار تا کار داریم
ساعت یازده و چهل دقیقه
ستاره برای فردا ساعت گذاشتی؟
آره … گذاشتم برای هفت
هفت دیره ستاره … بذار شیش… باید از اولش باشم
مسعود توواقعا فردا می خوای بری؟
چیکار کنم؟ بذارم راس راس تو خیابون راه بره و به ریشم بخنده
نه … ولی
ولی نداره ستاره… اگر یه وجب اینطرف تر خورده بود الان تو و این بچه چه خاکی به سرتون می کردین؟
آخه با کشتن اون که کاری درست نمی شه؟
کشتن؟ این اسمش کشتن نیست… می خوان اعدامش کنن. اسمش قصاصه. یعنی تقاض کاری که کرده رو باید پس بده
تو خودت تقاص همه کارایی که کردی رو پس دادی؟
حالا وقت این حرفا نیست. بیخودی هم آبغوره برای من نگیر. بعدشم، الان دیگه دست من نیست. حکومت می خواد اعدامش کنه
حکومت؟ از کی تا حالا تو این حکومت قبول داری؟
از همین حالا … مشکلی داری؟
آره مشکل دارم …حالم بهم می خوره وقتی می بینم هر گند و کثافتی که می زنن صدات در نمی یاد، ولی حالا دو متر زبون درآوردی
ساعت یک ربع به یک
شادی باز یادت نره ساعت کوک کنی
نه … کوک کردم. گذاشتم برای هفت
هفت دیره شادی … بذار برای شیش… فردا باید برم ارشاد
ارشاد برای چی؟ مگه نمی خواستی بری خانه هنرمندان برای سالن
نه … مجوزش رو لغو کردن
چرا؟
چه می دونم … حتما باز از یه جایی سر و صداشون در اومده، اینا هم مجوز رو لغو کردن
آخرش که چی؟ چقدر می خوای بری ارشاد مجوز بگیری. هزار تا بدبختی بکشی، بعد لغوش کنن… خسته نشدی؟
چرا شادی… ولی چیکار کنم. فعلا اوضاع اینطوریه
خب این کارت رو ول کن … داداشم هزار بار گفته …
داداشت هزار بار گفته بگو شوهرت بیاد دستشو یه جا بند کنم … آره؟
خب چه اشکالی داره؟
ببین شادی … من خودم کار دارم. فقط کافی امثال داداش تو بذارن به کارم برسم.اون کاری هم که می خواد دست من بهش بند کنه، بده یکی از همین آدمایی که صب تا شب دارن تو خیابونا می گردن دنبال کار
اوووه … توام تا یه کلمه باهات حرف می زنن فکر می کنی رئیس سازمان حقوق بشری
آره … فکر می کنم رئیس سازمان حقوق بشرم. فکر می کنم اگر رئیس سازمان حقوق بشر نباشم، فردا داداشت ریاست سازمان حقوق بشر هم می ندازه پشت قباله یکی از اقوامش
به داداش من چیکار داری این وسط؟
هه … به داداش تو؟ … کی می تونه به داداش تو کاری داشته باشه؟ فردا که با این وضعیت دزد و جانی و قاتل از در دیوارای این مملکت رفتن بالا بهت می گم.
برو بابا …