هاشمی در برابر دولت یا رهبر؟

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

‏ کمتر کسی است که دستی بر آتش سیاست داشته باشد و تا کنون به این نتیجه نرسیده باشد که هاشمی ‏رفسنجانی عزم خود را جزم کرده است که اگر حتی شده یک تنه، دولت احمدی نژاد را به زانو در آورد.‏

و کمتر بازیگر یا تماشگری است که درصحنه ی سیاست حضور داشته یا ناظر بر حرکت مهره ها در صفحه ‏ی شطرنج سیاسی ایران باشد و اکنون این نکته را در نیافته باشد که نقدها و حملات رئیس مجلس خبرگان به ‏دولت، نه از سر انتقامجویی شکست انتخابات گذشته، که از سر نگرانی عمیقی است که از باب آینده ی کشور ‏و نظام دارد که خود را اصلی ترین میراث دار این حاکمیت سی ساله می پندارد.‏

این نکته ای است که طرفداران احمدی نژاد هم خوب دریافته اند و به این دلیل است که در یک روی بازی ‏سیاست حمله به خاتمی و تخریب او به عنوان اصلی ترین رقیب انتخابات آینده شکل گرفته است و در روی ‏دیگر، شکل دادن حمله ی همه جانبه علیه هاشمی رفسنجانی. اما در این میان نباید نقش و جایگاه رهبری را ‏نیز در میان اردوگاه اقتدارگرایان خارج از این بازی فرض کرد.‏

با این نگاه است که هر “تک” هاشمی با “پاتک” گسترده ی طرفداران کاهنده اما مصمم احمدی نژاد مواجه می ‏شود و روز به روز سنگینی بار بیشتر بر دوش آیت الله خامنه ای می افتد، که به خوبی واقف است که در این ‏بازی مرگبار باخت رئیس دولت، می تواند آغازگر دور جدیدی از بازی نیمه تمام گذشته باشد در جهت مهار ‏قدرت در ایران و احتمالا تغییر ساختار حقیقی و حقوقی حاکمیت. ‏

احتمالا به این دلیل است که وقتی انگشت اشاره رهبر بر روی ماشه قرار می گیرد و تیری از لوله ی تفنگ ‏سیاست در جهت حمایت از دولت، یا نقد و حمله به معترضان و منتقدان احمدی نژاد شلیک می شود، اعوان و ‏انصار رهبر یا دولت چشم بسته تیرهای زهردار خود را به هر سو پرتاب می کنند و برای آن ها چندان تفاوتی ‏هم نمی کند که چه کسی را هدف قرار داده اند و در چه جایگاهی و با چه پیامدهایی.‏

کافی است آیت الله خامنه ای آشکار یا نهان پیام دهد که: “در این سال آخر با روحیه سال اول کار کنید. فکر ‏نکنید ‏که امسال، سال آخر دولت است؛ نه. مثل کسی که پنج سال دیگر بناست کار بکند، کار بکنید؛ یعنی تصور ‏کنید که ‏این یک سال به اضافه چهار سال دیگر در ید مدیریت شماست. با این دید نگاه کنید و کار کنید و ‏برنامه‏ریزی کنید و ‏اقدام کنید.“‏، تا رسانه های حامی احمدی نژاد از منبع بیت المال و سخنگو و همسر ‏محترمش از مخزن اموال ملت بهره جسته، دست به قلم شده و حمله به رقبا و مخالفان احمدی نژاد را با شدت ‏و حدت بیشتری پی بگیرند. کاری که به صورت غیرمنتظره و بی سابقه ای در پی اظهارات شفاف تر هاشمی ‏علیه دولت در نماز جمعه این هفته ی تهران صورت گرفت و الهام را واداشت تا در کنار روزنامه هایی چون ‏ایران و کیهان و سایت های دولتی مختلف از جمله رجانیوز و شهاب نیوز، آشکارتر لب به انتقاد از رئیس ‏مجلس خبرگان که وظیفه ی نظارت بر عملکرد رهبری و زیر مجموعه های تحت هدایت آیت الله خامنه ای را ‏دارد، بگشاید.‏

غلامحسین الهام با پشت گرمی از سخنانی که بیش از همیشه بوی حمایت از دولت می داد و شعف از امکان ‏استمرار آن تا پنج سال آینده، فارغ از حمایت های محفلی کاهنده و اعتراض های مردمی فزاینده، نه تنها در ‏جایگاه سخنگو، بلکه در هویت شخصی نیز نسبت به انتقادهای اخیر هاشمی رفسنجانی به عملکرد دولت و ‏کشاندن پای احمدی نژاد به مجلس خبرگان برای ادای توضیح در خصوص سیاست های داخلی و خارجی، از ‏جمله برنامه انرژی هسته ای و طرح تحول اقتصادی، واکنش تهدید آمیز و توهین آمیز نشان داد.‏

او در جایگاه سخنگوی دولت، رئیس مجلس خبرگان رهبری را به “دشمنی” با محمود احمدی نژاد متهم کرد و ‏از وی خواست برای انتقادهای خود علیه دولت “حجت شرعی” ارائه کند.‏

وی که برای حملات خود به رئیس “مجمع تشخیص مصلحت نظام”، طبیعتا در جایگاه دولتی با محذوریت ‏های رسمی و قانونی مواجه بوده است، در هویت شخصی اما با بهره برداری از رسانه ی دولتی ایران، ‏سخنان نیش دار و کنایه آمیز خود را این گونه دسته بندی کرد:‏

‏ ۱‏‎‏- دشمنی با دولت آقای احمدی نژاد بر چه پایه اعتقادی و سیاسی مبتنی است و بر محور کدام مصلحت ‏نظام استوار است. طبیعی است که امام جمعه موقت و رئیس مجلس مجتهدان (خبرگان) برای رفتار خود باید ‏حجت شرعی داشته باشند.‏

‏ ۲‏‎‏- آیا این نگاه با جهت گیری مقام معظم رهبری یکی است گوینده پایان دهنده به روش مدارا، رئیس ‏مجلس خبرگان رهبری است و توجه به همگونی مبانی او با مبانی رهبری، موضوع بسیار مهمی است که ‏نمی توان از کنار آن گذشت! اگر مبانی یکی است، این همه تفاوت از چه روست اگر تا این حد متفاوت است، ‏خبرگان را چه خواهد شد.‏

‏ ۳‏‎‏- اگر این سخنان نه از سوی رئیس مجمع تشخیص و رئیس مجلس خبرگان و امام جمعه موقت که از ‏سوی یک رقیب انتخاباتی است، تفکیک این جایگاه ها از یکدیگر و تفکیک شخصیت واحد و قبول اعتبارات ‏مختلف برای یک فرد را باید قائل شویم. در آن صورت آیا چنین تفکیک شخصیتی با عدالت که لازمه دو حوزه ‏خبرویت اجتهادی مجلس برگزیننده رهبری و خطیب جمعه است، مغایر نخواهد بود.‏

اگرچه هیچ شک و شبهه ای برای سران جبهه ی از هم پاشیده ی اقتدارگرایان وجود ندارد که نام هاشمی ‏رفسنجانی به هیچ وجه در لیست نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم قرار ندارد، اما رسانه های اصلی ‏حامی دولت نیز از جمله کیهان و ایران که اکنون کیهانیان آن را می چرخانند، سخنان رئیس مجمع تشخیص ‏مصلحت نظام را “تبلیغات انتخاباتی”‌ خوانده اند.‏

واکنش هایی که چنان آش را شور کرده است که صدای آشپز و حامی اصلی دولت احمدی نژاد در مجلس ‏هفتم را در آورده و او را به بیان این موضوع واداشته است که از یک سو بگوید انتقادهای هاشمی رفسنجانی ‏به سیاست های اقتصادی دولت درست است و از سوی دیگر اثبات کند به کارگیری شعار “ضد ولایت فقیه” ‏در مورد هاشمی رفسنجانی مصداق ندارد:‏

‏ - “هاشمی نقدهایی به دولت کنونی در زمینه فراموش شدن برنامه چهارم توسعه و چشم انداز 20ساله، ‏نبود برنامه راهبردی و مسائل اقتصادی دارد که بعضی از این نقدها مورد قبول ما است”.‏

‏ -“ایشان چهره یی ولایی است. او نسبت به مقوله ولایت فقیه و مصداق آن جزء وفادارترین مسوولان ‏کشور است …شهادت می دهم هاشمی رفسنجانی در اعتقاد و باور به ولایت فقیه هیچ چیزی از رئیس سابق ‏مجلس خبرگان کم ندارد… اگر ایشان ذره یی مشکل با ولایت فقیه داشت، می توانست از قدرت خارج شود”. ‏

اما نکته ی درخور توجه این است که هاشمی فارغ از آن حملات، یا این حمایت ها گویا دارد یک تنه ماموریت ‏تعیین شده برای خود، از جانب خویش، را دنبال می کند و حتی توجه چندانی به این مسئله ندارد که این روزها ‏فاصله اش با شخصیت ها و احزاب اصلی پیرو و حامی اش چون “کارگزاران” و “اعتدال و توسعه” روز به ‏روز بیشتر می شود، به گونه ای که دوست روزنامه نگاری چند روز پیش به طنز به یک عضو روزنامه ‏نگار کارگزاران می گفت : “گویا هاشمی این روزها بیشتر با سازمان مجاهدین انقلاب هم رای و هم نظر ‏است تا حزب شما”! واقعیتی که کمتر کسی با عنایت به مواضع این روزهای هاشمی می تواند آن را کتمان ‏کند.‏

اما پرسش اصلی این است که چه شده که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که سه دهه شهره به “مرد لابی ‏پشت پرده” بوده است، پیرو شفاف سازی و نقد آشکار دولت و حاکمیت گردیده است؟ پای چه مصلحت مهمی ‏در میان است که او را وادار کرده تا آنچه را همواره پیش از این در حسینیه امام خمینی، در گفت و گوهای ‏خصوصی با آیت الله خامنه ای، در خفا مطرح می کرده است به سطح جامعه بکشاند؟ آیا مسئله و دغدغه ی ‏یارغار بنیانگذار انقلاب، تنها شخص احمدی نژاد یا عملکرد فاجعه آمیز دولت اوست یا گمان می کند که مشکل ‏و معضل ملت و مملکت جای دیگر، و فراتر از این حرف هاست؟