برای رسیدن به سه شنبه سی ام فروردین ماه سال 90، حسین شریعتمداری راه بسیار آمده است. نماینده همیشگی رهبری در موسسه کیهان، سالهاست اتاق سردبیری را به اتاق جنگ تبدیل کرده و شاخه فرهنگی نیروهای مخفی نظام است که ابتدا گِرا می دهند و تیر رسام شلیک می کنند و بعد همه ارکان نظام به دنبالش می دوند.
حسین شریعتمداری از همان آغاز اصلاحات در جمهوری اسلامی و دوم خرداد و پیش از آنکه خاتمی کاری کند و به گفته نویسندگان کیهان فتنه گر شود، با هر چه اصلاح طلبی است دشمنی می کرد. نه اینکه در دایره راست سنتی و محافظه کاران باشد و طرفدار دو آتشه ناطق نوری سال 76، اما نفرتش عمقی داشت که شاید به نماینده بودنش از سوی رهبر دخلی پیدا می کرد و نشانه ای از خشم “آقا” بود.
اکبر نا طق نوری، پیروزی رقیبش محمد خاتمی را به سرعت تبریک گفت. اما حسین شریعتمداری همه 20 میلیون رای مردم را در کیهانِ فردای دوم خرداد، در حد یک عکس پرسنلی و خبر دوم و کنار صفحه خلاصه کرد.
یکی دو ماه پس از دوم خرداد درانزوا گذشت و صدای شریعتمداری در همهمه میلیونها نفری که پای صندوق آمده بودند و طنینِ پایشان مانده بود، گم شد.اما شریعتمداری به بازی برگشت و همه چیز را از نو شروع کرد.
هم می نوشت و هم در محافل مخالفان اصلاحات حضوری چشمگیر داشت و استراتژی نبرد را توضیح می داد و هم خبرهایی می داد که هنوز اتفاق نیفتاده بود. در مسجد بازار تهران و بعد از قتل های زنجیره ای و بازداشت سعید امامی مسوول قتل ها، مدیر مسوول کیهان همان حرفهای سعید امامی را زد و در پاسخ به خبرنگاری که می پرسید راز این شباهت در کجاست؟ خونسرد جواب داد که ممکن سعید امامی هم حرفهای خوبی زده باشد اما آدم خوبی نباشد.
سعید حجاریان ترور شد و امیدی به زندگی اش نماند، جز معجزه که حسین شریعتمداری بر آن حسابی نکرد، رثایی در شهادت سعید حجاریان نوشت و او را “سعید جان” خطاب کرد که به تیر دشمن به خون نشسته. حجاریان که بر ویلچر نشست، باز حسین شریعتمداری نامهربان شد و دیگر از آن سعید جان اثری نبود و دوباره جانش را نشانه گرفت. سالهای اصلاحات هر روزش با کیهان عصر به پایان می رسید که نوبری از بحران داشت.
اما حالا پس از این همه سال گذشته از اصلاحات و شش سال رفته از تیتر تاریخی کیهان و بالابردن دست احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور، با این فریاد بر کاغذ که ملت کار را تمام کرد، رسیدن به سی ام فرودین سال 90، کابوس شریعتمداری است.
احمدی نژاد با همه آنچه حسین شریعتمداری از رییس جمهور وصف می کرد و طلب، یگانه بود. رییس جمهوری که کیهان ساخت تا دیگر به جای انتقاد از دولت، دمی آرام گرفته و توپخانه را پس از سالها به سمت دیگری بگیرد.
ماه عسل باشکوه کیهان و احمدی نژاد در سال اولِ دولت مهرورزی، سرشار از عشقی دو جانبه در خاطره ماند. صفار هرندی از تحریریه کیهان به کابینه رفت و همان جایی را گرفت که حسین شریعتمداری، سالها در انهدامش کوشیده بود، وزارت فرهنگ و ارشاد.
مقاله های شریعتمداری هم دفتر خاطراتِ شیرینی شد از احمدی نژاد و ولایت مداری و سخت کوشی و ایثارش، از همین بود که به لقب منتقد دلسوز، مفتخر شد و مدالی از دولت گرفت. احمدی نژاد به همه می گفت که انتقاد را از برادر حسین بیاموزند.
اما چنین نیز نماند. صفارهرندی از کابینه اخراج شد، آن هم یک ماهی مانده به انتخابات سال 88 که باز همه اصولگرایان و یاوران رهبری، باید پشتِ احمدی نژاد صف می کشیدند.
این همه ی درد نبود، شریعتمداری بارها نوشت و با زبانی که برای او بی سابقه بود، خواهش کرد که احمدی نژاد به حرفش گوش کند و این مشاوران را و سرآمدشان اسفندیار رحیم مشایی را تا می تواند از ریاست جمهوری و دفتر و خانه دور کند
.پاسخش را هم گرفت و احمدی نژاد گفت که نه شرق می خواند و نه کیهان. شریعتمداری و روزنامه اش کنار دست اصلاح طلبان قرار گرفته بودند و این یعنی احمدی نژاد از کیهان دور و دورتر می شد و از چشمِ رییس جمهوری که در رای اش، حقِ آب و گل داشت، می افتاد.
احمدی نژاد نه حزب موتلفه را به کابینه راه داد و نه سنتی های قدیمی مجلس را به حساب می آورد و نه کیهان می خواند. حسین شریعتمداری، پیش بینی کرد و نوشت که به زودی اسفندیار به احمدی نژاد خواهد گفت که همه آنها که در بر آمدنت نقشی داشتند، حذف کن و پس از این شهود، از احمدی نژاد خواست که وقتی این را شنید چنین نکند. اما او کیهان نمی خواند.
بهار سال 90 پس از دوسال نبرد شبانه روزی شریعتمداری با مردم و جنبش سبز، همه خستگی بر تن او و برادران کیهان ماند. باید جهت تو پخانه را عوض می کردند و باز هم دولت و این بار سمت برج و بارویی که خود ساخته اند و در آن نشسته اند، شلیک می کردند.
سی ام فرودین ماه حسین شریعتمداری دستور آتش داد. حیدر مصلحی بهانه بود، حسین شریعتمداری که بارها گفته است، بازجو نبوده اما بازجویی را دوست دارد، سابقه یکسال کارش از همه سنوات مصلحی پیشی می گرفت. وزیر بهانه و هدف خود احمدی نژاد بود که یاغی شده است.
وقتی علما می شورند و مداحان نعره می زنند، نقطه پایانی عملیات، سرمقاله کیهان است. اما اینبار و در جنگ با اسفندیار و دولتِ محمود، شریعتمداری گلو له ای مستقیم انداخت که شیپور جنگ تازه رامی زد، آن هم در پشتِ جبهه خودی.
تیتر کیهان رهبر را از دولت جدا کرد و احمدی نژاد را انگار که هیچ آشنایی با او نبوده مثل کسی دانست که به ناموسی دست درازی می کند و دستش کوتاه می شود:
رهبر انقلاب به دولت اجازه نداد مصلحی را عزل کند.
حسین شریعتمداری دوباره بازگشت به همان کارهمیشگی، پیدا کردن عنصر نفوذی، یافتن اسمی برای جریانی که می تواند تا ریاست جمهوری، بیت، وزارت اطلاعات و تا پشت پرده های نظام نفوذ کند و رسوخ.
نام مستعارِ مشایی و دار و دسته اش از سر بی حوصلگی انتخاب شد، “جریان خاص”. صفحه دوم روزنامه کیهان، فقط با احمدی نژاد حرف می زد. آن حرفها که باید در خلوت گفته می شد و چون دیگر دستش به محمود نمی رسید، باید جار زده می شد.
شریعتمداری گفت که مردم به احمدی نژاد رای دادند واگر این گفته های مکتب ایرانی و ضد روحانی را می گفت رای نمی دادند. اما درد جایی دیگری بود، شریعتمداری از حذف می نالید و اینکه هیچ راهی به دولت محمود ندارد و دستش به جایی بند نیست.
از احمدی نژاد خواست دور برش را نگاه کند، خیلی ها را کنار بگذارد و بعد دوباره همان قصه قدیمی شروع شد:عامل صهیونیست ها، نفوذی ها، جاسوسانی که کارت و کد جاسوسی سیا در جیب کت شان نیست، سپس اطلاعات داد، از پشتِ صحنه خبر گزاری دولت، یعنی اینکه می دانم چه می گذرد.
تو پخانه شلیک می کرد و شریعتمداری بر تابلوی تمام قد احمدی نژاد که سالها رنگ و لعاب داده بود، جوهر سیاه می پاشید.