دروغ شاخ ندارد

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

در راستای اینکه برادر غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندان های کشور با رد گزارش درباره شکنجه در بازداشتگاه های جمهوری اسلامی گفته است که “ شکنجه در ایران دروغ شاخدار است.” با این برادر که تا به حال اصلا دروغ شاخدار که هیچ، دروغ معمولی هم که هیچ، راست مصلحت انگیز یا مصلحت آمیز یا هر نوع چیز راست دیگر، از جمله باتوم یا بطری یا کلا جریان راست افراطی استعمال نکرده است، گفتگوی مختصری انجام دادیم.

ما: سلام

رئیس: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

ما: شما در سخنان تان فرمودید که در زندان های جمهوری اسلامی شکنجه دروغ شاخدار است، می خواستیم برای این عوامل مستکبر و نادان خارجی که ممکن است معنی دروغ شاخدار را وقتی می شنوند، مثل ما ایرانیان که وقتی یک دروغ شاخدار را می شنویم فورا شاخ در می آوریم، شرح بدهید اصولا “ دروغ شاخدار” یعنی چه؟

رئیس: کلا ما در زندان اوین به کارهایی که خارجی ها و عوامل ضدانقلاب و عناصر داخلی آن و افرادی که خودمان نیستیم، به ما منتسب می کنند، می گوئیم دروغ شاخدار. مثلا خارجی ها معتقدند که در ایران بعضی چیزها گران است، در حالی که این یک دروغ شاخدار است. یا مثلا معتقدند برخی از مردم ایران با دولت ایران مخالف اند، در حالی که بیش از هشتاد میلیون نفر به رئیس جمهور محبوب کشور رای دادند. که البته نود میلیون نفر فقط بخاطر مقام عظمای ولایت به ایشان رای دادند و جمعا شاید سی درصد به نامزد مخالف رای داده باشند و کمتر از ده درصد به نامزدهای دیگر، وگرنه بالغ بر هشتاد درصد از مردم به رئیس جمهور رای دادند.

ما: شما فرمودید هشتاد میلیون نفر به رئیس جمهور رای دادند، در حالی که گفته می شود که جمعیت ایران کمتر از 75 میلیون نفر است. لطفا در این مورد توضیح بدهید.

رئیس: من متوجه نمی شوم که چه اهمیتی دارد که جمعیت ایران چقدر است؟ خود همین آماری که شما می گوئید 75 میلیون نفر، خودش یک دروغ شاخدار است. فقط در تهران بیش از ده میلیون نفر جمعیت زندگی می کنند، ما خودمان بیش از 150 شهر داریم که اینها نماینده در مجلس دارند، من معتقدم که جمعیت ایران قطعا بین هشتاد تا دویست میلیون نفر است. آن وقت شما که خبرنگار هستید، می گوئید 75 میلیون. این می شود دروغ شاخدار. من از خبرنگاران خواهش می کنم دروغ های شاخدار نگویند، چون ممکن است در زندان برای شان مشکلاتی پیش بیاید و بعدا بروند دروغ های شاخدار بگویند.

ما: من دقیقا متوجه آمار و ارقامی که حضرتعالی دادید نشدم، ولی می خواستم بطور مشخص سووال کنم که آقای ابطحی در مدت دو ماه زندان، بیست کیلو وزن کم کرد. اگر علت کاهش وزن ایشان شکنجه نبود، چه بود؟

رئیس: آقای ابطحی از روزی که زندان آمد، دائما یا داشت شنا می کرد، یا توی سونا و جکوزی بود، دو سه بار هم مرخصی گرفت رفت پاریس و برگشت. هر وقت هم من می خواستم بروم خدمت شان که حال شان را بپرسم، در سلول را باز نمی کرد و می گفت مزاحم نشو دارم با همسرم چت می کنم، یا می گفت دارم کتاب می خوانم. از همان روزی که ایشان زندان اوین آمد، خودش گفت باید بیست کیلو وزن کم کنم و به من گفت لطفا برای من غذای بدون کالری بیاورید، که ما غذای بدون کالری نداشتیم و چقدر روزهای اول شرمنده ایشان شدیم. من وجود هر نوع شکنجه در مورد آقای ابطحی را تکذیب می کنم، هیچ موردی، حتی یک مورد اعدام یا یک مورد تیرباران هم در مورد ایشان صورت نگرفت.

ما: با توجه به اینکه در جمهوری اسلامی هیچ نوع شکنجه ای وجود ندارد، چرا با ورود آقای احمد شهید ناظر حقوق بشر سازمان ملل متحد که قصد داشت از زندانهای ایران بازدید کند، مخالفت کردید؟

رئیس: ما با ورود هیچ کسی به زندان مخالف نیستیم و او را هم شکنجه نمی کنیم. ولی وقتی زندانیان عزیز ما در بهترین شرایط بسر می برند و هیچ مشکلی هم ندارند، چرا باید سازمان ملل از بیت المال هزینه کند برای کاری که هیچ فایده ای ندارد. همانطور که ایران بارها اعلام کرده است، شیوه اداره سازمان ملل باید تغییر کند. و ما حاضریم بسرعت همانطور که زندانهای ایران را به زندان نمونه جهان تبدیل کردیم، دنیا  را هم اداره کنیم. آن وقت همه نمایندگان همین شورای امنیت سازمان ملل نه تنها اعتراف می کنند که چه جنایاتی علیه جمهوری اسلامی کردند، بلکه از آن ورق پاره های باصطلاح قطعنامه شان هم اعلام برائت می کنند تا سیه روح شود هر کس غش کند. من خودم حاضرم به عنوان نماینده سازمان ملل والله بالله تالله قسم جلاله بخورم که در جمهوری اسلامی نه تنها شکنجه وجود ندارد، بلکه وجود شکنجه در زندانهای آمریکا و اروپا و سایر بلاد را با دلیل و مدرک، و با اعترافات تلویزیونی خود مسولان غربی نشان بدهم، هیچ هزینه ای هم نمی گیریم، فقط در راه خدا.

ما: فرمودید که ما در ایران هیچ زندان مخفی نداریم، در حالی که تا یک سال بعد از دستگیری آقای سیامک پورزند و تا ماهها بعد از دستگیری آقای فرج سرکوهی قوه قضائیه نسبت به وجود ایشان در زندان اظهار بی اطلاعی کردند و حتی در سطح دولت هم گفته نشد این افراد کجا زندانی بودند. در آن زمان آیا زندان این افراد علنی بود یا مخفی بود؟

رئیس: این هم یک دروغ شاخدار دیگر که به زندان منتسب می کنند. آقای سیامک پورزند مدتی زندانی بود، زندان علنی هم بود. ما حتی از خانم ایشان، مهرانگیز خانم دعوت کردیم تشریف آوردند همین دفتر من، و با آقای پورزند ملاقات کردند، نشان به این نشانی که آن روز یک کیف مشکی هم دست شان بود.

ما: خانم مهرانگیزکار در تمام مدت دستگیری تا مرگ آقای پورزند، در ایران نبودند. چطور با ایشان ملاقات کردند؟ و مجددا سووال می کنم در مدتی که هیچ کس نپذیرفته بود که ایشان زندانی است، ایشان در زندان مخفی بودند یا نه؟ اگر در زندان علنی بودند چرا مسوولان کشور هیچ وقت این موضوع را اعلام نکردند؟

رئیس: ما اصلا خبر نداشتیم. یک دفعه دیدیم همه جا دشمن شایع کرده که ایشان زندانی است. در حالی که ایشان اصلا زندانی نبود، رفته بود مسافرتی جایی، به کسی خبر نداده بود، آمد بیمارستان و گفت من جایی ندارم و یک مدتی می خواهم استراحت کنم. گفتیم، بفرمائید کاخ سعدآباد، گفت نه. این آقا سیامک خیلی اتفاقا آدم ساده زیستی بود. گفتیم هتل استقلال برایتان اتاق بگیریم؟ گفت نه، من دوست دارم همین جا توی پیش شما  باشم. کسی را ندارم، می خواهم یک مدتی یک کتابخانه ای باشد مطالعه بکنم. ما هم دیدیم پیرمرد جایی ندارد، ما کتابخانه داریم  قبول کردیم. بعد هم هی ایشان گفت می خواهم اعتراف کنم، ما برای ایشان فیلمبردار استخدام کردیم، ایشان اعترافش را کرد. گفتیم حالا برو. شما نمی دانید با چه دردسری ایشان را بیرون کردیم از زندان. آخرش هم یک دروغ شاخدار گفتند که ایشان از طبقه چهارم خانه شان پریده پائین و خودکشی کرده، در حالی که خانه ایشان هفت طبقه بود نه چهارطبقه. این هم یک دروغ شاخدار دیگر که واقعا ضدانقلاب برای خودش آبرویی باقی نگذاشت. چقدر به خانم مهرانگیز خانم هم من هم خانم ام تلفن زدیم که تشریف بیاورید، همین جا سلول تمیز و مناسب، با آشپزخانه اوپن، سقف آینه کاری، ویو به طرف کوهستان، قبول نکرد که نکرد.

ما: اینکه وزن آقای ابطحی بیست کیلو کم شده بود، فرمودید به دلیل تمایل ایشان به لاغر شدن بود، آقای پورزند هم بیش از 25 کیلو وزن کم کرده بود، و سلامتی خودش را از دست داده بود، آیا این مساله به دلیل شکنجه نبود؟

رئیس: شما یک چیزی از رسانه های غربی یاد گرفتید هی تکرار می کنید. در همین زندان اوین زمان آقای لاجوردی بچه در سلول به دنیا می آمد، دو کیلو بود، ده سال بعد با مادرش از زندان می رفت بیرون شده بود، بیست کیلو. چرا از این حرف نمی زنید؟ من خودم وقتی آمدم زندان، وزنم شصت  کیلو بود، باجناقم به مزاح به من می گفت چوب کبریت، ولی بعد از یک سال وزن من حدود نود کیلو شد. خیلی ها آمدند زندان و وزن شان کم شد، خیلی ها هم مثل من آمدند، وزن شان اضافه شد، این که دلیل نمی شود که او را شکنجه کرده باشند و مرا نکرده باشند.

ما: دادگاه هجده نفر از ماموران را بخاطر زندان کهریزک مجرم شناخت. آنها سه زندانی را زیر شکنجه کشته بودند، و دادگاه با مدارک و استنادات قانونی آنها را محکوم کرد. شما وقتی دادگاه قانونی خود حکومت کسی را بخاطر شکنجه محکوم می کند، چطور می توانید بگوئید وجود شکنجه دروغ شاخدار است؟

رئیس: همین حرف شما خودش یک دروغ شاخدار است و من بخاطر همین اتهام می توانم بگویم شلاق تان بزنند…..

ما: ولی شما که می گوئید شکنجه وجود ندارد، پس چطور می خواهید شلاق بزنید؟

رئیس: من کی گفتم شلاق نمی زنیم، شلاق یک چیز است، شکنجه یک چیز دیگر. یک وقت زندانی اشتباهی کرده، در حین ارتکاب جرم هم دستگیر شده، مامور ما هم که خودش او را دستگیر کرده یادش نمی آید او چه جرمی کرده، او هم حاضر نیست اعتراف کند، دائم می گوید من بیگناهم، در حالی که بیگناه نیست. ما چند تا شلاق می زنیم، تا اعتراف کند. یا مدتی با او برخورد می کنیم، یا می ماند در زندان انفرادی تا یادش بیاید چه جرمی کرده و اعتراف کند. ولی شکنجه نمی دهیم. شکنجه تعریف مشخص دارد، یعنی اینکه مثلا ما با سیگار دستش را آتش بزنیم، هیچ وقت ما این کار را نمی کنیم، حالا بفرض هم کرده باشیم، بخاطر شکنجه که این کار را نکردیم. خیلی ها رفتند گفتند در زندان کهریزک با بطری فلان کار شده. عده ای هم شهادت دادند. قاضی هم قبول کرد. مامور هم محکوم شد، ولی آیا بخاطر شکنجه این کار صورت گرفته بود؟ خودتان بگوئید، آیا ما بخاطر شکنجه از بطری استفاده می کنیم؟

ما: بله، این کار صورت گرفت و دادگاه هم تائید کرد.

رئیس: ببین، برادر من! امروز روز خبرنگار است، شما که مسوولان لطف کردند و با وجود اینکه خبرنگار هستی زندانی ات نکردند، نباید این طوری توی روی من بایستی وقتی من سووالی از شما می کنم که انتظار دارم بگوئی نه، بگوئی بله. پس حرمت خبرنگاری کجا رفته؟ خبرنگاری شیوه انبیاست، امام خمینی، صحیفه نور، جلد 18، صفحه 65، پس شما باید بگوئی نه. اگر کسی بطور خودسرانه در یک محلی یک بطری را کرد فلان جای کسی، این دلیل می شود که شما بگوئی شکنجه در زندان وجود دارد؟ اولا مامورین زندان کهریزک شکنجه نداده بودند و علت شهادت این عزیزان، بخاطر شرایط نامناسب زندان بود. شرایط نامناسب با شکنجه خیلی فرق می کند.

ما: لطفا بفرمائید منظورتان از شرایط نامناسب زندان کهریزک که بخاطر آن حداقل سه نفر کشته و هشتاد نفر مجروح و آسیب دیده شده و هجده مامور محکوم شدند چی بود؟

رئیس: ببینید! در یک زندان خیلی چیزها پیش می آید. مثلا زندانبان یا مامور نگهداری زندان دست یا پایش یا چیزی که در دستش است، برخورد می کند به زندانی، ممکن است زندانی بخاطر این وضع کشته بشود. یا مثلا همان بطری که ممکن است اصلا هیچ قصدی هم از استفاده از آن نبوده، شاید وسیله دیگری در دسترس مامور نبوده. باید امکانات کشور و زندان را هم در نظر گرفت. اینکه عده ای بخاطر اینکه کسی کتک خورده، یا چشمش کور شده، یا پایش شکسته، یا سکته قلبی کرده، بگوئیم شکنجه، این یک دروغ شاخدار است. ما در زندانهای کشور اصلا چیزی به نام شکنجه نداریم. وگرنه مطمئنا فیلم آن منتشر می شد. شما یک فیلم نشان بدهید که کسی در زندان شکنجه شده باشد؟

ما: اتفاقا فیلم شکنجه زن آقای سعید امامی که در حال شکنجه و اعتراف گیری برداشته شده بود، در اینترنت پخش شد. آیا این دلیل کافی نیست که بگوئیم در زندان جمهوری اسلامی شکنجه وجود دارد؟

رئیس: اتفاقا مورد خوبی را مطرح کردید. در اینترنت هزاران تصویر منتشر می شود که ما به آن اعتراض داریم، مثلا یک خانمی را که معلوم نیست کی بود و فیلمش در کدام کشور فیلمبرداری شده بود و چه سالی فیلمش را ساخته بودند، پخش کردند و یک دروغ شاخداری را گفتند که این خانم اسمش ندا آقاسلطان است و در خیابان کشته شده. حالا چون فیلمش پخش شده، باید چنین دروغ شاخداری را باور کرد؟ اگر فیلم همسر خدابیامرز سعید امامی درست بود که از صدا و سیما پخش می شد و معلوم می شد شکنجه صورت گرفته و افراد آن محکوم می شدند. ولی شما چنین فیلمی را از صدا و سیما دیدید؟ یا مثلا یک دروغ شاخداری پخش کردند که نیروی انتظامی به کوی دانشگاه حمله کرده، آیا چنین چیزی درست است؟ نه.

ما: پس شما می گوئید که در زندان افراد کتک می خورند و در اثر کتک خوردن می میرند ولی شکنجه وجود ندارد.

رئیس: ببینید! شما حرف آدم را تحریف می کنید. من می گویم در زندان کسانی کتک می خورند، گاهی شرایط زندان یا بازجو مناسب نیست، مثلا چیزی جز بطری دم دستش نیست، یک مسائلی اتفاق می افتد، ممکن است کسی از زندانیان هم کشته بشود. من نمی گویم این چیزها اتفاق نمی افتد، من می گویم وجود شکنجه در زندان جمهوری اسلامی دروغ شاخدار است. شما به طبع لطیف من توجه نکردید، من گفتم دروغ شاخدار است. من از شما خبرنگاران خواهش می کنم حرف مرا تحریف نکنید، و یادتان باشد که دروغ شاخدار نگوئید. بیخودی هم به بالا و پائین رفتن وزن و رژیم کار نداشته باشید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.