دخی فصیحیان
تبعیض جنسیتی در ایران مثل آپارتاید در آفریقای جنوبی به جامعه آسیب جدی می رساند. به این روند مشروعیت ندهید.
تصمیم فیفا مبنی بر ممنوعیت فوتبالیست های زن ایران که روز یکشنبه گذشته در برابر اردن قرار گرفتند مورد خشم فوتبال دوستان در سرتاسر جهان شد. این تیم به جای کلاه تایید شده، از روسری استفاده کرده بود. این گروه از فوتبال دوستان فیفا را متهم کردند که “مامور” سرکوب و تبعیض غرب علیه مسلمانان هستند.
الیسا روزنبرگ از موسسه تینک پروگرس، این وضعیت را با عدم پذیرش چندفرهنگی در اروپا مقایسه می کند. او می نویسد: “اگر ما واقعا نگران این هستیم که با زنان در مجامع مسلمان چگونه رفتار می شود، اینکه سیاست هایی را انتخاب کنیم که زنان را مجبور می کند بین اجبارهای دینی و شرکت در فعالیت هایی که به آنها این فرصت را می دهد که قدرت جسمانی و توانایی های ذهنی خود دست به انتخاب بزنند، با هدف مان در تضاد است.”
ما چطور می توانیم بفهمیم که دین این زنان چیست؟ مردم ایران حق انتخاب دین شان را ندارند. زنان ایرانی حق انتخاب پوشش ندارند. بعضی از آنان حتی حق انتخاب همسر یا حق طلاق ندارند. در ایران آزادی مذهبی وجود ندارد. در ایران آزادی بیان وجود ندارد.ما دقیقا نمی دانیم چند نفر در ایران مسلمان واقعی هستند اما این را دقیقا می دانیم که زنان ایرانی- چه مسلمان، چه غیر مسلمان- انتخاب دیگری جز حجاب ندارند حتی اگر به آن اعتقادی نداشته باشند. بسیاری از فوتبالیست های زن مثل اغلب زنان ایران اگر حق انتخاب داشتند بدون حجاب وارد زمین می شدند اما این کار باعث شلاق خوردن و زندانی شدن آنها می شود. می خواهم بدانم خانم روزنبرگ از زندگی کردن در کشوری که به او اجبار می کند چطور لباس بپوشد و چطور فکر کند، چه احساسی دارد. شاید او فکر می کند این نوع زندگی برای بعضی از زنان رقم زده شده است. آیا او می خواهد جهان از این رفتاری که در قبال زنان می شود، عقب نشینی کند یا بگذارد که او در زمینی نامتعادل و خطرناک فوتبال بازی کند؟
دیوید زیرین در الجزیره نوشته است که تصمیم فیفا ناشی از بی اعتنایی غرب نسبت به موقعیت زنان از بعد از انقلاب در ایران، است. او در مورد بالا رفتن سطح سواد نسبت به سال 1979 صحبت می کند ( آیا او توقع دارد که یک کشور 70 میلیونی طی سه دهه به عقب برگردد؟). او همچنین اشاره می کند که از هر سه دکتر ایرانی یکی از آنها زن است. خوب، پس دیگر مشکلی وجود ندارد! چون زن ها می توانند دکتر بشوند پس وضعیت شان آنقدر ها هم بد نیست! پس چرا اکثر زنانی که من می شناسم دوست دارند همین امروز کشورشان را ترک کنند؟ چطور است که نکته ای که نوشته اید برای دختر خاله من تازگی داشت؟ او اخیرا بعد از اینکه حکومت کتاب های درسی دختران و پسران را جدا کرد، با دختر 14 ساله اش ایران را ترک کرد و به سانفرانسیسکو آمد.
از هفته گذشته پلیس راهنمایی و رانندگی موظف شده است تا زنانی که حجاب را رعایت نمی کنند، یعنی کمی از موهایشان از روسری بیرون آمده است، دستگیر کنند. فعالان حقوق زنان که ده ها سال است در کمال صلح کار می کنند تا حقوق اولیه از دست رفته زنان از بعد انقلاب اسلامی نظیر انتخاب پوشش، حقوق برابر در تحصیل، کار، ازدواج و حضانت فرزندان را دوباره بدست بیاورند، به جرم اخلال در امنیت زندانی شده اند. زنانی مثل نسرین ستوده، شیوا نظرآهاری، مریم بهرمن، محبوبه کریمی همه به جرم فعالیت های حقوق بشری به زندان های بدنام ایران افتاده اند. جنبش دموکراسی خواهی، جنبش سبز، که در بسیاری از مواقع توسط زنان هدایت می شد، در سال 2009 بیرحمانه سرکوب شد.
بیایید چند چیز را روشن کنیم. اول، حکومت ایران از پیشرفت زنان نباید هیچ اعتباری کسب کند. این اعتبار متعلق به مردمی است که با وجود یک حکومت متعصب که برای جلوگیری از پیشرفتشان دست به هر کاری می زند، مقاومت می کنند. حجاب اجباری یکی از بزرگترین سمبل های این سیاست است. دوم، ایران را نباید یک کشور اسلامی به حساب آورد. اینکه یک انسان مسلمان واقعی باشد یک انتخاب آزاد است و در ایران چنین انتخابی به مردم داده نشده است و آزمون اسلام در ایران شکست خورده است. امروز، ایران یک دیکتاتوری سرکوبگر است که از حربه “مذهب” استفاده می کند تا در قدرت بماند. مجبور کردن زنان به گذاشتن روسری موقع شرکت در ورزشی پر تحرک مثل فوتبال، اسلامی نیست. این یک جبر ایدئولوژیک است. ممنوعیت حجاب به دلایل امنیتی هم اسلام گریزی است.
این واقعا نگران کننده است که آزاد اندیشان شروع به نوشیدن نوشابه های جمهوری اسلامی می کنند و از مفاهیمی چون “فرهنگ” و “ مذهب” برای توجیه نقض حقوق زنان استفاده می کنند. ناظران غربی باید در تحلیل هایشان بیشتر مراقب چنین جوامعی باشند که با سایر جوامع تفاوت زیادی دارد. تنها در چند کشور حجاب اجباری وجود دارد و ایران یکی از این کشورهاست. ما باید مراقب باشیم تا تعاریفی که حکومت های غیر دموکراتیک از فرهنگ به ما می دهند را قبول نکنیم. حتما برای اینکه در کشوری مثل ایران سرکوب شدیدی اعمال می شود، دلیلی وجود دارد، دلیل آن این است که آن “فرهنگ” به اجبار وارد آن کشور شده است.
ممکن است بگویید که این موارد ربطی به ورزش و قوانین حضور در میادین ورزشی ندارد و زیرا این قوانین بدون سیاست و حقوق بشر هم باید رعایت شوند. بسیار خوب، اما اگر حکومت و تیم ها هم این قوانین را رعایت کنند. اما ایران چنین کاری نکرده است. مثل همیشه، ایران از رعایت قانون طفره رفته است. هیچ لزومی ندارد سازمان های بین المللی به درخواست های کشوری که قانون شکنی می کند و به سلامت روح و روان زنان و مردان در این سه دهه تحت آپارتاید جنیسیتی و تحقیر صدمه زده است پاسخ بدهند. دولت ایران اخیرا اعلام کرده است که با استاندارد های جهانی حقوق بشر موافق نیست و طرح ها و نقشه هایی را ارائه داده است تا با نسخه اسلامی حقوق بشر که آزادی مذهب، حقوق برابر زن و مرد و آزادی بیان در آن نادیده گرفته شده است، با بیانیه جهانی حقوق بشر مبارزه کند. مسلم است زمانی که همه سازمان های حقوق بشری در ایران بسته شده اند و فعالان و وکلای آن به زندان افتاده اند، خواست مردم در نظر گرفته نخواهد شد.
در این مورد اشتباه نکنید، آپارتاید جنسیتی در ایران به همان اندازه در جامعه مخرب است که در آفریقای جنوبی بوده است. زمان آن رسیده است که جهان این موضوع را برسمیت بشناسد. سازمان ملل اعلام کرده است که برابر نبودن حقوق زن و مرد، ریشه خشونت علیه زنان است. جهان نباید به خشونت سیستماتیک علیه زنان که همان حجاب اجباری است، مشروعیت بدهد.
شکایت را به همان جایی که باید ببریم. رفتار غیر منصفانه با زنان بزرگترین بی آبرویی در آن کشور است. بگذارید مردم ایران با عواقب نادیده گرفتن قوانین و روش بی منطق دولتشان در برابر سلامتی زنان دست و پنجه نرم کنند. همانقدر که ما دلمان می خواهد زنان ایرانی یک بازی زیبا ارائه دهند، در عین حال باید بتوانند در امینت و آزادانه بازی کنند و ما باید با هشدار دادن به دولت این کشور این امکان را بوجود بیاوریم. ما نباید به دولت ایران اجازه بدهیم از زنان چنین سوء استفاده ای بکند و همچنین نباید اجازه بدهیم استاندارد های بین المللی را در هر زمینه ای، حتی در میادین ورزشی، زیر پا بگذارد.
هافینگتن پست، 10 ژوئن