اینکه می گویند ایرانی جماعت حافظه تاریخی ندارد سخنی است که امروز در فراموشی حبس دو تن از سران جنبش سبز باید جستجو کرد؛ بعبارت بهتر ده ماه از حبس میر حسین موسوی و مهدی کروبی میگذرد و علارغم همه تهدید هائی که طرفداران جنبش و هواداران این دو چهره شاخص تا قبل از دستگیری آنها رو به سوی نظام داشتند، کماکان این دو تن در بازداشت بسر می برند و هیچ اقدام موثری که منجر به تحت فشار قرار دادن زمامداران نظام برای ازادی این دو محبوس شده گردد صورت نگرفته است.
پس از حبس میر حسین موسوی و مهدی کروبی، عملا از شدت و حدت جنبش سبز کاسته شد و در عوض بازار نقل و قول ها از سوی این دو رهبر بازداشت شده، آن هم از سوی وابستگان و کسانی که خود را نماینده این دو می خوانند، داغ است. تا بدانجا که بعد از مدتی ابتدا تشکلی به نام شورای هماهنگی راه سبز ایجاد می گردد که اگر چه داعیه رهبری ندارد اما عملا خود را متولی جنبش می داند اما با این همه نام اعضای این شورا تا کنون مخفی مانده است ویا بحث ها و طرح هایی مطرح گردید که هیچ یک در تحرک دوباره جنبش اثر گذار نبوده اما هر روز یکی پس ازدیگری مطرح می گردد که اخرین آن تشکیل کنگره ملی است که با همه قابل تعمق بودن این طرح، مسکوت باقی می مانده و استقبالی از آن نمی شود. واز این رو همه این تلاش ها تا کنون جزوسیله ای برای به فراموشی سپردن تلاش برای ازادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، حاصلی نداشته؛ گویی برای گروهی حبس این دو رهبر خیزش مردمی، ارزشمند تر از ازادی آنها باشد.
بی شک باور تلاش هایی که برخی برای ازادی این دو رهبر جنبش، آن هم از داخل کشور انجام داده اند، احتناب ناپذیر است و نمی توان ان همت ها را نادیده گرفت مانند پیشنهاد سید محمد خاتمی که در شروط خود برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات، ازادی این دو محصور شده در خانه هایشان را مطرح می سازد و یا اعتراضات جسته گریخته برخی از علما و مراجعی که به ظاهراز سر دلسوزی، ازادی این دو را تضمین بقای نظام دانسته اند، که اقدام قابل ذکر دیگری در جهت ازادی این دو چهره شاخص جنبش دیده نشده اگرچه همین اقدامات نیم بند هم تاکنون تاثیری در تغییر باور نظام برای ازادی رهبران خیزش سال 88 مردم ایران نداشته است.
حال با چنین اوصافی و با توجه به شرایطی که حاکمان امروز اب و خاکمان، با تحریک بیگانگان، خیال تحمیل جنگ دیگری را در سر می پرورانند، نبود رهبرانی که قدرت بسیج ملت، در مقابله با ترکتازی های خانمان برانداز این زمامداران را داشته باشند، احساس می گردد، و این پرسش را مطرح می سازدکه براستی در چنین برهه ای حساس از تاریخ میهنمان که از بی درایتی حاکمان بی تدبیر، همه هست و نیست و ثروت ملی بجای مانده از نیا کانمان به تاراج برده می شود و ایضا در معرض تهاجمات بیگانگان هم قرار گرفته ایم، آیا سکوت رخوت انگیز جنبش قابل توجیه است؟
کمترین اثر از تجربه ده ماه بازداشت و حصر خانگی رهبران جنبش، همین قدر بس که نسل امروز دیگر پذیرای افراد بی نام و شناسنامه برای هدایت جنبش نبوده، اگر چه نسبت به سوابق و عملکرد های این دو رهبر بازداشتی جنبش نیز، حرف و سخن ها بسیار است اما با این همه وجود این دو در هماهنگ ساختن جنبش تا زمان رسیدن به هدف نهایی مورد موافقت همگان است از این رو ازادی این دو محبوس شده از حصر خانگی را می توان گام بلند دررسیدن به پیروزی نهایی دانست.
به باور این قلم، امروزه گویی استمداد از بیگانگان و یا حتی ازجامعه بین المللی، میزان و ملاک وطن پرستی و مبارزه در راه ازادی است و تو گویی جز دل بستن به امید های واهی چون، نوشتن شرح مصائب رفته بر زندانیان سیاسی و مردم بلا دیده کشورمان، آن هم توسط یک گزارشگر از سازمان ملل، تنهاراه باقی مانده برای کسب ازادی است، و این همه نیست جز نبود رهبری بالفعل در جنبش به خواب رفته ای که بازداشت دو تن از رهبران خود را بفراموشی سپرده و بجای معطوف داشتن همه تلاشهای خود برای ازادی آن دو، چشم به بیرون از خانه دوخته غافل که اب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم.
جوانمردی کن، از من بار بردار/ گل افشانی بس، از ره خار بردار.