حرف اول

محمد صفریان
محمد صفریان

نگاهی به احوال آشفته ی سینمای ایران…

قطاری نیست برای ریل تازه…

 

 

اوضاع و احوال به هم ریخته ی سینمای ایران در ماه های اخیر بحث بسیاری از محافل روشنفکری بوده است. مشکلی که شاید ریشه در درگیری های سی و چند ساله داشته باشد و آنقدر ها هم به روزگار امروز مربوط نباشد.

پس از انقلاب اسلامی، بحث بر سر هنر اسلامی نقل محافل خبری بود. اخبار سینما هم همگی ضد و نقیض بودند. یکی از سینمای آزاد اسلامی می گفت و دیگری این هنر را با فحشا برابر می کرد. در این میان، حدود سه ماه پس از انقلاب “ محمد‌علی نجفی” نخستین سرپرست “ اداره کل امور سینمایی کشور” در برابر رسانه‌های گروهی یادآور نکته ای شد که تنها بازتابی بود از فضا و خواسته ی عمومی جامعه. او گفت:

” سانسور به هیچ شکلی در سینما وجود نخواهد داشت… البته ما با ابتذال به شدت مبارزه خواهیم کرد و اجازه نمی‌دهیم فی‌المثل از سکس یا خشونت برای پر کردن جیب تاجر فیلم استفاده شود، اما اگر این دو در خدمت محتوای فیلم باشند، نمایش آن اشکالی نخواهد داشت. “

بدین ترتیب رویای سینماگران از همان روزهای اول مشخص شد. سینمایی به دور از هرگونه سانسور و ابتذال. اما در همان روزها رهبر انقلاب که در مقام “ولایت فقیه” نشسته بود، به صراحت فرمان سانسور فیلم‌ها و پاکسازی صنعت سینما را صادر کرد: “ در ساخت فیلم‌ها نظارت کنید. نگذارید اشخاصی که متعهد نیستند کار را به ‌دست گیرند. تصفیه کنید آنها را و این یک امر ضروری و لازم است. “

پس از حرف ها و حدیث های اول انقلاب و در نهایت برابر شدن این هنر با فحشا از جانب رهبر سیاسی و مذهبی ایران، همگان بر این باور بودند که سینما در آینده ایران جایگاه ویژه ای نخواهد داشت؛ تصوری که کم و بیش درست از آب در آمد؛ چه اگر بهره وری های تبلیغاتی جمهوری اسلامی از این هنر نمی بود، در سینما بسیار پیش تر این تخته می شد.

این طور به نظر می آد که تئورسین های جمهوری اسلامی که یارای مقابله با خواست عمومی جامعه را نداشتند؛ از همان روزهای آغاز انقلاب تصمیم به حذف دراز مدت سینما گرفتن و با اعمال سانسور و مممیزی و عدم حمایت از سینمای مستقل عملا راه را بر ادامه ی فعالیت این هنر بستند.

جملگی اهالی فرهنگ شاهد بودند که سینمای ایران پس از روزهای پر فروغ دهه ی هفتاد در ده یازده سال گذشته؛ عملا از گردونه ی حیات خارج شده و تنها به کور سوهایی امید بسته که بیشتر زاییده ی نگاه و نبوغ “ فردی ” ست تا جریانی فرهنگی و اجتماعی.

پس از نزول چشم گیر کیفیت و محتوای فیلم های ایرانی در ده سال اخیر و به دنبال کاهش طبیعی آمار مخاطبین در سالن های سینما؛ این بار نوبت به تحریم های اقتصادی و مشکلات مالی رسیده تا گریبان این هنر نیمه جان را بگیرد.

“سینمای ایران رو به نابودی است”، “ تا دو هفته دیگر، سالن‌های سینما تعطیل می‌شوند”، “مطمئن باشید سینماها تعطیل می‌شوند اگر…” و… همگی این‌ها عناوین مطبوعات سینمایی ایران در ماه های گذشته بوده؛ معضلی که گویا این بار بیشتر از حد و مرز و ممیزی و وزارت ارشاد، از اقتصاد بیمار این ارگان فرهنگی – اقتصادی حکایت می کند. مروری بر مرجع طرح این “هشدار”ها و نیز استدلال ایشان گواهی است بر غیرتبلیغاتی و راستین بودن آن‌ها.

این طور که از گفته های سینماگران و سینماداران برداشت می شود؛ نبود امکانات فیلم سازی، کاهش شدید مخاطبین و افزایش مالیات برای سینمادارها در کنار چند برابر شدن نرخ نگهداری سینماها، باعث شده تا این صنعت از گردونه ی سوددهی خارج شود و چنان چون بازار کتاب؛ به ضرر و زیان مالی برسد.

 در این میان، سیاست های وزارت ارشاد اسلامی هم بر مشکلات پیشین افزوده است. مسئولین سیسات های کلان سینما چندی پیش با شعار ریل گذاری تازه برای سینما وارد میدان شدند تا به گمان خودشان با اتخاذ تصمیم هایی کلیدی، سینمای ایران را به سینمایی ولایت مدار و اسلامی تبدیل کنند.

جالب اما هشدار سینماگران به این سیسات های تازه است. کارگردانان روز یکشنبه دهم دی ماه بیانیه ای منتشر کردند و در قسمت هایی از آن این طور آوردند که:

” این سینما امروز در سراشیبی قرار گرفته و روزی نیست که با مانعی جدید روبرو نگردد. کسانی که با شعار ریل‌گذاری تازه برای قطار سینمای ایران پا به میدان گذاشتند در خوش‌بینانه‌ترین حالت، از سر ناآگاهی مسیری را در پیش گرفتند که اگر هر چه زودتر چاره‌ای اندیشه نشود قطاری باقی نمی‌ماند که نیازی به ریل‌گذاری باشد.”