در طول یکسالی که از انتخابات ریاست جمهوری ایران گذشت اتهامات روزنامهنگاران، از همکاری با رسانههای بیگانه و تبلیغ علیه نظام تا اخلال در نظم عمومی، ایران را به بزرگترین زندان جهان برای روزنامه نگاران تبدیل کرد و جز اندکی از آنها، بقیه در شرایطی مثل بازجویی های تحت شکنجه، زندان، مهاجرت، تغییر شغل و… گرفتار آمدند. وضعیتی که برخی تحلیلگران آن را نوعی “هولوکاست مطبوعاتی” در ایران توصیف می کنند.
اتهام مشترک
همواره از موسم انتخابات در ایران به عنوان بهار کار مطبوعاتی یاد شده است؛ اتفاقی که نه به واسطهی اعتقاد حاکمان جمهوری اسلامی بلکه به خاطر نگرشی است که نسبت به انتخابات و برگزاری “پرشور” و “گسترده ی” آن در ایران وجود دارد.
به همین دلیل چند ماه قبل از انتخابات، فضای مطبوعاتی اندکی باز میشود تا امکان پرداخت به بعضی از مطالبی که تا پیش از آن ممنوع است، فراهم شود و این فرصتی است که روزنامهنگاران آن را از دست نمی دهند.اما در سال 1388 خوابی دیگر برای روزنامه نگاران ایران دیده شده بود. آشکار شدن مواضع بسیاری از خبرنگاران در تحلیلهای پیش از انتخابات و حمایت از کاندیداتوری میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران فعلی مخالفان دولت ایران، کار را برای دستگاههای امنیتی آسان تر کرد.
از فردای برگزاری انتخابات و همزمان با بازداشت بسیاری از فعالان سیاسی و حتی اقتصادی، تعداد زیادی از روزنامهنگاران هم ابتدا برای پارهای توضیحات به دستگاههای اطلاعاتی فرا خوانده شدند. چند روز بعد اما حکم جلب بسیاری از خبرنگاران تهرانی و شهرستانی صادر و ماموران با قرار بازداشت در محل کار یا منزلشان حضور یافتند و با ضبط کیس کامپیوتر و دستنوشتهها و دیگر لوازم شخصی، آنها را همراه خود به مکان های نامشخص بردند.
نامشخص از این جهت که پیگیری های مداوم خانواده و نزدیکان این خبرنگاران برای مطلع شدن از وضعیت آنها و مکان بازداشتشان در روزهای بعد عموما بی نتیجه بود.
اتهامات آنها در این مدت با اتهام های فعالان سیاسی مشترک بود و همگی آنها به “فعالیت تبلیغی علیه نظام” و در رأس آن، رهبر نظام متهم شدند.
بزرگترین زندان جهان
اواسط خرداد ماه گذشته کمیته حمایت از روزنامهنگاران در گزارشی اعلام کرد طی یکسال گذشته حداقل 29 گزارشگر، دبیر و عکاس خبری ایرانی مجبور به فرار از کشورشان شدهاند. در گزارش سالانه این کمیته آمده بود این بالاترین آمار سالانه خبرنگاران تبعیدی یک کشور طی یک دهه گذشته است.
بهمن ماه سال گذشته هم همین کمیته با صدور بیانیهای اعلام کرد ۴۷ روزنامهنگار در زندانهای ایران به سر میبرند که این میزان دستگیری از سال ۱۹۹۶ تاکنون در هیچ کشوری سابقه نداشته و ایران در این زمینه از چین هم پیشی گرفته است.
به جز روزنامهنگارانی که مجبور به ترک وطن شده و آنانی که در زندان به سر میبرند، و عدهای هم که کار مطبوعاتی را به کناری نهاده اند؛ اندک اند کسانی که هنوز در مطبوعات مشاهدهی واقعیات و البته عدم انعکاس آن را مشق میکنند.
اگر وضعیت این دست از خبرنگاران دشوارتر از آن گروههای دیگر نباشد قطعا بهتر از آنها نیست.
خبرنگار بخش اقتصادی یکی از معدود روزنامههای توقیف نشده ی اصلاح طلب در این ارتباط میگوید: از خرداد 88 تا امروز هر روز منتظریم که فردا وضعیت بهتری داشته باشیم اما واقعا هیچ دورنمایی مقابل مان نیست.
این خبرنگار از صدور دستورالعملهایی میگوید که تقریبا به صورت هفتگی از سوی نهادهای امنیتی خطاب به مدیران مسوول نشریات ابلاغ میشود. وی این ابلاغیهها را در یک کلام، تعطیل شدن فضای نقد می خواند.
مشاورهولوکاست؛ معاون مطبوعات
چند ماه قبل که محمد علی رامین مشاور ارشد محمود احمدینژاد در حوزه ی هولوکاست رابه عنوان معاون مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دهم برگزیدند، اخبار مختلفی پیرامون رویکرد سختگیرانه ی این مقام منتشر شد.
کمتر روزی بود که از سوی این معاونت در ارتباط با موضعگیریهای انتقادی اهالی فرهنگ و هنر و سیاست که به طور مستقیم و غیر مستقیم به دولت احمدینژاد مرتبط میشد واکنشی مشاهده نشود و جوابیههای بلند بالا به این رسانهها نفرستند.
حتی حضور رامین در دفتر نشریات اصلاح طلبی مثل اعتماد هم با حواشی و درگیری با خبرنگاران همراه شد.
“صمد” که در یکی از نشریات محلی جنوب ایران به کار اشتغال دارد میگوید: “وقتی این مقام حتی از اظهار نظر چند تن از اهالی فرهنگ و ادبیات پیرامون فضای فیزیکی نمایشگاه کتاب نمیگذرد و خطاب به خبرگزاری دولتی ایسنا جوابیه ارسال می کند که مشغول سیاه نمایی هستید و دستاوردهای دولت را نمی بینید، دیگر چه انتظاری می توان در مورد انتقادهای مطبوعات داشت؟”
“سحر” هم که سابقه ی حضور 7 ساله در مطبوعات مشهد دارد فضای بعد از انتخابات ریاست جمهوری برای مطبوعات مستقل اینگونه تصویر می کند: “من و تعداد زیادی از همکاران در انتخابات گذشته از میرحسین موسوی حمایت کرده بودیم.حتی ابایی هم نداشتیم که برای به بار نشستن باورهایمان به ستادهای میرحسین هم کمک کنیم. اما از دو سه روز بعد از انتخابات کم کم احضارهای همکاران به اداره اطلاعات، اطلاعات نیروی انتظامی و حتی اطلاعات سپاه شهر شروع شد.عده ای را شبانه دستگیر کردند و تعدادی را طی روزهای متوالی احضار و مورد بازجویی قرار دادند.از چرایی حمایت از میرحسین موسوی می پرسیدند و اینکه چرا از احمدی نژاد حمایت نکردید.تلاش های زیادی کرده بودند که بیشتر بچه ها را به خارج از کشور متصل و به این ترتیب برای آنها پرونده سازی کنند.”
این روزنامه نگار که در بخش سیاسی یک نشریه مشغول کار است می گوید: عملا از ما درخواست می شد که اگر می خواهید زندانی نشوید نوشتن را تعطیل کنید.
تماس های تهدید آمیز تا روزها و هفته ها و برای تعدادی تا امروز هم ادامه دارد.
آنان به کمترین نوشته ی ما در مطبوعات و مخصوصاً وبلاگ هایمان واکنش نشان می دهند و می گویند قرار نیست از لطف ما سوء استفاده شود! به زعم این مقامات، ما آزادی خود را مرهون لطف این افراد هستیم وگرنه جای افرادی مانند ما در زندان است.
این خبرنگار هم از همکارانی می گوید که به ناچار شهر محل سکونت و حتا عدهای ایران را ترک کردهاند.
تا امروز مهاجرت اجباری حدود 90 خبرنگار از ایران به طور رسمی اعلام شده است.
طبق گزارشها بیش از نیمی از خبرنگاران ایرانی که طی 14 ماه گذشته و به دنبال انتخابات ریاست جمهوری از کشورشان گریخته و در ترکیه و عراق منتظر روشن شدن پناهندگی شان هستند، وضعیت مناسبی ندارند.
خبرنگارانی که به صورت مخفیانه از مرزهای ایران عبور کردهاند ظاهرا از گزند دولت در امان می مانند اما خانواده های تعدادی از آنان در داخل ایران بارها احضار و حتی برای تحت فشار قرار دادن روزنامه نگاران دارای حکم، بازداشت می شوند.
“کیوان” هم خبرنگار دیگری است که فضای حاکم بر مطبوعات مستقل ایران را بسیار ناامید کننده و از نظری امکان حرفه ای خود را نزدیک به صفر ارزیابی می کند.
وی معتقد است: فشارهای چند ماه گذشته دولت، خبرنگاران را دچار انفعال کرده است،
چون تا پیش از این عموما اداره اطلاعات هر شهرستان و استان در باره ی مطالب انتقادی خواستار توضیح مدیر مسوول یا خبرنگار می شد. اما طی 13 ماه گذشته علاوه بر اداره اطلاعات، در مقابل حراست یا معاونت مطبوعاتی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و دایره ی اطلاعات و امنیت نیروی انتظامی، سپاه و حتا بسیج هم باید پاسخگو بود.اگر هم مطابق خواست این افراد رفتار نشود از روزنامه و خبرنگار شکایت می شود.
“امیر محمد” هم که خبرنگار اجتماعی یکی از نشریات شمال ایران بود و هم اکنون با نام مستعار وبلاگ نویسی می کند می گوید: وقتی دهها تن از خبرنگاران و حتی همکاران نزدیک من بازداشت می شوند و بیشتر از 50 نفر در سراسر ایران بعد از چند روز بازداشت با وثیقه های سنگین پا در هوا رها می شوند، و تقریبا تمام مکالمات روزمره ی خبرنگاران شنود می شود، طبیعی است که تعداد زیادی سکوت کنند و یا مانند من کاری را که عاشقش هستند رها کنند. ضمن اینکه بیشتر خبرنگاران از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نیستند؛ یعنی نگران خانواده های خود بعد از بازداشت هستند.
در حالی که در بسیاری از نقاط دنیا توسل بیرویه و افراطی به مجازات حبس کاهش پیدا کرده و مجازاتهای اجتماعی، جایگزین زندان میشود اما در طول سال 1388 تا امروز بسیاری از روزنامهنگاران ایرانی فقط به صرف اعلام نظر و نقد سیاستهای حاکمیت شکنجه شده، روزهای زیادی را در سلول انفرادی بودهاند، حکم شلاق در مورد آنها اجرا شده و به زندانهای طولانی مدت محکوم شدهاند.
در مورد تعدادی از آنها مانند احمد زیدآبادی و عیسی سحر خیز به نسبت مجرمان خطرناک هم بیشتر سختگیری شده و در تمام یک سال گذشته اجازهی حتی یک روز مرخصی هم نداشتهاند.
برخی تحلیلگران می گویند: “آمار زندان ها و احکام طولانی حبس برای روزنامه نگاران و قتل عام مطبوعات از توقیف فله ای ده سال پیش تا کنون، نشان از وقوع چیزی شبیه یک هولوکاست در حوزه مطبوعات ایران دارد”.
شب دراز روزنامه نگاری
در حال حاضر روزنامه نگاران زیادی همچنان با احکام سنگین در زندان به سر می برند؛ “عدنان حسنپور”، فعال و روزنامه نگار کرد ابتدا به اعدام محکوم و بعد از اعتراضات زیاد خبر از 30 ساله شدن حکم زندان و در نهایت با نقض احکام قبلی محکومیت به 15 سال حبس، احمد زیدآبادی به شش سال حبس به همراه پنج سال تبعید و محرومیت دائمی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، محمد صدیق کبودوند به ۱۱ سال حبس، مجتبی لطفی چهار سال حبس، اولین جلسه ی دادگاه حسین درخشان، پس از 21 ماه بازداشت، هفته ی گذشته برگزار شد، نادر کریمی جونی ۱۰ سال حبس، سعید لیلاز، امید سلیمی و کیوان صمیمی شش سال حبس، بهمن احمدی امویی هفت سال و چهار ماه زندان به همراه ۳۴ ضربه شلاق، عیسی سحرخیز و مسعود باستانی شش سال حبس، مرجان عبداللهیان، سعید متینپور هشت سال حبس، رضا نوربخش شش سال حبس، محمدحسین سهرابی راد، محمد داوری، علیرضا مقیسه، مزدک علینظری، ساسان آقایی، سعید جلالیفر وکوهیار گودرزی، به یک سال حبس، ژیلا بنی یعقوب به یک سال حبس و 30 سال محرومیت از روزنامه نگاری، محمد نوریزاد به 3 سال حبس و عمادالدین باقی، بعد از چند ماه بازداشت و حضور طولانی در سلول های انفرادی با قرار وثیقه ای سنگین اجازه ی مرخصی از زندان را پیدا کرده است. اعظم ویسمه، عبدالرضا تاجیک، کیوان مهرگان، شیوا نظرآهاری، و… هم که در حال حاضر بدون اعلام جرم مشخص در زندان به سر می برند.
همچنین تعداد زیادی از فعالان عرصه ی خبر هفته و حتی ماههای زیادی را بدون اعلام جرمی معلوم در “بازداشت موقت” به سر برده اند.
در چنین فضایی عجیب نیست که تعدادی از روزنامه نگاران فضای تهدید و ارعاب و نیز وضعیت نامناسب مالی را تاب نیاورده و شغل خود را رها و در فروشگاهها، خدمات کامپیوتری و حتی کشاورزی روزها را نیزه کرده و در دل شب فرو کنند تا شاید از پس این شب دراز و تیره و تلخ روزنامه نگاری در ایران، “روزی دیگر” فرا رسد.