خودکشی علیرضا پهلوی

نویسنده

» نگاه ال پائیس به مرگ فرزند آخرین شاه ایران

داوید آلن دته

 

خانواده پهلوی یک دردانه دیگر را از دست داد. دیکتاتوری پدر او که یکی از طرفداران غرب بود، جای خود را به یک حکومت تندروی مذهبی داد که کشورش را به یک هرج و مرج زبانزد در سطح بین المللی تبدیل کرده است. او ۱۲ ساله بود که مجبور شد به همراه خانواده اش از ایران بگریزد و به نیویورک پناهنده شود؛ این تبعید طولانی که سپس به مصر و مجدداً به ایالات متحده ختم شد، نارضایتی عمیقی را در او ایجاد کرد. علیرضا پهلوی روز سه شنبه در منزل خود در بوستون دار فانی را وداع گفت. او در سن ۴۴ سالگی یک کارشناس در تاریخ و فرهنگ وطن اش بود که هیچ گاه نتوانست به آن بازگردد. او پسر دوم خانواده ای است که هنوز نتوانسته تلخی اولین روز خروج از وطن را که ۳۲ سال پیش اتفاق افتاد فراموش کند.

خانواده او در بیانیه ای نوشته است: “او همچون میلیون‌ ها جوان ایرانی، از آنچه که به ناروا بر میهن عزیزش می‌ گذشت سخت آزرده و غمگین بود. خاطره دردناک مرگ پدر و خواهر عزیزش هرگز علیرضا را رها نکرده بود. بسیار کوشید که به گونه ای بر این بحران درونی فائق آید، دریغا که موفق نشد، تا اینکه سرانجام در صبحگاه چهاردهم دی ماه ۱۳۸۹ [چهارم ژانویۀ ۲۰۱۱] در منزل مسکونی خود در شهر بوستون آمریکا به زندگی خود خاتمه داد و همۀ خانواده و دوستدارانش را در غمی عمیق فرو برد.”

شاه ایران پس از خروج از کشورش به همراه اطرافیانش در شمال آفریقا سکنی گزید تا شاید حکومت آیت الله ها به رهبری روح الله خمینی سقوط کند. او یک حاکم تسلیم شده و دوست آمریکا بود. زمانی که به طور غیرمستقیم خواستار ورود به ایالات متحده شد، در خفا به او گفتند که این مسأله قدری دردسرساز است، چرا که جیمی کارتر به دنبال ایجاد روابط خوب با آیت الله ها بود.

ولی کارتر اجازه داد که فرزندان او، ازجمله علیرضا، وارد آمریکا شوند. ولی شاه مجبور شد به باهاما و سپس به مکزیک برود تا اینکه سرانجام به دلیل بیماری سرطان در تاریخ ۲۲ اکتبر ۱۹۷۹ در نیویورک بستری شد تا مورد عمل جراحی قرار گیرد. او هنوز در بیمارستان بود که ۱۳ روز بعد سفارت آمریکا در تهران تحت اشغال نیروهای تندروی ایرانی درآمد. آنها خواستار این شدند که شاه در ازای جان ۵۲ گروگان سفارت، از آمریکا اخراج شود. شاه بلافاصله به قاهره بازگشت و علیرضا در آنجا در کالج آمریکایی مشغول تحصیل شد. پدر او در سال ۱۹۸۰ فوت کرد و او به همراه مادر، برادر و خواهرانش به آمریکا بازگشت.

این چنین بود زندگی علیرضا پهلوی، دومین شاهزاده سرگردان ایران: شخصیتی آرام  و درعین حال افسرده. زمانی که برادر او، رضا، حمایت خود را از اعتراض های خیابانی پس از انتخاب محمود احمدی نژاد اعلام کرد، علیرضا خاموش بود و همواره خود را در جایگاه دوم پس از برادرش می دید. رضا پهلوی همواره تلاش کرده تا حکومت ایران به یک حکومت دموکراتیک تبدیل شود.

خانواده پهلوی انسجام خود را به تدریج از دست می دهد. لیلا پهلوی، دختر کوچک شاه و فرح دیبا، در سال ۲۰۰۱ در سن ۳۱ سالگی با خوردن ده ها قرص آرام بخش در هتلی در لندن خودکشی کرد. مادر او در بیانیه ای گفته بود: “لیلا پهلوی از سن ۹ سالگی در تبعید بسر برد و هرگز نتوانست مرگ پدرش را که بسیار به او وابسته بود فراموش کند. او نتوانست زندگی دور از ایران را تحمل کند.”

به گفته خانواده پهلوی، علیرضا نیز با همین درد و رنج ها دست به گریبان بود. او ابتدا در دانشگاه پرینستون به مطالعه موسیقی پرداخت. سپس به دانشگاه کلمبیا رفت و مطالعات خود را در مورد تاریخ ایران کامل کرد و موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد شد. وی سپس در رشته ایران ‌شناسی قبل از اسلام و فلسفه در دانشگاه هاروارد، برای کسب مدرک دکترا به مطالعه پرداخت. به گفته مادرش، او به چتربازی، غواصی، پرواز و مطالعه بسیار علاقه مند بود. او هرگز ازدواج نکرد و در بوستون زندگی می کرد.

منبع: ال پائیس، ۴ ژانویه ۲۰۱۱