اگر تقلب شود؟

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

بی‌گمان دیر است؛ اما جلوی ضرر از هر کجا گرفته شود، منفعت است. وقتی آقایان خاتمی و هاشمی، نامزد ائتلاف اصلاح‌طلبان را کمتر از دو روز مانده به پایان تبلیغات انتخاباتی معرفی می‌کنند، سخن گفتن از راهکارهای مقابله با تقلب نیز کم دیر نیست؛ اما موضوع به قدر لازم واجد اهمیت است.

انتخابات ۱۳۹۲ درحالی برگزار می‌شود که تجربه‌ی انتخابات ۱۳۸۸ هنوز در خاطر خیلی‌ها مانده؛ از میان آن‌هایی که انتخابات پیشین را واجد تقلب معنادار می‌دانند، کم نیستند کسانی که برای انتخابات پیش‌رو، فعال شده‌اند. برخی از مشارکت کنندگان و دعوت کنندگان به شرکت، از هم‌اینک خیال خود را در مورد انتخابات راحت کرده‌اند: “حتی اگر نتیجه انتخابات را هم واگذار کنیم، پیروزیم.” این گروه، استدلال‌هایی را نیز فهرست کرده‌اند. دلایلی که عمدتا ناظر به وجه اجتماعی شرکت در انتخابات است. اما کسی از چگونگی پاسداری از آراء مردم سخن نمی‌گوید. این درحالی است که در انتخابات ۱۳۸۸، این شعار که “اگر تقلب بشه؛ ایران قیامت میشه” کم به‌گوش نمی‌رسید، و هشدار مهم عفت خانم مرعشی (همسر هاشمی رفسنجانی) در روز انتخابات هم به قدر لازم شهره شد.

سال ۱۳۸۸ که تجربه‌ی دست‌برد معنادار در آراء نیز وجود نداشت، یک ماه و نیم قبل از انتخابات، و با توافق دو ستاد کروبی و موسوی، کمیته‌ای با عنوان صیانت از آراء شکل گرفت، مکانیسم‌ها و تدابیری (ازجمله سامان یافتن شبکه ناظران و شبکه پیامک) پیش‌بینی شد، و چهره‌های توانمند و باتجربه‌ای (چون علی‌اکبر محتشمی‌پور) در رأس آن فعال شدند.

شیخ مهدی کروبی که دغدغه‌دار صیانت از آراء بود، تجربه‌ی انتخابات ۱۳۸۴ را داشت. انتخاباتی که توسط دولت اصلاحات برگزار شد، و مطابق گزارش رسمی، در دور نخست آن بیش از ۲۹ میلیون نفر شرکت کردند. شیخ اصلاح‌طلب با حدود ۶۵۰ هزار رأی کمتر از احمدی‌نژاد در جایگاه سوم قرار گرفت و از راه‌یابی به دور دوم بازماند. برای احمدی‌نژاد ۱۲/۲ درصد و برای کروبی ۱۰/۴ درصد از کل آرا، اعلام شد. اعتراض تند و فریادهای کروبی، مرجع و ملجأیی نیافت؛ حتی نامه‌ی مشهور و صریح وی به رهبر جمهوری اسلامی، و درخواست‌اش برای بازشماری آراء در برخی حوزه‌ها، و استفاده از روش‌های کامپیوتری برای شناسایی آراء تکراری، به‌جایی نرسید.

مبتنی بر چنین تجربه‌ای بود که کروبی و موسوی، کمیته صیانت از آراء را سامان دادند تا هم به مسئولیت اخلاقی خود در قبال موکلان و شهروندانی که با فراخوان ایشان به پای صندوق‌های رأی می‌آیند، عمل کنند؛ و هم با توجه به حاکمیت دولت اقتدارگرای احمدی‌نژاد و همراهی سپاه و بسیج با اصول‌گرایان، و نیز با عنایت به تجربه‌ی ۸۴، مانع از دست‌برد در نتیجه‌ی انتخابات و رأی شهروندان شوند.

کودتای انتخاباتی و تقلب معنادار اما تمام محاسبات و پیش‌بینی‌ها را از بیخ و بن، منتفی و ناکارآمد ساخت. صدای اعتراض کمیته‌ی صیانت از آراء موسوی و کروی، در میان بازداشت و سرکوب و گلوله، گم شد. اختلاف رأی نفر اول و دوم نیز، به تعبیر رهبر جمهوری اسلامی در نمازجمعه مشهور پس از انتخابات پرمسئله، نه یک میلیون و دو میلیون، بلکه بیش از ۱۱ میلیون بود! و البته این اختلاف رأی آن‌چنان غریب بود که طنز دیگر نتایج، یعنی آراء کروبی را به‌ حاشیه برد: ۳۳۸ هزار رای که حتی کمتر از آراء باطله (۴۲۰ هزار) بود! کودتاچیان کوشیدند کروبی و تمام حامیانش (از دراویش و ادوار تحکیم تا دکتر سروش و برخی دیگر از شخصیت‌های سیاسی و دانشگاهی و مدنی) را که مواضع حقوق بشری و شعارهای رادیکال در دوران انتخابات برگزیده و تبلیغ کرده بودند، با این نتیجه رسمی و میزان رأی، به نوعی مجازات و تحقیر کنند.

میلیون‌ها شهروندی که تقلب معنادار و کودتای انتخاباتی را “وجدان کرده بودند”، خود به میدان آمدند و پیگیر حقوق اساسی و مدنی خویش شدند. آنان در این راه تنها نبودند؛ بسیاری از کسانی که در انتخابات شرکت نکرده بودند نیز هم‌صدا با آنان پرسیدند: “رأی من کو؟” و در میانه‌ی این میدان بود که “ندا” چون “سهراب” هدف گلوله قرار گرفت؛ آن‌که رأی داد، و آن‌که رأی نداد؛ دوشادوش هم…

تمام این حکایت‌ها، به قصه‌ی انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ منتهی شده است. اینک همراهان روحانی و موتلفان و مبلغان و حامیان وی، جملگی تجربه‌ای کافی در کوله‌بار دارند. برخی از اینان، از اساس به تقلب معنادار در سال ۸۸ یا مهندسی آراء و دست‌برد در آراء در سال ۸۴ باوری ندارند. بعضی متاسفانه “اصلاح‌طلب حکومت محور” هستند و تنها دل‌خوش به پیروزی در انتخابات و ورود دوباره به ساختار سیاسی قدرت. گروهی از همین طیف، شکست در انتخابات را مهم نمی‌دانند، و به شکل‌گیری جبهه‌ای سیاسی برای انتخابات بعدی بسنده می‌کنند. شماری از اینان حتی در سال ۸۸ کنار کروبی یا موسوی بودند و پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ تا همین چندی پیش، مفقود از حوزه‌ی سیاست… اما آن گروه از “اصلاح‌طلبان جامعه‌محور”ی که با هر تحلیل و نگاه، گرد روحانی جمع و فعال شده‌اند، در قبال رأی خود و نیز برای صیانت از آرای شهروندانی که به پای صندوق‌های رأی فرامی‌خوانندشان، چه راهکارهای اندیشیده‌اند؟ شخص آقای روحانی، و نیز دو حامی اصلی وی، آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی برای تقلب احتمالی چه تدابیری اندیشیده‌اند؟

نگارنده امیدوار است که این احتمال (تقلب)، به هر دلیل و علت، منتفی باشد. اما نمی‌توان خوش‌بینی حداکثری پیشه کرد که «ان‌شاالله گربه است!» و کاری به کار چنین رقابت مهمی نداشت. به‌ویژه آن‌که تجربه‌های دور نخست ۸۴ و بعد ۸۸ را در یاد داریم. و افزون بر این، از یاد نبریم که در انتخاباتی با گستره‌ی ۵۰ تا ۵۵ میلیون شهروندی که می‌توانند رأی دهند، تقلب ۲ تا ۵ درصدی امر غریبی نیست. بعید است کسی در ستادهای انتخابات فعال بوده باشد و دست‌اندرکار انتخابات در جمهوری اسلامی، و این حد از تخلف را هم نادیده بگیرد. و از یاد نبریم که تخلف حتی ۲ درصدی، یعنی یک میلیون رأی. و این میزان از تخلف، می‌تواند به راحتی جای دو نامزد دوم و سوم را عوض کند. و این همه، تنها مربوط به دور نخست انتخابات است.

در صورت چنین اتفاقی، بر سر روحانی و هاشمی و خاتمی و همراهان اصلاح‌طلب، همان خواهد رفت که در سال ۸۸ بر سر آراء کروبی و همراهان. و این پروژه در راهبرد تمامیت‌خواهان، چندان محال نیست.

رد صلاحیت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی نشان داد که “بدترین سناریوها” همچنان در جمهوری اسلامی امکان وقوع دارند. تا این‌جای کار، و مبتنی بر نظرسنجی‌ها و گزارش‌های میدانی گوناگون، راه‌یابی روحانی به دور دوم، قطعی است؛ اما اگر روحانی در جایگاه سوم و حتی چهارم ایستاد، او و حامیانش چه خواهند کرد؟ چه تدبیری برای پیش‌گیری از این تقلب دارند، و چه راهکاری برای دفاع از حق تضییع شده‌ی خود؟

هرچند بسیار دیر است، اما شبکه‌های اجتماعی حامی روحانی، و حتی شبکه‌های اجتماعی مخالف شرکت در انتخابات، ناگزیرند در مورد پاس‌داری از رأی شهروندان، و نیز صیانت از حقوق انتخاباتی آنان، به سرعت تدابیری اتخاذ کنند و برای جلوگیری از تخلف/تقلب/خیانت تمامیت‌خواهان ضددموکراسی، و نیز پاس‌داشت حقوق اساسی ایرانیان، به‌گونه‌ای جدی بیاندیشند. تأملی چه برای دور نخست انتخابات، و چه برای مرحله‌ی دوم.

می‌ماند یک آرزو، یک امید: ای‌کاش که حاکمان اقتدارگرا، تدبیر و عقلانیت پیشه کنند و خود، به اراده و خواست و رویکرد اکثریت شهروندان، احترام گذارند و زمینه‌ی مصالحه و خروج از بن‌بست سیاسی میان جامعه مدنی و دولت را با برگزاری هرچه سالم‌تر انتخابات فراهم سازند. اتفاقی که تمام ملاحظات این یادداشت را منتفی می‌کند، و البته موجب خوشوقتی نه تنها نویسنده‌، بلکه میلیون‌ها ایرانی خواهد شد!