وضعیت دهها تن از فعالان مدنی آذربایجانی که در اردیبهشت و خردادماه امسال توسط مأمورین امنیتی بازداشت شده اند، همچنان نامشخص است و خانواده اغلب آنان از اتهام وارده بر آنها هیچ اطلاعی ندارند. ابراهیم رشیدی (ساوالان) شاعر و روزنامه نگار یکی از این زندانیان بلاتکلیف است که از حدود ۴۰ روز قبل دستگیر شده و هم اکنون در زندان مشکین شهر به سر می برد. جلال رشیدی برادر کوچکتر او که خود نیز قبلا در بازداشت اداره اطلاعات به سر برده است، در مصاحبه با روز از اختلاف نظر مسئولین دادگاه اردبیل، دادگاه انقلاب مشکین شهر (خیاو) و زندان این شهر در ارتباط با پرونده برادرش خبر می دهد: “علیرغم اینکه دادگاه اردبیل یک باردستور آزادی برادرم را صادر کرد، دادگاه خیاو (مشکین شهر) قرار بازداشت را لغو نکرده است.”
خانواده ابراهیم رشیدی، سه بار یعنی مواقعی که او را برای محاکمه به دادگاه برده اند، در راهرو دادگاه با او ملاقات کرده اند، امابه گفته برادر این زندانی سیاسی آنها حق به ورود به جلسه را نداشتند و در نتیجه از اتهام وارده نیز اطلاعی ندارند: “هیچ کدام از اینها، به سئوالات ما درباره اتهام برادرم پاسخ درستی نمی دهند، کشاورز قاضی شعبه دو دادگاه خیاو می گوید، خودتان خوب می دانید!”
یک سال تعقیب
به گفته جلال رشیدی، از خردادماه سال پیش بعد از دستگیری چند تن از جوانان مشکین شهری به جرم پخش اعلامیه، برادر او هم تحت تعقیب مأموران اطلاعات مشکین شهر بوده است: “چندین بار به منزل آمدند ولی ابراهیم را پیدا نکردند. می گفتند که ابراهیم در نوشتن و پخش اعلامیه ها دست دارد. از بازداشت شدگان در مورد ابراهیم سئوالات زیادی کرده بودند. مرا هم یک روز بازداشت کردند.“
سایت های خبری و گروههای مدافع حقوق بشر آذربایجانی خردادماه سال ۱۳۸۸ از دستگیری چند فعال از جمله آیدین ذاکری٬ منصور سیفی و فردین نوبخت در شهر مشکین شهر خبر داده بودند.
بیش از ده سال فعالیت
اما آنچنان که در وبلاگ شخصی این نویسنده آذربایجانی نوشته شده است، ابراهیم رشیدی از بیش از ده سال پیش با عناوینی همچون عضو هیأت مؤسس سازمان غیر دولتی “آذر توپراق”، عضو هیأت مؤسس و دبیر اجرائی کانون استاد شهریار دانشگاه ارومیه، مدیر مسئول نشریه دانشجویی “اولدوز”، سردبیر نشریه دانشجویی “بولوت” عضو شورای نویسندگان نشریات دانشجویی “باخیش”، “اویانیش”، “اؤلکه” و “اولوس”، مدرس زبان و ادبیات ترکی در دانشگاههای ارومیه و علوم پزشکی ارومیه فعالیت کرده است. این فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک دانشگاه ارومیه، همچنین، دبیر کنگره استاد شهریار در سال ۱۳۷۷، دبیر سمینار زبانهای ملی- قومی ساکنان ایران در سال ۱۳۷۸ و دبیر چند سمینار ادبی، فرهنگی و تاریخی دیگر که در دانشگاه ارومیه برگزار شدند، بوده است.
بازداشت در شهرهای مختلف
در وبلاگ ابراهیم رشیدی همچنین به سوابق بازداشت او در شهرهای مختلف مانند تبریز، ارومیه، اردبیل، اهر و تهران اشاره شده است. برادر این زندانی سیاسی در مورد سوابق بازداشت برادرش به روز چنین می گوید: “دیگر شمارش از دستمان در رفته است؛ نمی دانم هشت یا نه بار بازداشتش کرده اند.“
سازمان عفو بین الملل هم در سالهای گذشته، بیانیه هایی در خصوص بازداشت و تحت فشار قرار گرفتن این شاعر و نویسنده صادر کرده است.
آنچنان که از نوشته های ابراهیم رشیدی پیداست، او علاوه بر روزنامه نگاری، سرودن شعر و فعالیت های مدنی در زمینه دفاع از حقوق بشر نیز فعال بوده است. رشیدی مقاله هایی هم در مورد بعضی از زندانیان سیاسی آذربایجان به هنگام حبس آنها منتشر کرده است. برخی از این مقالات، از جمله نوشته هایی در مورد زندانیان سیاسی مانند هادی حمیدی شفیق، جواد حسن پور، شهناز غلامی، سعید متین پور و عباس لسانی را می توان در وبلاگ او و سایت های اینترنتی گروههای مدافع حقوق بشر آذربایجانی پیدا کرد.
زمانی که حقوق خود را نشناسیم
رشیدی در مقاله ای با عنوان “زمانی که حقوق خود را نشناسیم” در مورد روزهایی که در گذشته در بازداشت سپری کرده است چنین می نویسد:” پس از هر بار دستگیری و آزادی، اولین سئوال دوستان این بود: آیا در مدت بازداشت شکنجه شدی؟ و من جواب می دادم: خیر، شکنجه نشدم. و نمی فهمیدم شکنجه یعنی چه؟ از دید ملت سرکوب شده ما شکنجه یعنی کشیدن ناخن، سوزاندن قسمتی از بدن، اتو، داغ، کابل، باتوم برقی، شوک الکتریکی و صدها عمل غیر انسانی تحقیر کننده و ظالمانه دیگر. دلیلی ندارد که مشت، لگد و سیلی در قیاس با این جنایات شکنجه تلقی شود. هر افسر راهنمایی و رانندگی می تواند راننده متخلف را کتک بزند. مشت و سیلی قسمتی از زندگی ماست. تابستان ۸۲ در بازداشتگاه تاریک اردبیل محبوس شدم، چهار شب در کف خیس و نجس و سرد بازداشتگاه اهر خوابیدم، ۴۳ روز در بازداشتگاه انفرادی بودم. در طول دو ماهی که در بازداشتگاه ارومیه بودیم، به دلیل نبود میوه، سبزی و هر غذای حاوی ویتامین دیگری، لثه و دندان اکثر ما خونریزی و عفونت کرد؛ ولی باز هم گفتیم ما شکنجه نشده ایم. تا اینکه روزی تعریف شکنجه را خواندیم.”