ویرانی، جنگ و دسیسه

نویسنده
کسری رحیمی

» صحنه - نگاهی به نمایش "دش من"

نویسنده و کارگردان: ابراهیم گله دارزاده، بازیگران: وحید آقاپور، محمد عسگری، سعیده آجرلی و یاسمن نصرتی طراح صحنه و لباس: رضا رزم، دستیار کارگردان و برنامه ریز مهدی فنائیان، دستیار کارگردان و مدیر تولید علی زارعی، منشی صحنه مینا مقامی زاده و مدیر روابط عمومی امیر پاسنگی، طراح پوستر و بورشور: شهریار آریافر.

“دشمن”، واژه ای است که در هر زبان و فرهنگی، شدیدا سیاسی است و شامه های تیز را به سرعت متوجه خود می کند، اما در کشور ما و تاریخی که سراسر دشمنی و عداوت بوده است، دشمن به معنای ویرانی، جنگ و دسیسه است. گله دارزاده، دشمن را دش من نوشته است که در ابتدای امر، ما را به یاد تلفظ خاص این واژه در دهان ایدئولوگ های چند دهه اخیر می اندازد و بافه ای پارانوئید از مرزبندی ها و خصومت ها برابرمان می سازد. اما قصد گله دارزاده بیشتر از هرچیزی، نشان دادن خانگی بودن دشمن و درونی بودن آن است. او در این نمایش می خواهد نشان بدهد که جهالت بزرگترین عامل تلاشی و تباه هر ملتی می تواند باشد و چه کسی می تواند دشمنی از این سرسخت تر پیدا کند؟

این روزها نمایش “دش من” به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم گله دارزاده در سالن استاد عزت الله انتظامی روی صحنه است. ماجرای نمایش در گازرخانه(رختشوخانه) می گذرد؛ گازرخانه ای که میان تهران و گیلان واقع شده است، محل برخورد دو زن است که برای زنده ماندن و ادامه بقا، مشغول شست و شوی رخت خونین چرک قشون دشمن اند. در گازرخانه هر چه هست، سفلگی و کوته نظری است. جنگ جهانی است و قحطی و گرسنگی به کشور حمله کرده است. قشون دشمن تا درون خانه ها و ضمیر مردم پیشروی کرده اند. میرزا حسین، شورشی جوان و خون چکان بسته ای مهم در دست دارد و باید آن را به دست میرزا کوچک خان در اعماق جنگل برساند…

نکته بسیار خوب و مشخص نمایش دش من، این نکته است که کارگردان سعی دارد تا فضای وطن پرستی و میهن خواهی را بدون کم ترین عربده کشی و داد و فریادی القا کند و به عقیده من در این امر تا حد زیادی موفق بوده است. این نکته در بازی بازیگرا نیز نمود دارد، به صورتی که آنان به هیچ وجه تلاش نمی کنند تا بازی احساساتی و پرطنطنه، حس وطن پرستی را در مخاطب بیدار کنند و از این راه بر او تاثیر بگذارند. بازی های از این نظر به شدت ناتورالیستی، روان و پذیرفتنی است.

صحنه نمایش به واسطه ویژگی های منحصر به فردی که در ارتباط با مخاطب دارد، محمل بسیار مناسبی برای رواین و نمایش تاریخ است. می توان گفت که دش من به خوبی از عهده این وظیفه برآمده است. نمونه درخشان این گونه روایت گری تاریخی نمایشی، نمایش به یاد ماندنی مرگ یزدگرد بهرام بیضایی است.

 

درباره “دش من” چه گفته اند؟

هادی مرزبان: متن نمایش خیلی نظرم را جلب کرد، همچنین کارگردانی در لحظات مختلف نمایشی به چشم می خورد.بازی روان بازیگران نیز باعث جذب تماشاگر می شد و متن قوی اثر شرایطی را ایجاد می کرد که مخاطب تا پایان اجرا، نمایش را دنبال کند.

اسماعیل خلج: نمایش نامه “دش من” و اجرای ساده این نمایش را دوست داشتم و قطعا با گذشت چند اجرا از این اثر ارتباط بسیار قوی تری میان مخاطب و بازیگر برقرار خواهد شد. من معتقدم که در زمان اجرا نباید به دنبال قصه رفت، بلکه باید بیشتر تمرکز بر حضور بازیگران روی صحنه باشد. داستان در نمایش، در اولویت قرار ندارد، زیرا در درجه اول کارهای صحنه ای مثل بازیگران و اکت های روی صحنه و اتفاقاتی که باید رخ دهند، اهمیت دارد. به طور کلی در تمام نمایش های کمدی و طنزآمیز، در صورتی که کارگردان، نویسنده و یا بازیگر قصد خنداندن تماشاگر را دارد، باید طنز او ایجاد خنده کند؛ بنابراین در جایی که مخاطب نخندید، اشکالی در میان است که نه به تماشاگر، بلکه به فضای به وجود آمده در کار بازمی گردد.