نگاهی نو به تجربه های کلاسیک
نمایشگاهی از عکسهای ابراهیم حقیقی بعد از ظهر جمعه یکم اردیبهشت ماه سال جاری با عنوان «طبیعت بیجان» در گالری آران گشایش یافته است. در این نمایشگاه ۱۸ عکس با موضوع طبیعت بیجان در آثار نقاشان کلاسیک جهان به نمایش درآمده است. همکارمان در تهران گزارشی از این رویداد هنری ارسال کرده که در ادامه می خوانید…
یک عکس برشی از واقعیتی بزرگتر و حاصل گزینش ذهن دیگری در مقام عکاس است. گزینشی که به بیننده حکم میکند که کدام قسمت از واقعیت پیش روی عکاس را ببیند. معنای چنین گزینشی حذف انتخابهای احتمالی دیگر است.
در مواجهه با عکسها همواره، امکان وجود انتخابی غیر از آنکه به جبر عکاس پیش رویم قرار گرفته که این خود همواره ذهن ما را به خود مشغول میکند… انتخابی که با اندک تغییری میتواند واقعیات و معانیای متفاوت از آنچه هست، را بازنمایی کند؛ واقعیاتی که میتوانند مسیر خوانش یک عکس را دگرگون سازند و یا بر آن تاثیرگذار باشند. به تدریج این امر بدیهی می شود که یک عکس میتواند دالی بر وجود مدلولی در زمان و مکانی مشخص در مقابل دوربین باشد، ولی نمیتواند دربارهٔ عدم وجود مدلولهای دیگر در همان زمان و مکان، حکمی قطعی صادر نماید. در گذشته عقیده بر این بود که عکس برشی کوتاه از زمان و مکان است که بر سطحی ۲ بعدی ثبت میشود. اما با توسعه ابزار و تکنولوژی و استقلال رشته عکاسی هنری از سایر شاخههای عکاسی آن محدوده زمانی و مکانی کلاسیک تبدیل به تکنیکهای جدید در تولید عکس شده است که نه تکیه بر مستند بودن و نه بر تاریخ ثبت دارند.
به زبا ن سادهتر تلفیق عکسهایی با زمانها و مکانهای متفاوت میتواند زمان و مکان و موضوع جدید و مورد نظر صاحب اثر را بسازد پس از آن مولف میتواند رو ی آنها تغییراتی را ایجاد کند و نگاهی تازه را ثبت کند.
چه بپذیریم چه مقاومت کنیم. عکاسی هم مانند سایر هنرها مرزی نمیشناسد برای باز تولید خود همواره به دنبال هوای تازه میگردد و از هر ابزاری برای تالیف تصاویری کامل و پیشرفته استفاده میکند.
قاب های ابراهیم حقیقی که در این نمایشگاه با تنوعی خلاقانه روبرو است ، نوعی از بازتولید در خلق لحظه ای نو و خلاق به نظر می رسد.قاب های وی در این نمایشگاه نمادی از قطع متعارف عکس و گزینش عکاسانه است و اطراف آن همان واقعیتی است که بیننده با دیدن عکس، از دیدن آن محروم میشود. این عکسها دعوتی است به دیدن این واقعیات و بستری که یک عکس از آن برمیخیزد.سوژه هاهمانند بریدههایی از زمان، به وسیله چشمها بر ضمیرمان حک شده و توسط عکاسی در آنی، مرگ و زندگی را تجربه کرده و جاودانه میشوند. موضوعات در کنار هویتی که به صاحبان خود میدهند، آیینههایی هستند که میتوانند جلوه گاهی از درون، عواطف و احساسات خود ما باشند. این مکاشفه، جستجویی برای خود در وجود دیگران است.
چنین به نظر میرسد تلاشهایی که تا امروز در عکاسی انجام شده، کمتر به این جنبه پرداختهاند و صرفاً به بازنمایی واقعیتی مسلم و مطلق از سوژه بر طبق قوانین و سنن حاکم بر عصر خود محدود شدهاند.
اما در مواجهه با قراردادهای ابراهیم حقیقی در تابلوهایش، با تجربهای روبرو شده ایم که در عین به کارگیری روشهای کلاسیک، سعی در نقض این قوانین و سنن کرده است و این سئوال را در ذهن به وجود آورده است که آیا تصاویر ثبت شدهای که تاکنون دیدهایم توانستهاند تمام حقیقتی که در پس یک موضوع نهفته است را عیان سازند؟
عکاس دربرپایی نمایشگاه انفرادی خود فریم های خود را با وام گرفتن و متاثر از یک سری عکسهای کلاسیکی که تا آن زمان مشاهده کرده، اجرا کرده است و به خودش و نگاه خودش بسیار نزدیکتر شده است.دراین عکس ها ما بیشتر با یک تفکر مواجه هستیم تا یک سری کادرهایی که بخواهد مخاطب را جذب کند؛ و این را به می شود به معنای یک نقطه قوت تلقی کرد، چرا که این نوع نگاه صمیمی زاییده تفکر عکاس برای رویارویی با مخاطب میباشد . باید متذکر شد که فرق است میان عکسهای ساده و صمیمی یک عکاس دارای تجربه با عکسهای عکاس تازه کاری که در شروع راه است! چرا که در عکسهای ابراهیم حقیقی عکسی را نمیتوان یافت که اصول ترکیب بندی و کمپوزسیون و نور در آن رعایت نشده باشد.
درمجموع عکسهای ابراهیم حقیقی به راحتی و آگاهانه در برابر مخاطب پاسخگوی پرسشهایی نظیر «اینجا کجاست؟» و «من چه چیزی میبینم؟» و «در باره این تصویر چه میاندیشم؟» میباشد؛ هر چند که برداشتها و نتیجه گیری کلی از طرف مخاطبان و منتقدین میتواند متفاوت باشد که آن هم در نقد آثار هنری کم و بیش با آن مواجه بودهایم و خواهیم بود.
ابراهیم حقیقی خود دربارهی آثارش در این نمایشگاه میگوید: “این آثار تقریبا یک بازسازی عکاسانه از نقاشیهای طبیعت بیجان کلاسیک است. این آثار در اصل ترکیبی از نقاشی و عکاسی است که در آنها بیشتر به نقاشیهای دوران قبل از مدرنتیه توجه کردهام. در این عکسها از نقاشیهای طبیعت بیجان از جمله ظروف، میوه، قرقاول و … استفاده کردهام مثل آثار سزان و یا تمام آثاری که در دوران نقاشی کلاسیک آفریده شدهاند.”
وی این آثار را خاطرهی طبیعت بیجان از نقاشی کلاسیک جهان میداند و میگوید: “نقاشان کلاسیک با استفاده از پرنده، بشقاب، ظروف و پارچههای خاص و قرار دادن برخی اشیا روی میز و نورپردازی خاص، طبیعت بیجان را نقاشی میکردند. من از طریق این آثار نقاشی، آثاری را به وجود آوردهام که در هر عکس چیدمانی خاص از طبیعت بیجان را میتوان دید.”