هزار شب و هزار روز

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

هزار شماره. هزار روز. هزار شب وروز. هزار شب به انتظار روز. هزار روز درکشاکش با شب. چون شهرزاد قصه گو، هر شب گفته ایم که روز دیگری زنده بمانیم.

تولد و سرنوشت روز با سیاهترین ادوار تاریخ ایران پیوند خورده است. وقتی “روز” با آرزوها وآمال  بزرگ در زیر نورافکن ها به دنیا آمد، برکشیدن احمدی نژاد در تاریکی مطلق برنامه ریزی می  شد. چون برادران همزاد در تاریخ ایران، این دو با فاصله اندکی بر صحنه تاریخ حاضر شدند. هابیل وقابیل. ناخدای استبداد وخدای آزادی.

تمامی این هزار شماره در این جدال گذشته است، و تازه آغاز عشق است. روز، هزاره دوم را با کودتای خونین استبداد مذهبی آغاز می کند. کسی نمی داند در هزاره سوم چه خواهد شد. شمشیر خون چکان استبداد از کار خواهد افتاد و پرنده کوچک آزادی خواهد خواند  و یادوران دیگری از این نبرد بس طولانی آغاز خواهد شد.

” نگاه هفته” را که از قضا با شماره  هزار روز مصادف است بدین امید رقم می زنم که  ما “اهالی روز”، هرچه زودتر روز پروازمان  به خانه برسد و هرکدام سر کار خودگیریم که دراین غربت به “ضرورت” گرد آمده ایم. و دراین گردهم آئی چهارساله و اندی، من میهمان بوده ام و بغیر از چندشماره اول ناظر. ناگزیر از “مصلحت” که “حرفه” را هم قربانی می کند، رخت خود به گوشه هنر کشیده ام و بس. پس از رفتن “مهرداد شیبانی” هم دیگر تنهای تنها شده ام. او که بود گاهی گپی می زدیم و درد دلی می کردیم. روزی مهرداد دلش آنقدر گرفت که رفت و دیگر بر نگشت. اندوهش اما با من است، رنج هایش و حرف هایش. اما انگار اوست که با بغضی درگلو به من می گوید:

وفاکنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریق ما کافری است رنجیدن

 

و هفته اول شهریور ماه 1388 که پایانش مصادف است باشماره هزار روز، با خوفناکترین خبرها شروع شد: یافتن گورهای دستجمعی از قربانیان کودتا. وبا”رسواترین نمایش دادگاهی در سی سال اخیر” پایان گرفت.

کودتا گران می کوشند به شیوه سی سال گذشته بعد از زدن ضربه های اول و دوم، بقیه مسیر را با چراغ خاموش و بصورت خزنده پیش بروند و با گام های حساب شده تاکتیکی به هدف نهائی خود که اخبار جدید بر آنها پرتو بیشتری افکنده، دست یابند.

خبرهای تازه ای که این هفته منتشر شد، نشان داد  که کودتای 22 خرداد از چهار سال پیش تدارک دیده شده است وجابجائی گسترده در سپاه وبسیج بانظارت کارشناسان امنیتی روسیه، برای رسیدن به اهدافی با دامنه های زمانی متفاوت بوده است.

اکنون روشن است که  وقتی ضربه های اول ودوم با کمک نیروهای حماس و حزب اله واردشد گمان می رفت همه چیز تمام  شده باشد. اما مقاومت مردم و ایستادگی مثلث موسوی- کروبی ـ خاتمی، کودتا چپان را در رسیدن فوری به اهداف خود  با مانع جدی روبروکرد. در شکاف زمانی بدست آمده، نیروهای میانی درون نظام برهبری هاشمی رفسنجانی هم امکان ارزیابی وحضور پیدا کرده اند.

حضور نیرومندمردم که به پشتیبانی جهانی انجامیده و از طریق رسانه ای، سبب افشای جنایات بی سابقه کودتا چیان شده، سه جبهه را ازهم متمایز کرده است.

جبهه کودتا چیان که سخنان بسیار حساب شده  هاشمی رفسنجانی نشان داد که از “دستوررهبر” هم “اطاعت” نمی کنند، در تلاش است مواضع بدست آمده را مستحکم سازد و زمینه را برای یورشی دیگر که هدفش “دانه درشت ها” و به گفته   احمدجنتی “سران اغتشاشات” است فراهم سازد و “ریشه فتنه” را بکند. فشار هر روزه کیهان که به اتاق فکر کودتاوصل است، نشان می دهد که میر حسین موسوی در راس کسانی است که دستگیری آنها برنامه ریزی شده وسپس نوبت به کروبی، خاتمی و حتی هاشمی می رسد.

سناریو نویسان ناشی کودتا در تلاشند محمد خاتمی را به  “جرج سوروس” میلیاردر آمریکایی که در کیفر خواست “پدر انقلاب های مخملی” خوانده می  شود،  وصل کنند.

رحیم مشائی هم که بیشتر از پیش”نقش ویژه” اش را آشکار می کند، برای هاشمی پرونده می گشاید. پاسخ دفتر هاشمی رفسنجانی به او سخت گویا است: “علی‌رغم تلاش شخصیت‌های مبارز و بزرگ انقلاب برای آرام کردن فضا و خنثی کردن القائات دشمنان خارجی به نظر می‌رسد توطئه‌ای بسیار پیچیده برای القای اختلاف بین ارکان نظام اسلامی وجود دارد. “
دادگاه نمایشی هم که برای زمینه سازی این دستگیری ها، دلسردکردن مردم و نیروهای بدنه اصلاح طلبان به صورت سریالی ادامه دارد، در این هفته زنگ “انحلال” سازمان مجاهدین و جبهه مشارکت رابصدا در آورد. زنگی که دردهه شصت با انحلال حزب توده، پایان “چپ” را رقم زد. این کارکرد درونی، هدف بزرگتری را هم در بیرون  دنبال می کند وآن ارائه چهره “ضدچپ” از کودتا به غرب وبه ویژه آمریکاست.

عکسی که این هفته از دیدار “دانشجویان خط امام” با آیت اله خمینی انتشار یافت، یاد آور این نکته  مهم تاریخی بود که محمود احمدی نژاد جزو جناح ضد آمریکائی این دانشجویان نبودو اصرار می ورزید بجای سفارت آمریکا، سفارت شوروی اشغال شود. این دیدگاه را می توان در اقلیت رهبری “سازمان مجاهدین انقلاب  اسلامی” هم یافت که باکمک آیت اله راستی- از جانبداران انجمن حجتیه - ابتدا کوشیدند فرمان انحلال سازمان را از آیت اله  خمینی بگیرند و چون موفق نشدند انشعاب کردند و به سپاه پاسداران رفتند. اگر امتداد این اندیشه را بتوان از آیت اله راستی به علی اکبر ولایتی و سید علی خامنه ای در انجمن حجتیه مشهد یافت، حلقه نه تنها کامل می شود؛ بلکه به سازمان اخوان المسلمین پیوند می خورد و معنائی منطقه ای می یابد.

حذف چپ مذهبی و زندانی کردن سران آن می تواند برگ برنده ای برای کودتاچیان باشد که از چهار سال پیش در جست وجوی راه مذاکره مخفی با امریکا هستند وامروز در سیاست جدید اوباما  این امکان را نزدیک می یابند. خبر تکذیب نشده پیام مخفیانه  رئیس دولت کودتا برای آمریکا مبنی بر تمایل به  مذاکره در  جریان اجلاس آتی سازمان ملل درنیو یورک به این گمانه قوت بیشتری می بخشد.

زمان به نفع این جبهه نیست. نزدیکی باز گشائی دانشگاهها و مدارس، افشای جنایات هولناک کودتاچیان، نشستن صادق لاریجانی بر مسند ریاست قوه قضائیه، برگماری وزیر معزول اطلاعات به دادستانی کل کشور و طرح ضرورت بازگرداندن اختیارات دادستانی تهران به دادستانی کل بسود این جبهه نیست که با از دست دادن سعید مرتضوی ضربه مهلکی خواهد خورد.

درخواست محاکمه سعید مرتضوی  از جانب احمد توکلی دراین هفته، همراه با این خبر بود که دستور دستگیری سران جبهه اصلاحات توسط او صادر شده است. علاوه بر اینها جبهه کودتا درمجلس هم بخشی از نیرومندترین رهبران خود را از دست داد و اخبار حکایت دارد که چند وزیر ازمجلس رای اعتماد نخواهند گرفت.

جبهه میانه برهبری هاشمی رفسنجانی زیرکانه در کار تشکل روحانیونی است که ادامه نظام را بدون گروه بندی احمدی نژاد والبته بااندکی اصلاحات در برنامه خود دارند. این جبهه تاکنون توانسته وضعیت بسیار شکننده آرایش قوا را حفظ کند و مانع از یورش دیگری توسط کودتا چیان شود. نماز و راهپیمائی قدس که خبر از شرکت سبزها درآن می رسد، سبب تقویت موضع هاشمی و جناح میانه هم خواهد شد.

جبهه مردم که “جنبش سبز” نام  دارد، صفوف خود را مستحکم می کند. در”بالا” تدارک تشکیلاتی فراگیر ومردمی فراهم می آِید. برای اولین بار است که بخشی از “ نظام” با مردم پیوند می خورد. هم اکنون خانواده های سران اصلاح طلب دستگیر شده، سفره های افطار خود را پشت دیوار اوین در کنار مردم پهن می کنند. همسران و فرزندان زندانیان یکصدا شده اند. همه دیکتاتور را نشانه رفته اند. نامه همسر جلائی پور همانقدر تکان دهنده است که  فریادهای مادر ندا.

پیوندی که افراطیون نگذاشتند در کنفرانس برلین  بین نخبگان شکل بگیرد، اکنون در بدنه استوار می شود.

مهمتر از همه، جوانان سبز در همه جا پیوندهای خود را استوار می کنند. جنبش سبز اکنون و در فاصله دو ماه، صاحب تشکیلات مدرن، روزنامه سراسری سبز با تیراژِی نزدیک به نیم میلیون، نشریات مختلف  و برنامه ریزی نسبتا منسجم است.

این جنبش جوان و بالنده ضعفهای خود، ازجمله عدم پیوند ارگانیک با کارگران و معلمان و دیگر اقشار جامعه را جبران خواهد کرد.

نهال آزادی بار دیگر سر بر آورده و در زیر آفتاب استبداد در خون ندا و سهراب روئیده و دوماهه راه صد ساله رفته است. این آغاز پایان استبداد است. کاری سترگ وتاریخی که شتاب، تند روی، تک روی و جدابی طلبی سبب مرگش خواهد شد.

استبداد درد مشترکی است که هرگز جدا جدا و بی رزم  مشترک درمان نمی شود. پس: