فرمانده گفته بود: “حمله کنید که خدا با سربازان ماست.” سربازی هم گفته بود: “اگر خدا با سربازان ماست، پس چه کسی با سربازان دشمن است؟” واقعیت این است که هر ارتشی خدای خودش را دارد. این که فکر کنیم خدا یکی است، ممکن است از نظر فلسفی درست باشد، ولی از نظر نظامی درست نیست. اصلا نگاه کنید به همین توافق. بخشی از سناتورهای سنای آمریکا که معتقدند “آمریکا این توافقنامه ننگین را که به زیان آمریکاست، باید لغو کند.“، بخشی از مجلس شورای اسلامی هم که معتقد است: “جمهوری اسلامی باید این توافقنامه ننگین را که به زیان ایران است، لغو کند.” اسرائیل هم که معتقد است: “این بدترین توافق ممکن است و تماما به نفع ایران است.” آخرش به چه نتیجه ای می رسیم: “اینکه توافق کاملا به زیان آمریکاست و کاملا به زیان ایران است، و اینکه توافق کاملا به سود آمریکاست ولی کاملا به سود ایران هم هست.”
البته آدم حرف سناتورهای آمریکایی را می فهمد، آنها می خواهند در انتخابات آینده برنده شوند و به همین دلیل همه تبلیغات شان را می کنند تا نشان بدهند که اوباما توافق بدی کرده است. اوباما هم که خیال خودش و سنا را راحت کرده که هر چه می خواهید مخالفت کنید، من آخرش وتو می کنم. اسرائیل هم که تکلیفش تا حدی معلوم است، نتانیاهو ده سال است با اسباب بازی به نام بمب اتمی دارند ور می روند تا بگویند که حزب شان باید در اسرائیل قدرت داشته باشد. هم آمریکا و هم اسرائیل هر دو منطقی رفتار می کنند، در واقع هیچکدام شان با ایران مشکل ندارند، هر دو تاشان با مخالفان خودشان در آمریکا و اسرائیل مشکل دارند.
آن چیزی که مبهم است این برخوردهای مخالفان توافق در ایران است. دیروز مجلس برای اینکه ببیند که باید پیگیری وضعیت دکل گمشده را بکنند یا نه، داشتند تصمیم می گرفتند که رای گیری بکنند یا نکنند. یعنی در مورد جستجو برای یک دکل به آن گندگی که با جرمی به این گندگی مثل دزدی، غیب شده دارند فکر می کنند که رای بگیرند یا نگیرند. البته حق هم دارند، در این ده سال هر کسی هر دزدی کرده، به یک شکلی پای مجلس گیر بوده، حالا هم یکهو می بینی تحقیق و تفحص کردند، یکهو دکل گمشده را زیر پاچه شلوار کوچک زاده یا زیر عبای رسائی و خسرو خوبان پیدا کردند، خدا را چه دیدی، اصلا بعید نیست. اما از این مهم تر اینکه صدا و سیما، چنان با نیزه و شمشیر به توافق حمله کرده که انگار وظیفه الهی دارد حتما به آغاز جنگ کمک کند و ایران را کاملا نابود کند.
خامنه ای هم که نشسته آن بالا دارد خودش را باد می زند و نگاه می کند به صدا و سیمایی که با بودجه دولتی شمشیر را از رو بسته و تریبون را به مخالفان توافق داده، مدیر عامل صدا و سیما هم گفته ما فقط تریبون را به طرفداران توافق نمی دهیم. انگار طرفداران توافق حق دارند حرف بزنند، بیست بار گفته شده که اگر می خواهید ببینید مردم با توافق موافقند یا نه، یک رفراندوم ساده برگزار کنید و از مردم بپرسید: با توافق وین موافقید یا نه. خیلی راحت مردم جواب می دهند. من نمی فهمم این بحث ها چه فایده ای دارد. رهبر که موافق است و اصولا خودش توافق را تائید کرده، دولت هم موافق است و خودش توافق را انجام داده، بخشی از مجلس هم که مخالف است و دارد با صدای بلند مخالفتش را می گوید. اگر برای مردم دارند حرف می زنند که برای چی نظر خود مردم را نمی پرسند؟ یک رفراندوم، یک سئوال. تمام شد رفت. اینها همه با هم هستند.
اینها همه با هم هستند
نقدی گفته: “به کوری چشم جان کری در ایران ما هر تصمیمی بگیریم همه با هم یکی هستیم.” البته حالا کری می خواهد کور بشود، یا کر بشود یا لال بشود، من مشکل خاصی ندارم. قبلش هم پایش چلاق شد از من اجازه نگرفت، حالا هم می خواهد کور بشود، من دخالت نمی کنم، ولی اینکه نقدی گفته ما همه یکی هستیم، این یکی کمی دردناک است. ممکن است نظر خاتمی با نقدی یکی باشد، شاید هم باشد، ولی آن بدبخت که حق نظر دادن ندارد، اول بگذارید حرف بزند، بعد بگوئید نظر ما با همدیگر یکی است. کروبی و موسوی هم که توی خانه شان هستند و درباره نان سنگک و تافتون شان هم نمی توانند تصمیم بگیرند و نظر بدهند، حالا وسط حصر نقدی فهمیده نظرش با آنها یکی است ما نمی فهمیم.
بعد هم نظر کی با کی یکی است؟ کوچک زاده که خودش را مخلص رهبری نشان می دهد و در عمرش بدون توافق با رهبری یک سنگ هم پرتاب نکرده و کسی را قبل از توافق با رهبری جر نداده است، به ظریف که نماینده رهبری در توافقنامه بوده، گفته “خائن” این چطوری یکی است که یکی به آن یکی می گوید خائن؟ اصلا وقتی رهبری گفته گروه مذاکره مورد اعتماد من بودند و بعد شریعتمداری به طرفداری از رهبری ثابت می کند همان گروهی که مورد اعتماد رهبری هستند، همان هایی هستند که به رهبری خیانت کردند یعنی چی آنوقت این دو تا یکی هستند؟
نصف حکومت آن یکی نصف دیگر را زندانی کرده، بعد می گویند ما با هم یکی هستیم. چطوری می شود یک زندانی با یک زندانبان یکی باشد؟ یکی زده آن یکی را کشته، می گوید ما دو تا یکی هستیم، البته قبلا دو تا بودید، بعد که یکی کشته شد، حالا شده یکی، ولی چرا می گوئی ما یکی هستیم، بگو من یکی هستم، چون آن یکی که با تو مخالف بوده کشتی اش، دیگر با خودت جمع نبند. یک حرف هایی می زنند که کلا آدم خنده اش می گیرد، حالا مرغ پخته که هیچ.
توجه به انسانیت زنان
حاج آقا محمد تقی واعظی گفته که “زندگی راحت با بی حجابی توهم است.” و توضیح داده که “حجاب باعث توجه به انسانیت زنان می شود.” آدم که این علما را نشناسد، حالی می کند که واقعا چقدر فیلسوف داریم که این همه متوجه انسانیت زنان هستند. بعد که نزدیک می شود سئوال می کند، بسیار خوب، حجاب باعث توجه به انسانیت زنان می شود، یعنی معلوم می شود این زن انسان است، دستت درد نکند. حالا این زنی که انسان است، آیا حق دارد محل کارش را انتخاب کند؟ نوع لباس اش را انتخاب کند؟
حاج آقا جواب می دهد: البته! این خانم که خیلی انسانیت دارد، حق دارد هر کدام از این سه تا حجابی را که برایش انتخاب کردیم انتخاب کند. حتی حق دارد رنگش را هم انتخاب کند، ما در اینجا ده تا چادر مشکی داریم، که ایشان هر رنگی از این چادرهای مشکی را خواست می تواند انتخاب کند. محل کارش را هم که می تواند به هر شکلی که ما دوست داریم با کمال آزادی انتخاب کند، حتی اگر هم نخواست می تواند برای دیدن مسابقه والیبال به استادیوم نرود.
اصلا مجبور نیست، خیلی انسانی. یعنی همه خانمهای کشور می توانند انتخاب کنند که دوست دارند برای دیدن مسابقه والیبال به استادیوم نروند، یا فوتبال. ما مجبورشان نمی کنیم. خودشان باید انتخاب کنند که به هر استادیومی نخواستند نروند.
البته توجه کنید که اگر خانمی حجاب نداشت، آن وقت حاج آقا موظف نیست که با او برخورد انسانی کند. یعنی کلا حاج آقا یک طوری است که اگر هر زنی را بدون حجاب ببیند، دیگر کنترل خودش را از دست می دهد و کاملا حیوانی با او رفتار می کند، یعنی دیگر نمی تواند انسانی رفتار کند. البته این فقط مربوط به انسان نیست، شما همین الآن یک گاو را بگیرید و رویش یک پارچه مشکی بیاندازید، عمرا اگر گاو نر هم به آن حمله کند، یعنی اگر گاو هم حجاب داشته باشد، آن یکی گاو انسانی برخورد می کند، حاج آقا که دیگر هیچی. حاج آقا تنها نقطه ضعف اش این است که خودش را نمی تواند کنترل کند، وگرنه هیچ مشکلی ندارد. واقعا هیچ….