انرژی موضوع مهمی است، تصادفا این موضوع مهم همان چیزی است که ما زیاد داریم و بقیه به آن نیاز دارند، به همین دلیل ما این انرژی را به آنها می دهیم و خودمان یا یخ می زنیم یا گاز گرفته می شویم یا دچار تخیلات هسته ای می شویم. اصولا رابطه نفت و تاریخ معاصر ایران، از دیدگاه های مختلف قابل بررسی و توصیف است. بخصوص این که امروز هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه گفت: مدیریت انرژی در ایران مشکل دارد. در همین راستا به بخش هایی از این مشکل توجه کنید.
تاریخ فلسفی انرژی در ایران: فرض کنیم ایران پنجاه سال نفت دارد.
هشت سال اول: نفت را تبدیل می کنیم به تمدن بزرگ تا به سوی غرب برویم ، در نتیجه مردم انقلاب می کنند تا یک حکومت ضد غربی تشکیل بدهند.
هشت سال دوم: حکومتی برای رسیدن به استقلال و آزادی ایجاد می شود، با فروش نفت به استقلال می رسیم، در نتیجه رابطه مان با جهان قطع می شود و تعداد زیادی برای رسیدن به آزادی می میرند و بقیه در جنگ کشته می شوند، در نتیجه مردم رفاه می خواهند.
هشت سال سوم: نفت را می فروشیم تا مشکلات ناشی از جنگ را جبران کرده و رابطه مان را با جهان برقرار کنیم و اقتصاد را توسعه دهیم، در نتیجه مردم آزادی می خواهند.
هشت سال چهارم: برنامه های اقتصادی را متوقف می کنید تا به سوی توسعه سیاسی و فرهنگی برویم، در نتیجه انقلابیون سرکار می آیند.
هشت سال پنجم: توسعه سیاسی و فرهنگی را متوقف می کنیم و به سوی گسترش عدالت و توسعه قدرت در جهان می رویم، در نتیجه فقر و جنگ ایجاد می شود.
هشت سال ششم: برای از بردن فقر و جنگ، از قدرت نفت استفاده می کنیم تا دوباره به همان چایی برسیم که ده سال یا بیست سال یا سی سال یا پنجاه سال قبل در آنجا بودیم.
هشت سال هفتم: نفت تمام می شود و ما می توانیم همه چیز را از اول شروع کنیم.
نفت و استراتژی جمهوری اسلامی
عصر تمدن( تبدیل نفت به اسلحه): نفت را می فروشیم و اسلحه می خریم، در نتیجه انقلاب می شود و اسلحه می افتد دست کسی که می خواستیم اسلحه را برای ترساندنش استفاده کنیم.
عصر استقلال( تبدیل نفت به کوپن): نفت را می فروشیم و آن را به کوپن به مستضعفان می دهیم تا بتوانند زنده بمانند، در نتیجه تعداد زیادی از مردم در جنگ می میرند.
عصر پیشرفت( تبدیل نفت به بزرگراه): نفت را می فروشیم و آن را تبدیل به بزرگراه می کنیم و چون بزرگراه داریم در نتیجه اتومبیل وارد می کنیم و چون اتومبیل وارد می کنیم پولدار تولید می کنیم و چون پولدار تولید می کنیم در نتیجه عده ای فقیر می شوند و ما آنها را وارد دولت می کنیم.
عصر آزادی( تبدیل نفت به روزنامه): نفت را می فروشیم و آن را صرف توسعه دموکراسی و آزادی می کنیم، در نتیجه مردم تازه متوجه می شوند که تا به حال متوجه نبودند، در نتیجه از ما می خواهند که برویم کنار.
عصر عدالت( تبدیل نفت به سخنرانی): نفت را می فروشیم و پول آن را به مردمی که می خواهند برویم کنار می دهیم تا دیگر نخواهند که برویم کنار، با بقیه آن پول هم دوستان خارجی پیدا می کنیم. در این مرحله بخش اعظم پول تبدیل به تظاهرات، اتومبیل های شیک، دوستان خارجی، هزینه سفر و سخنرانی شهرستانی می شود.
عصر زندگی( تبدیل نفت به نان): در این مرحله پس از پنجاه سال متوجه می شویم که تعدادی شهید داریم که کسی در مورد آنها چیزی نمی داند، تعدادی بزرگراه نیمه کاره داریم که همیشه در حال راهبندان است، تعدادی روزنامه توقیف شده داریم که روزنامه نگاران آنم بیکارند، مقداری شعار داریم که دیگر کسی درباره آنها حرف نمی زند، نفت هم در حال تمام شدن است، در نتیجه در یک انتخابات آزاد و عادلانه کشور فقیر را دو دستی تقدیم می کنیم به اولین دیوانه ای که حاضر باشد آن را اداره کند و همیشه یادش باشد که چون نفت ندارد، حق ندارد اشتباه کند.
شیوه های استفاده از انرژی های مختلف
نفت: نفت را می فروشیم به کسانی که آن را تبدیل به بنزین می کنند و بنزین را از آنها می خریم.
بنزین: پول نفت را می دهیم تا مردم بنزین ارزان بخرند و به مسافرت بروند و از دولت دور شوند.
گاز: گاز را می فروشیم به ترکیه بعد همان گاز را از ترکمنستان می خریم. مقداری از گاز را هم می بریم به خانه مردم و باعث مسمومیت آنها می شویم، بقیه آن را هم به دلیل این که یادمان رفته است باید با تزریق فشار حفظ کنیم، غیرقابل مصرف می کنیم.
انرژی هسته ای: برای تولید انرژی هسته ای، تمام انرژی نفت و گاز را تلف می کنیم، اما موفق به تولید آن نمی شویم، بعد انرژی هسته ای را تبدیل می کنیم به نوعی انرژی برای محبوبیت و جلب توجه نیروی انسانی.
نیروی انسانی: نفت و گاز و برق را تبدیل می کنیم به میز و نیمکت و مدرسه و کتاب تا نیروی انسانی را تربیت کنیم و پس از اینکه نیروی عظیمی تربیت کردیم آنها را بفرستیم به کشورهای مختلف جهان تا مدیریت انرژی جهان را عهده دار شوند.
نتیجه گیری اخلاقی: انواع دولت در ایران، در حقیقت شیوه های مختلف مصرف نفت است.
نتیجه گیری سیاسی: تا وقتی نفت داریم، چیز دیگری نمی توانیم داشته باشیم.
نتیجه گیری انسانی: نفت وسیله ای است تا وقتی عده ای عقب مانده، قدرت را در دست دارند، مردم گرسنه نمانند.