ترور ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی ۱۱۷ سال پیش یعنی در سال ۱۸۹۶ شاید نقطه آغاز “سیاست مدرن” در ایران باشد. سالها پیش از آن امیرکبیر کوشیده بود تا با اصلاح نظام اداره کشور و ایجاد نهادهای مدرن مالی و نظارتی، کشورداری نوین را در ایران شکل دهد. همچنین سالها پیش از آن مدرسه دارالفنون راه افتاه بود و رفتن شاهزادگان و فرزندان اشراف به فرنگ برای آشنا شدن با “پولیتیک” آغاز شده بود اما این قتل “شاه شهید” بود که تلاشهای نوگرایان برای تغییر امور و حاکم کردن قانون به عنوان مبنای جدید سیاست را از پرده بیرون انداخت و به بازیگران صحنه سیاست ایران آموخت که دیگر نمیتوانند امور کشور را از پس مکالمات در گوشی حرمسراهای شاهان و مبادله لقبها و باجها و تیولها اداره کنند.
میرزا رضا کرمانی پیرو تندرو و اندکی آزاداندیشتر اما شاید به همان میزان هم سر سختتر میرزا ملکم خان بود که سالها کوشید تا به ناصرالدین شاه آداب کشور داری نوین بیاموزد و درس “قانون” بدهد. شاه چندی به امید شبیه شدن به ملکه ویکتوریا و شاهان فرنگ با میرزا ملکم خان همراهی کرد اما خیلی زود دریافت که در بساط کهنه قجر جایی برای رخت نوی پیشنهادی این ارمنیزاده مسلمان سیره نیست و او را محترمانه از وزارت عظمای ایران در لندن برکنار کرد و محترمانه در تبعید نگه داشت.
از صحنه بیرون رفتن شاهی که پس از نیم قرن سلطنت ادامه قدرتاش ابدی مینمود نه تنها جدالهای پشت پرده جناحهای قدرت در رژیم قاجار را به روی پرده آورد بلکه به نواندیشان و علما و طرفداران باورهای نو مانند بهاییان و از همه مهمتر طرفداران اندیشه مشروطیت فرصتی تازه داد تا از رخنهها در حرمسرا و دربار مظفرالدین شاه برای پیشبرد اندیشههای خود بهره ببرند. شاه پیر اما تازه کاری که میراث دار رنجها و افتخارات جنگهای ایران و روس بود و سیاست را ازخلال چانه زنیها وگاه کسب تکلیفهای روزانه مقامهای دربار ولایتعهدی دیرپایش از وزیر مختارهای روس در تبریز آموخته بود.
از منظر تجدد گرایان و آزادی خواهان جوان ایرانی در دهه پایانی قرن نوزدهم یعنی شاهزادگان و اشراف زادگان و طلاب جوانی که با اندیشههای نوین غربی و آداب تازه حکومت داری و دستاوردهای علمی و فنی اروپا آشنا شده بودند، ترور شاه شهید گشاینده راهی نو به حساب میآمد. شاید هم به همین دلیل استفاده از ترور به عنوان یک راه برای به زانو در آوردن طرفداران سر سخت استبداد و کهنه گرایی و قانع کردن آنها از طریق «حجت بالغه» ـ- تعبیری که در قرون گذشته و به طعنه برای ترورهای حسن صباح به کار برده میشد - تا آخر در انقلاب ایرانیان برای قانون اساسی یعنی نهضت مشروطه به عنوان یک روش سیاسی باقی ماند.
قربانی بعدی ترور “علی اصغر خان امین اسلطان” یا اتابک اعظم بود. یکی از نخبگان و اعجوبههای حکومت داری ایران در دوران قاجار. بنا بر یک سنت دیرین در حکومت قاجار از کودکی در کنار پدرش ابراهیم خان امین السلطان با امور اداری و مالی کشور داری آشنا شد و در ۲۲ سالگی صدراعظم ناصر الدین شاه شد. اتابک اعظم ایران را در سه دوره بحرانی پس از ترور ناصرالدین شاه، اوج گیری نهصت مشروطه تا امضای فرمان مشروطیت و برگزاری انتخابات نخستین مجلس مشروطیت اداره کرد. علی اصغر خان امین السلطان وقتی در تابستان ۱۹۰۷ ترور شد ۵۲ ساله بود. این سیاستمدار با تجربه در اوج تسلط به مسایل سیاست در ایران، پس از چند سال سفر به آمریکا و چین و شمال افریقا و اقامت در سوییس به خواست محمد علی شاه برای اداره اوضاع آشوب زده ایران پس از امضای فرمان مشروطیت به ایران بازگشته بود.
از علی اصغر خان امین السلطان نزد تاریخ نویسان آزادی خواه و تجدد گرا به عنوان صدراعظم مستبدین نام برده میشد و علما او را عامل دادن امتیاز تنباکو به انگلیسها میدانستند و در محافل مذهبی علیه او سخن میراندند. همین فضا سازی در افکار عمومی و به ویژه از سوی جناحهای تندرو و رادیکال در میان نوگرایان و فعالین جنبش مشروطه سبب شد تا جوانی ۲۲ ساله او را به عنوان دشمن ملت و حامی استبداد در مجلس شورای ملی به قتل برساند.
“عباس آقا صراف آذربایجانی” معروف به عباس آقا تبریزی که در بازار تهران به کار صرافی مشغول بود، توسط حیدر عمو اوغلو برای قتل علی اصغر خان آموزش دید و تجهیز شد. حیدر خان یکی از رهبران تندرو و چپ گرای مشروطیت بود که از دید بسیاری نیای تاریخی گروههای چریکی چپ گرایی محسوب میشود که در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی علیه محمد رضا پهلوی دست به اسلحه بردند و شیوه ترور برای تعییر حکومت در ایران را گسترش دادند. همان گروههایی که پیروانشان روش استفاده از ترور برای حل بن بستهای سیاست را تا پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران ادامه دادند و در ادبیات آزادی خواهی ایران و ادبیات نوگرای چپ در ایران عمیقا ستوده شدند.
ترور علی اصغر خان امین اسلطان که به روابط نزدیک با روسیه و بریتانیا شهرت داشت، اگرچه به دست رادیکالهای دموکرات انجام گرفت اما نشانههایی وجود داشت که این ترور بیخبر از جاسوسان نزدیک به محمد علی شاه مخالف سرسخت مشروطیت صورت نگرفت به ویژه که با ترور او میرزا احمد خان مشیر السلطنه یکی از نزدیکان محمدعلی شاه بر سر کار آمد. (۱)
زنجیره ترور باز هم ادامه پیدا کرد. ترور ناصر الملک صدراعظم میانه رویی که نخستین درس خوانده ایرانی دانشگاه آکسفورد بود و میخواست به نوعی مصالحه میان مشروطه خواهان و در بار شکل دهد، آخرین امیدهای مصالحه را به باد داد. ترور بعدی که آن هم ناموفق ماند پرتاب بمب به سوی محمدعلی شاه بود که به خشونتی تلخ انجامید؛ خشونتی که نخستین نمونه سرکوب سیاسی سازمان یافته در سیاست مدرن ایران بود که بسیاری از آزادی خواهان مانند سید حسن تقیزاده را از ایران فراری داد و به کشته شدن یا به زندان افتادن بسیاری از آنان منجر شد. از این دوره است که زنجیره پر گره خشونت تندروها و خشونت متقابل صاحبان افراطی قدرت به یک انتقام گیری تاریخی در سیاست مدرن ایران ارتقا یافت.
در شرح این زنجیره تاریخی آنها که صاحبان قدرت بودند تاریخ رسمی را نوشتند و اقدامهای آزادی خواهان و چهرههای برجسته و حامیان آنها به موضوعی پر ستایش در بخشی از ادبیات نوین ایران مبدل شد. نوعی ساده اندیشی است اگر مسوولیت آغاز این زنجیره پر گره را تنها به گردن رادیکالها و صاحبان افراطی قدرت بیاندازیم. پیشگامان آزادی در سیاست مدرن ایران درکی رمانتیک از مقوله آزادی را در ایران ترویج کردند که تا سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ به عنوان گرایش غالب در بیان انتظارات دموکراسی خواهان باقی مانده است.
در این میان آنانی که نامی از آنان نیست قربانیان ترورهای سیاسی و سیاستمداران اصلاح طلب یا میانه رویی هستند که قربانی نقدهای دو طرف بودند. شاید شناخته شدهترین نمونه از این نسل سیاستمداران در ایران امروز محمد مصدق باشد و شاید اگر سرنوشت او به کودتای مشترک بخشی از روحانیون و شاه و آمریکا و انگلیس گره نمیخورد از تاریخ سیاسی رومانتیسم زده آزادی خواهان و دموکراسی طلبان ایران فراموش شده بود. حتی پیروان مصدق هم از یاد بردهاند که او از ۹ سالگی در نظام حکومت داری قاجار به کار مشغول شد و هنگامی که میخواست با ورود به نخستین انتخابات پس از مشروطیت به صحنه سیاست مدرن ایران وارد شود با مشکل کم بودن سن برای کاندیدا شدن روبرو بود. سیاستمدار عمل گرایی که از بر سرکار آمدن رضاشاه حمایت کرد و نخست وزیر شاهی شد که درگیری با دربارش مشغله روزمرهاش بود و سالها علیه خاندانش سخن گفته بود. نسلی از سیاستمداران عمل گرایی که رفتار سیاسی آنان فراتر از شکل رسمی حکومت شکل میگرفت.
پانویس
۱ - برای دیدن شرحی از ماجرای مجادلات سه جناح اصلی محافظه کار و میانه رو و رادیکال و نقش چهرههایی مانند علی اصغر خان امین اسلطان و ناصر الملک نگاه کنید به فصل ۸ از کتاب ایرانیان اثر هما کاتوزیان:
katouzian، Homa، The Persians: ancient، medieval، and modern Iran، YALE UNIVERSITY PRESS ۲۰۱۰
۲ - شرحی از ترویج دیدگاه رومانتیک از آزادی در مقابل دیدگاه لیبرال از آزادی از سوی پیشگامان تجدد در ایران را میتوانید در فصل پنجم این اثر هما کاتوزیان با عنوان «لیبرالیسم اروپایی و مفهوم جدید آزادی در ایران» ببینید:
Iranian History and Pollitics: The dialectic of state and society، RoutledgeCurzon ۲۰۰۳