زمزمه هایی که فریاد شدند

نجات بهرامی
نجات بهرامی

برخی از زعمای جناح راست همچون احمد توکلی و نیز برادران لاریجانی در ادبیات سیاسی ایران به  “عقلای جناح راست ” معروف و مشهور شده اند.

این عقلا در حوادث اخیر و در پاره ای موارد به انتقادات ملایمی از نحوه برخورد با مردم و فعالان سیاسی پرداختند. اما در عین حال در نامه ها و سخنانی به انتقاد از شعارهای روز قدس پرداختند و آن را خطرناک تلقی کردند. البته در سخنان این آقایان به طور دقیق بیان نشده است که چرا این شعارها نکوهیده و خطرناک است و مثلا شعار مرگ بر آمریکا این ویژگی ها را ندارد. آیا این مسئله که مردم ایران روسیه را به خاطر سالها و قرنها تجاوز و تعدی و جدا کردن بخشهای بزرگی از ایران و تحمیل عهدنامه های ننگین و… دشمن خود بدانند ، گناهی کبیره و نابخشودنی است ؟ و یا اینکه مردم از مسئولان خود بخواهند به جای غزه و لبنان به کشور و مردم خود بیاندیشند ، جرم بزرگی است که سزاوار ملامت و سرزنش است؟ اگر می گویید با آرمانهای اما در تضاد است پس چرا این آرمانها به صورت گزینشی مطرح و اعمال می شود؟ مگر آیت الله خمینی نگفت اگر از صدام هم بگذریم از فهد و آل سعود نمی گذریم؟ پس چرا کسانی که نشستن در کنار آل سعود را افتخار بزرگی در دیپلماسی ایران می دانند سرزنش نمی کنید؟

شعارهایی که در روز قدس امسال از سوی مردم در تهران و شهرهای دیگر ایران طنین انداز شدند ، شعارهایی خلق الساعه و محصول دسیسه دشمنان و خارجیان نبود. این شعارها همان زمزمه هایی بودند که سالها در محافل خصوصی و خانوادگی و در اتوبوس و تاکسی و … شنیده بودیم و در روز قدس به فریاد تبدیل شده بودند. کدام ایرانی را سراغ دارید که این زمزمه ها را قبل از روز قدس و حتی قبل از انتخابات منجر به کودتای بیست و دوم خرداد نشنیده باشد؟!  حکایت “ چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ” و داستان ویرانه های آباد شده لبنان بعد از گذشت یکسال از جنگ حزب الله و اسراییل و در چادر نشستن مردم بم بعد از گذشت سالها از زلزله در آن شهر را همه می دانند و این واقعیت های عریان برای رویت ، نیازی به تلاش “دشمن ” ندارند .

شعار “نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” و نیز شعار “مرگ بر روسیه”  از یک آگاهی سیاسی بزرگ در بدنه اجتماع ایرانی حکایت دارد و تصویری از یک هیجان کور و زودگذر نمی تواند باشد . این آگاهی سیاسی از پس یک غفلت تاریخی بزرگ نمایان شده است که دهه ها بر فضای عمومی و حتی روشنفکری ایران حاکم بوده است. غفلتی که آرمان و حماسه را بر جایگاه عقلانیت سیاسی نشاند و منافع ملی ایران را قربانی توهمات ایدئولوژیک خود کرد. توهم “ دفاع از آرمان فلسطین” در روزگار محاصره ایران  توسط دولت های عربی منطقه ، و در زمانه ای که هیچ نشانه ای از بروز واکنش های مشابه از جانب طرف مقابل دیده نمی شود، دردی است که با تظاهر به گره خوردن این آرمان با منافع ملی ایران هم درمان نمی شود.

حاکمیت کمونیسم روسی و اندیشه چپ در ایران ثمره ای جز این نداشت که انیشه “انتر ناسیونالیسم ” را رنگ آرایی کند و در قالب “امت واحده” به بازار عرضه کند تا روشنفکران و توده ها را در توهم کشف حقیقت غرق کند و در زمانه ای که ناسیونالیسم عرب معتقد به عبور راه قدس از تهران بود  چفیه عربی را بر پرچم ملی ترجیح دهند. پس شعار مرگ بر روسیه هم شعاری آگاهانه است چرا که در آن سرزمین شعار جهان وطنی تولید و صادر می شد و توده های ما را به خود مشغول می ساخت ، اما در همان زمان حکام آن سرزمین به نیابت از تزار، در اندیشه آبهای گرم خلیج فارس بودند .

زمان القای مفاهیم ذهنی با تکیه بر تبلیغات دامنه دار و در بوق و کرنا کردن شعارها گذشته است. آن آرمانهای دیروز جای خود را به خواسته های امروز داده است. این را می دانیم که بسیاری از افراد با این ایده ها زیسته اند و بزرگ شده اند و در رگ و خونشان آمیخته است . اما این را هم نمی توان نادیده گرفت که واقعیت بی رحم است و خود را در هر حال آشکار می سازد .