به نوشته یک منبع قابل اعتماد، ما به این منبع اعتماد داریم چون نه صدا و سیماست و نه خبرگزاری فارس و نه نتیجه آمارش 63 درصد است، ده شغل خطرناک در آمریکا مشخص شد.
این منبع گفته است که از هر 100000 نفر شاغل در مشاغل زیر تعدادی به دلیل خطرناک بودن شغل شان کشته می شوند: رانندگی کامیون( 27 نفر از صد هزار نفر)، مامور برق( 36 نفر)، کارگر پشت بام( 35 نفر)، کشاورز و دامدار( 38 نفر)، مامورین شهرداری( 42 نفر)، کارگران ساختمان( 61 نفر)، چوب بری و نجاری( 81 نفر)، خلبانان و پرسنل پرواز( 88 نفر)، ماهیگیران( 142 نفر) و کارگر برج تلفن( 184 نفر از صد هزار نفر). یعنی از هر صدهزار کارگر برج تلفن در سال 184 نفر کشته می شوند، یا به عبارتی از هر هزار کارگر مذکور حدود دو نفر در سال بخاطر شغل سخت شان جان خود را از دست می دهند.
اما ده شغل خطرناک در ایران به شکل دیگری است. کسانی که در مشاغل خطرناک زیر قرار دارند در معرض خطر جدی هستند، آنها ممکن است کشته شوند، زندانی شوند، از کشورشان تبعید شوند و به هر نحو با خطر جانی و مالی مواجه شوند.
1) خبرنگار: بطور کلی در ایران حدود 6000 خبرنگار و روزنامه نویس وجود دارد که 4000 نفر آنان عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران بودند، از این افراد در بیست سال گذشته حدود 100 نفر در سقوط یک هواپیما و در قتلهای زنجیره ای کشته شدند، حدود 400 روزنامه نگار در این سالها زندانی شدند و سالانه بین 20 تا 30 روزنامه نگار از ایران تبعید شدند. یعنی روزنامه نگارانی که با خطر مواجه بودند در بیست سال اخیر حدود 1000 روزنامه نگار بودند. در 15 سال گذشته عمر متوسط یک روزنامه بین شش ماه تا یک سال بود و از هر صد روزنامه نگار دست کم 16 نفر با حوادث خطرناک مواجه شده اند.
2) طنزنویس: تقریبا صد طنزنویس و کاریکاتوریست مهم که بطور دائمی کار کرده، و حداقل هر هفته یک اثر منتشر کرده اند، در ایران از صد سال قبل تا امروز وجود داشتند. به عبارت دقیق تر، 104 نفر. از این تعداد 35 نفر ( 35 درصد) به شکل طبیعی زندگی کرده و بعضی از آنها بطور طبیعی از دنیا رفته اند. تعداد 50 نفر (49 درصد) در طول عمر کاری خود حداقل یک بار دچار زندان( 16 نفر)، تبعید( 28 نفر) و مرگ( 5 نفر). 16 نفر( 16 درصد) طنزنویسان و کاریکاتوریست های ایرانی پس از یک دوره فعالیت بکلی منزوی شده و به عنوان مغازه دار، راننده، پزشک یا مشاغل دیگر به زندگی خود ادامه داده و بعد از یک دوره کوتاه مطلقا طنزنویسی را رها کرده اند( تقریبا همه این افراد در نشریات گل آقا یا توفیق کار می کردند) و 3 نفر(3 درصد) از این افراد با اختیار خودشان و برای همیشه ایران را ترک کرده اند. به عبارت دیگر، از هر صد نفر طنز نویس ایرانی حداقل 49 نفر قطعا با خطر زندان، تبعید یا مرگ مواجه می شوند.
3) خواننده پاپ و راک: در حال حاضر یعنی در بیست سال اخیر، حدودا 81 خواننده سرشناس موسیقی پاپ و راک که در ایران متولد شده اند وجود دارد، از این تعداد 16 نفر( 20 درصد) در داخل ایران رسما کار می کنند، 47 نفر( 58 درصد) یا به خارج فرار کرده یا مهاجرت کرده و هرگز بازنگشته اند، 7 نفر( 9 درصد) ممنوع الصدا هستند، 7 نفر( 9 درصد) به دلایل مختلف در سن زیر پنجاه سالگی فوت کرده اند، سه خواننده( 3 درصد) حداقل یک بار زندانی شدند و یک خواننده( 1 درصد) توسط حکومت به قتل رسیده است. به عبارت دیگر از هر صد خواننده پاپ و راک 79 نفر در ایران با خطر مواجهند، و 9 نفری که با خطر مواجه نیستند نمی توانند کار کنند، 20 نفر هم مشغول کار هستند و دارند چمدان شان را می بندند.
4) رئیس جمهور و مقامات سیاسی: یکی از خطرناک ترین مشاغل در ایران نخست وزیری یا ریاست جمهوری است. در طول 82 سال از 1285 تا 1367 تعداد 79 نخست وزیر در ایران برسر کار آمدند. دو نفر ( موسوی و هویدا) جمعا بیست سال نخست وزیر بودند، 77 نخست وزیر دیگر 62 سال برسر کار بودند. یعنی عمر نخست وزیر در ایران بطور متوسط 14 ماه بود. در فاصله سالهای 1331 تا 1367 یعنی 36 سال جمعا 17 نخست وزیر برسر کار بودند. در این بین فقط حسین علا، فضل الله زاهدی، اقبال و مهدوی کنی دچار حادثه نشدند. یک نفر برای همیشه از قدرت حذف شد، یک نفر زندانی شد، شش نفر ترور یا اعدام شدند، پنج نفر تبعید شدند. نخست وزیرانی که دچار حادثه نشدند، جمعا هفت سال و شش ماه سر کار بودند و همه 13 نخست وزیری که در 29 سال برسر قدرت بودند دچار حادثه شدند. به عبارت دیگر عمر متوسط نخست وزیر در ایران حدود یک سال است و 81 درصد نخست وزیران ایران دچار حادثه شده اند. از شش رئیس جمهور که به مدت 33 سال قدرت را در دست داشتند، یک نفر تبعید( بنی صدر)، یک نفر ترور( رجایی)، یک ترور ناموفق( خامنه ای)، سه نفر بدنام شدند( هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد) یعنی 50 درصد احتمال خطر مرگ یا تبعید و 50 درصد احتمال بدنامی وجود دارد. در مجموع در شصت سال گذشته 83 درصد نخست وزیران و روسای جمهور با خطر مرگ یا بدنامی و حذف کامل مواجه شدند.
5) راننده خودرو: فرق نمی کند سوار چه وسیله ای باشید. در ایران در همین لحظه 17 میلیون خودرو، اعم از اتومبیل شخصی و موتورسیکلت و اتوبوس و مینی بوس و سایر وسایل نقلیه وجود دارد، در ده سال گذشته 2230000 نفر در تصادفات این خودروها کشته شده اند، یعنی در این ده سال از هر 100 نفری که سوار وسیله نقلیه( هر نوع که باشد) می شوند 13 نفر کشته می شوند و در هر سال از هر 100000 کسی که سوار خودرو می شوند، 1300 نفرشان کشته می شوند.
6) زن بودن : در سال 1385 فقط یک و نیم میلیون زن توسط پلیس بازجویی و تعدادی از آنها به پلیس اخلاقی برده شده و از آنها تعهد گرفته شد. با این محاسبه تقریبا در ده سال گذشته 15 میلیون زن حداقل یک بار با پلیس مواجه شده و 120 هزار زن در ده سال گذشته فقط بخاطر بد حجابی حداقل یک بار بازداشت شده اند. به عبارت دیگر از هر 100 هزار زن ایرانی، 3846 در هر سال حداقل یک بار توسط پلیس مورد بازجویی قرار گرفته و حداقل 31 نفر بخاطر زن بودن حداقل یک بار دستگیر شده و به زندان می روند. اما فرض کنیم که زنی اصولا هیچ برجستگی و فرورفتگی ویژه ای که برای نظام جمهوری اسلامی مشکل ایجاد کند، نداشته باشد، در این صورت یا دانشجو می شود و قطعا با خطر مواجه می شود یا روشنفکر می شود و خیلی بیشتر با خطر مواجه می شود، اما فرض کنیم که اصلا هیچ کدام از این کارها را نکند، خواننده و طنزنویس هم نباشد و مثل دخترهای خوب با یک آقای خوبی ازدواج کند. براساس آمارهای همین امسال، در مقابل هر 100 زنی که در سال ازدواج می کنند 15 زن از شوهرشان طلاق می گیرند. به گفته یکی از مسوولان کشور، ایران بعد از آمریکا، دانمارک و مصر پرطلاق ترین کشور دنیاست.
7) خلبان و پرسنل پرواز: ایران در مجموع 136 هواپیمای مسافربری در آژانس های مهم مسافربری ایرانی دارد( ایران ایر، ماهان، آسمان و زاگرس) در ده سال گذشته تعداد 24 هواپیمای مسافربری سقوط کرده و خدمه پرواز و مسافران آن هم کشته شده اند. یعنی در هر سال بطور متوسط 2.4 هواپیمای مسافربری سقوط کرده است، به عبارت دیگر از هر 100 هواپیما در سال یکی از آنها سقوط می کند. همچنین ایران تعداد 360 هواپیمای نظامی دارد که در ده سال گذشته 22 هواپیمای آن سقوط کرده است. به عبارت دیگر در سال 4.5 هواپیمای مسافربری و جنگی در ایران سقوط می کند و اگر فرض کنیم بطور کلی برای 470 هواپیمای مسافری و جنگی 1500 خلبان و خدمه پرواز وجود داشته باشد هر سال 27 نفر آنها کشته می شوند یعنی از هر 100000 خلبان و پرسنل هوایی در ایران هر سال 1800 نفر کشته می شوند.
روشنفکر: از میان 153 روشنفکر مهم ایرانی، از صد سال قبل تا امروز، 35 نفر( 23 درصد) موفق شده اند به زندگی عادی تا همین دیروز ادامه دهند، معنی این حرف این است که ممکن است تعدادی از همان 23 درصد فردا دستگیر شوند. چهار نفر(3 درصد) از آنان به قدرت رسیدند( در حد نخست وزیر و ریاست جمهور)، 51 نفر( 33 درصد) حداقل یک بار و برخی برای همیشه به خارج از ایران تبعید شده اند، 29 نفر(19 درصد) از آنها به قتل رسیده اند، 28 نفرشان( 18 درصد) حداقل یک بار زندانی شده اند، سه نفر( 2 درصد) خودکشی کردند و 2 نفر( 1.3 درصد) بطور کامل در جامعه منزوی شدند. به عبارت دیگر، از هر صد روشنفکر 28 درصد موفق به ادامه زندگی عادی شده اند، و 72 درصد روشنفکران با خطر تبعید، زندان و قتل مواجه شدند.
دانشجو : عمل دانشجو بودن بطور کلی در ایران خطرناک است، اگر دانشجویی هیچ کاری به سیاست نداشته باشد، در 90 درصد موارد از ایران مهاجرت می کند و به تحصیل در دانشگاههای آمریکا و اروپا می پردازد، این دانشجو که هیچ کاری هم به سیاست نداشته در آمریکا وارد سیاست می شود یا فقط دانشمند می شود، اگر وارد سیاست شود دیگر نمی تواند به ایران برگردد و اگر فقط دانشمند بماند برای دیدن خانواده اش به ایران می آید و به عنوان جاسوس دستگیر می شود و به جاسوسی اعتراف می کند و بعد از یک سال با یک جاسوس ایرانی در لبنان تعویض شده و برای همیشه از ایران می رود. اگر اهل سیاست باشد به هر حال حداقل یک بار در طول مدت تحصیل خودش بازداشت و زندانی شده و گاهی اخراج شده و به خارج از کشور می رود. از میان کسانی که هم اهل تحصیل هستند و هم مخالف سیاسی نیستند، که نیمی از دانشجویان چنین وضعی دارند، 50 درصد به زندگی معمولی در ایران ادامه می دهند و در نتیجه تاجر و معمار و هنرمند می شوند و نهایتا دو درصدشان در جریان رانندگی کشته شده، 16 درصدشان چون زن هستند با خطر مواجه می شوند، و 50 درصد دیگر وارد قدرت می شوند و پس از مدتی ریاست برکنار شده و به زندان رفته یا اصولا از کشور فرار می کنند.
ایرانی بودن: یکی از خطرناک ترین مشاغل در ایران، ایرانی بودن است. براساس آمار همین امسال 16 میلیون پرونده قضایی در ایران جریان دارد،یعنی حداقل 32 میلیون نفر( 41 درصد) کل مردم ایران یا در حال شاکی هستند یا متهم. یعنی به هر حال شما هر شغلی داشته باشید همین که ایرانی باشید در معرض خطر هستید.
نتیجه گیری اخلاقی: وقتی عقل نباشد و نفت باشد همیشه انسان در معرض خطر است.