خداحافظ نفت، خداحافظ رانت

هادی کحال زاده ‏
هادی کحال زاده ‏

شمس‌الدین حسینی، وزیر اقتصاد احمدی نژاد در حمایت از طرح تحول اقتصادی و در پاسخ به نگرانیهای در ‏زمینه تاثیر این طرح و همچنین تاثیر رکود بزرگ بر اقتصاد ایران از افزایش بهای نفت در کوتاه مدت و ‏توقف توان صادرات نفتی ایران تا سال 1404 سخنانی گفته است که مورد توجه مطبوعات قرار گرفت. فارغ ‏از بررسی طرح تحول اقتصادی و پیامدهای اجرای آن بر اقتصاد ایران و حواشی آن، آنچه حائز اهمیت است ‏پیش بینی بحران منابع برای دولت است. بسیاری بر این باورند که تا پایان دوره رکود دولت گرفتار کسری ‏بودجه خواهد بود، اما سخنان حسینی و پیش بینی چند موسسه معتبر بین المللی در زمینه توان صادارت نفت ‏ایران نشان می دهد که ظاهرا زمان بهره مندی ایران از رانت نفت برای همیشه فرارسیده و ضیافت نفت نه ‏برای یکدوره بلکه برای همیشه خاتمه یافته است. بدین معنی که حتی با پایان رکود اقتصادی در جهان نیز ‏امیدی به بهبود درآمدهای نفتی ایران وجود ندارد.‏

براساس اطلاعات موجود (1) سالیانه بین 200 تا ۲۵۰ میلیون بشکه نفت در سال از توان تولید نفت ایران به ‏دلیل مشکلات فنی، مدیریتی، قدمت تاسیسات و عدم سرمایه گذاری جدید کسر می شود. (2) وجود تحریم های ‏گسترده در صنعت نفت ایران و انزوای جهانی و عوارض آن، علاوه بر محرومیت از سرمایه گذاری، ‏ریسک سرمایه گذاری در ایران را نیز افزایش داده است. و هیچ گونه‎ ‎سرمایه گذاری جدیدی در حوزه نفت ‏بدلیل تحریم ها صورت نمی پذیرد.(۳) میزان مصرف داخلی سالیانه حداقل ۷ تا ۱۰ درصد افزایش پیدا می ‏کند. براین اساس چنانچه معادل 225 هزار بشکه از توان تولید کشور بطور سالیانه از سال پایه 2008 کسر ‏شود و رشد 7 درصد مصارف داخلی بطور سالیانه رخ دهد. در اواسط سال 2015 (1394 شمسی) میزان ‏نفت تولیدی ایران صرفا کفاف مصرف داخلی ایران را خواهد داد و نه تنها نفتی برای صادرات و درآمدی ‏برای اداره کشور از این محل وجود نخواهد داشت، بلکه ایران از اواسط سال به وارد کننده نفت نیز بدل ‏خواهد شد.‏

 

‏ در حالی است که چنانچه (1) بودجه عمومی امسال را (خوشبینانه و با کسری 10 میلیارد دلاری) 105 ‏میلیارد دلار فرض نموده (2) رشد بودجه عمومی کشور را خوش بینانه 20 درصد و (3) رشد درآمدهای ‏غیرنفتی را ۳۰ درصد در نظر بگیریم. در سال 2015 (1394 شمسی) دولت برای تعادل بودجه 375 ‏میلیارد دلاری خود حداقل به ۱۵۷ میلیارد دلار درآمد نیاز خواهد داشت. از آنجا که در این سال درآمد نفتی ‏نیز براساس این پیش بینی وجود خارجی ندارد، تنها راه تعادل بودجه ای کشور، کاهش سهم بودجه از تولید ‏ناخالص ملی، افزایش منابع مالیاتی و غیر نفتی است. ‏

‎ ‎گزینه های تامین منابع:‏‎ ‎

‏1- درآمدهای مالیاتی به عنوان مهمترین گزینه برای منابع دولت همواره مورد نظر قرار می گیرد. اما شرایط ‏اقتصادی ایران مانع از پوشش کامل نیازهای دولت توسط منابع مالیاتی است. در حال حاضر دولت صرفا از ‏‏7 درصد‏GDP‏ کسب درآمد مالیاتی می نماید. اما دولت برای افزایش درآمدهای مالیاتی و رسیدن به نرم ‏جهانی آن یعنی 30%‏GDP‏ دارای محدودیت های فراوانی است. چراکه عملا 50درصدGDP‏ ایران اقتصاد ‏زیر زمینی است و گفته ی شود معادل 20 درصد ‏GDP‏ نیز فرار مالیاتی وجود دارد و لذا نمی توان از ‏‏30% ‏GDP‏ معادل 30% ‏GDP‏ درآمد مالیاتی کسب نمود. بدون شک بودجه 20 درصد رشد یافته سال ‏‏2008 در سال 2015 به 375 میلیارد دلار خواهد رسید، اما به نظر نمی رسد که منابع غیر نفتی ایران طی ‏این مدت به 11 برابر خود برسد.‏

‏2- صارادات گاز از ایران به عنوان دومین دارنده گاز جهان نیز چندان راه گشا نیست چرا که به باور ‏بسیاری از کارشناسان ترازنامه گاز ایران‎ ‎منفی است‏ ‏ و ما برای حفظ‏‎ ‎توان تولید نفت و حتی مصرف داخلی ‏و نیاز صنایع پتروشیمی حتی کمبود گاز هم داریم و نمی بایست آنرا‎ ‎صادرات نمود. در چنین شرایطی ‏فروش گاز ایران را نوعی خیانت به کشور قلمداد می نمایند.‏

‏3- اکتشاف تازه نفتی هم نمی تواند در کوتاه مدت گره از بخت فروبسته منابع در ایران بگشاید. چراکه هر ‏اکتشافی نیازمند سرمایه گذاری و بهره مندی از تکنولوژی بسیار بالا است و حداقل هر سرمایه گذاری چندین ‏سال طول می کشد تا به بهره برداری برسد. اما تحریم، انزوا و اصرار بر‎ ‎سیاست های تنش آفرین در روابط ‏جهانی و ایستادگی در برابر نظم هر چند‎ ‎ناعادلانه جهان، و مشکلات سیاسی، چنین امکانی را برای ایران ‏سلب نموده است.‏

به عنوان نتیجه گیری می توان گفت که حادترین بحران جمهوری اسلامی در دهه آتی،‎ ‎بحران منابع و ‏مصارف دولتی خواهد بود. بحران در ایجاد منابع و کنترل مصارف، بزرگترین بحران در پیش روی ‏جمهوری اسلامی است که بطور مستقیم بر میزان نقش او در منطقه و معادلات بین المللی و مدیریت داخلی ‏کشور تاثیر خواهد گذاشت. بحرانی که آغاز آن پایان دولت رانتی و بهره مندی از ثروتی است که اولا متعلق ‏بر همه نسل های ایرانی است و ثانیا برآمده از یک اقتصاد واقعی و تولیدی نیست. مدیریت این بحران نیازمند ‏بازسازی روابط بین المللی، بازسازی نظام اقتصادی کشور، ایجاد مشروعیت و مشارکت سیاسی کشور و ‏بهبود‎ ‎راوبط داخلی با طبقه متوسط و جامعه مدنی، بهبود ساختار بورکراتیک کشور و‎ ‎مبارزه با فساد است. ‏که همه این مفاهیم درگرو گسترش دموکراسی، آزاد نمودن گردش سیال نخبگان در حلقه قدرت‎ ‎و بهبود حقوق ‏بشر در ایران است. اما آیا این بحران با سیاست های کنونی جمهوری اسلامی قابل مدیریت است و آیا احمدی ‏نژاد گزینه مناسب برای این مدیریت خواهد بود؟‎ ‎

‎ ‎پانوشت‎ ‎

‏1- ‏http://ires.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=‎‏101‏&Itemid=‎‏52‏