صحنه

نویسنده

نگاهی به نمایش اهل قبور

سکون سطحی در اجرا

میترا سلطانی

اهل قبورعنوان نمایشی است که درآن آدم های نمایش درموقعیت های گوناگون خانوداگی قرار داشته وتحت آزمون وخطایی قرار می گیرند که می تواند برای تماشاگران جذاب باشد. البته جذابیت این نوع نمایش ها در وجهه واقع گرایانه آنچه گونه وروش تولید اثر خوانده می شود، معنا پیدا می کند. اهل قبور ماجرای چند خانواده است. خانواده هایی که مدتها با یکدیگردرهمسایگی وهمسادگی زیسته اند واکنون به نقطه ای کوچ کرده اند که همه آنچه که باید را از زندگی ومیراث خصوصی یکدیگر کنکاش وکشف می کنند.

 

 این نمایش، تئاتری رئالیستی است که دیدگاهی جامعه شناسانه- روانشناسانه درخود مستتر دارد. این دیدگاه ازمتن اثر تا تا اجرای آن اعم از دکور، کارگردانی، بازیگری، لباس و نوررا شامل می شود. نگاه واقع گرایانه نویسنده وکارگردان اثر به وضعیت زندگی خانوده هایی از قشر پائین ومعرفی طرز زندگی وروابط آدم های این قشر به بیننده کمک می کند تا با داستان نمایش ارتباط رودررو وشفاف داشته باشد. اما در اینجا قصد دارم یکی از مواردی را بازگو کنم که باعث طولانی تر شدن یک اثر دراماتیک می‌شود: شکل گیری نقاط سکون در محیط. نقاط سکون در یک اثر دراماتیک در نتیجه اصرار خالق روی گفته شده‌ها و یا تکرار آن چه پیش از این گفته شده و یا کیفیتی که پیش از این رخ داده است، شکل می‌گیرد. هر گاه درام در شکل و فیزیک ظاهری رو به جلو حرکت کند اما در وضعیت جدید قرار نگیرد، اثر در نقاط سکون گرفتار شده است. این نقاط سکون در اثری که قصد داستان گویی دارد، در دو سطح رخ می‌دهند. یکی نقاط سکون عمیق که در نتیجه دوباره گویی کنش‌ها رخ می‌دهند و از آن جهت عمیق محسوب می‌شوند، چون این تکرار به واسطه اصلی‌ترینِ امکانات و مهمترین ابزار یک خالق در یک اثر داستان‌گو رخ داده‌اند و دیگری هم نقاط سکون سطحی است که در نتیجه به هدر رفتن توان کنش‌گری اشخاص بازی نیست و برای مثال در نتیجه توضیح درباره خصوصیات روانی یک شخصیت یا دوباره گویی بی‌هدف یک دیالوگ شکل می‌گیرد. “اهل قبور” از این دست نقاط سکون سطحی در محیط خود کم ندارد. نکته دیگری که در این جا باید به آن اشاره کنیم استفاده از عنصر طنز است.‌ “اهل قبور” در جاهایی تماشاگر را می‌خنداند و یا از تماشاگر خنده طلب می‌کند در نگاه اول شاید استفاده از عنصر طنز بی‌مورد و زیاده‌روی در نظر بیاید، اما چنین نیست. با توجه به آسیبی که در ارتباط با تغییر جهت روایت به اثر وارد شده است، اتفاقاً استفاده از عنصر طنز، ایده موثری به نظر می‌آید. موثر است از این جهت که اجازه نمی‌دهد مخاطب وارد حیطه عدم ارتباط شود. باعث می‌شود در هر حال مخاطب اثر را دنبال کند. شاید اگر تغییر جهت روایت در محیط اثر رخ نمی‌داد وقهرمان نمایش با استراتژی مشخصی اثر خود را روایت می‌کرد آن گاه استفاده از عنصر طنز در حکم سم برای این محیط می‌شد، اما در حال حاضر در نقش پادزهر این محیط عمل می‌کند.

عمده ترین مشکل متن در نمایش مورد نظر که باهدف وموضوع مشخص تولید شده است ودربرگیرنده پیام ونتیجه اخلاقی هستنداین است که داستان ساختار تعریف نشده ای دارد وهمه چیز در قالب یک روایت خطی به تماشاگر منتقل می شود.

“اهل قبور” هر چند دارای جمله‌های پرتوان و قوی دردیالوگ‌نویسی است اما در پرداخت متن، اثر با ضعف‌های بنیادی مواجه است؛ دو پاره‌ای بودن متن نمایش که  به دلیل تلفیق تصویر و موسیقی در کنار روایت و گزارش ‌از شخصیت‌ها و تاریخ شکل گرفته موجب شده تا متن نه از ساختار محکم نمایشنامه‌نویسی برخوردار باشد و نه از نظر ساختار اجرایی به قوت لازم دست پیدا کند. شاید اگر اصرار کارگردان به استفاده از سبک خاص اجرایی‌اش برای بیان این نمایش نبود و رویدادها در یک ساختار و موقعیت دراماتیک شکل می‌گرفتند، نویسنده می‌توانست اثری پر توان‌تر در قالب یک نمایشنامه صحنه‌ای ارائه کند و تأثیر آن بر مخاطب در مواجه با یک موقعیت نمایشی‌ بیشتر شود.

کارگردانی نمایش، دارای پیچیدگی محسوسی نمی باشد و کارگردان سعی کرده است تا ازطریق طراحی میزانسن ها وانتقال مفاهیم با خطوط بسیار ساده،گره های بیهوده ای را برای مخاطب خود ایجاد ننماید. بدین تریتب حسین کیانی در مقام کارگردان با تکرارمجدد شکل کلی نمایش های خود برای مخاطبان عنوان جدیدی را برای تماشاگران به ارمغان نیاورد. او در مرحله کارگردانی به واسطه طراحی ریتم به شکل گیری احساس طولانی بودن نمایش‌اش در نزد مخاطب کمک می‌کند. کیانی  درکارگردانی هر چند در طراحی ریتم موفق نشان نمی‌دهد اما در تصویر سازی برای زیر متن‌های اثر موفق‌تر عمل می‌کند. یکی دیگر از نقاط آسیب”اهل قبور” پایان نمایش است که توان وارد کردن یک شُک فکری و عاطفی به مخاطب را ندارد. این پایان ما را فقط در جریان سرنوشت شخصیت اصلی قرار می‌دهد،اما نمی‌تواند غافلگیرمان کند. این صحنه باید در حکم مشت آخر باشد. ضربه‌ای که نویسنده و کارگردان باید به مخاطب وارد کند و بعد بالای سر ما بایستد و شمارش معکوس را آغاز کند. باید چنین باشد، اما نیست.

 

ازمیان بازیگران نمایش سیامک صفری وشهرام حقیقت دوست را می توان از نمونه های موفق بازیگری در”اهل قبور”نام برد.فریده سپاه منصوربا تجربه چندین ساله خوددردنیای بازیگری هم توانسته علاوه بر اعتماد،پشتوانه فکری،قدرت خلاقه  ویکی از وزنه های سنگین صحنه تالار چهارسوباشد. امیررضا دلاوری همچنان درعرضه تئاترازبه وجودآمدن لحن همیشگی خود رنج می بردو تقریبا تحت تاثیر بازی مستقیم سیامک صفری شکل بازی خود را از دست می دهد و دچار تعارض وشکاف عمیقی میان خود و نقش می شود.

در پایان باید گفت‌”اهل قبور” در میان آثار مشابه خود اثری  قابل توجه از نظر بهره‌برداری از جنبه‌های بصری، نورپردازی، طراحی و جلوه پردازی برای بیان پیام و نتیجه‌ای مشخص است که می‌تواند تماشاگر تفنن‌گرای امروز را برای ساعتی سرگرم کند و کمی هم تحت تأثیر قراردهد.