ترس ها و امیدها

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

با پیام باراک اوباما سال نوی ایرانی شروع شد. ایرانیان با پیامی که رنگ و بوی تازه ای دارد شمع های سفره هفت سین شان را خاموش کردند و به انتظار آینده نشستند. باری دیگر با نگاهی دیگر وارد جهان سیاست شدند. جهانی که هر چند ایرانیان بخواهند از آن دور بشوند به آنها نزدیک شده و تسخیرشان می کند. سیاست دیری است از در و دیوار خانه ها و محافل خصوصی ایرانیان بالا می رود و لحظه ای آنها را آسوده نمی گذارد.

 پیام اوباما شوک تازه ای بود و گروهی از ایرانیان که انتظارش را نداشتند به شدت آشفته شدند. واکنش های ضد و نقیض پیرامون پیام به سرعت انتشار یافت. ترس و امید به واکنش ها ویژگی تاریخی بخشید. تلفن ایرانیان یکسره زنگ می زد و پیامهای اینترنتی مخابره می شد. نوروز 1388 مثل همه نوروزهای دهه اول انقلاب با بحث رابطه ایران و آمریکا گرم و پر هیجان شد. اما این بار یک عامل ارتباطی فضای بحث را وسعت بخشیده است. فضای مجازی و اینترنتی چنان پر شور و حال شد که پرزیدنت اوباما سر سفره ایرانیان نشست. موافق و مخالف نتوانستند از ورود او به محافل نوروزی شان جلوگیری کنند. اینک دریچه های وبلاگ ها و سایتها باز و بسته می شوند و ایرانیان با یکدیگر و جهان از ترسها و امیدهای خود می گویند.

 ایرانیان با دوگونه احساس پیام را دریافت کرده اند. از طرفی نتوانسته اند نگرانی خود را پنهان کنند و از سوی دیگر به یاد آورده اند مهمترین اولویت سیاسی ایران بهبود روابط با آمریکا است. در هر دو حال وقتی عقل را وسط گذاشته اند به موضوع همه جانبه نگریسته اند. نیمه نگران ایرانیان بیم دارند دستجات تندرو حکومت ایران با تکیه بر دوستی با آمریکا بیش از پیش از سهمیه آنان از نان و آب و برق و رفاه و آزادی و عدالت بکاهد. نیمه امیدوار ایرانیان گمانه زنی می کنند که بهتر است روابط ایران و آمریکا با مداخله مستقیم تندروهای حکومت ایران سامان بگیرد. بر این باورند که در صورت مداخله تندروها، اوضاع به سهولت دستخوش بی ثباتی نمی شود و آنهایی که همواره بازی را در هم می ریزند اگر خود در جای بازیگران اصلی، صحنه گفت و گو را پر کنند دیگر نمی توانند هر قلم و زبان برحقی را به اتهام همسویی و همدستی با دشمن (آمریکا) از هستی ساقط کنند.

 در موارد بسیاری هر یک از ایرانیان با دو احساس ترس و امید همزمان کلنجار می روند. بی تردید احساسات دوگانه آنها در دراز مدت وارد محاسبات و معادلات جهانی می شود و حتی بر گفت و گوی احتمالی اثر می گذارد. پخته ها و سوخته ها در کوره سیاستهای انقلابی ایران، شادمانی شان بر نگرانی می چربد. آنها که گوشه های ظریف از نظم سیاسی ایران را می شناسند پروایی ندارند که تندرها مخاطب پرزیدنت اوباما بشوند. از آن بیش ترجیح می دهند عقاب آمریکا با پرچم جمهوری اسلامی ایران به یاری و میانجیگری تندروهایی که هنوز از اشغال سفارت آمریکا دفاع می کنند و هنوز پرچم آمریکا را می سوزانند با یکدیگر آشتی کنند. این پاره از ایرانیان نیک می دانند هرگاه آمریکا بخواهد موضوعی با اهمیت اصلاح روابط با ایران را شرطی کند و تغییر نظام سیاسی را در جای شرط قرار دهد، حرکتی است نامتناسب با حقوق بین الملل و مبانی عقلی. نه فقط از آن رو که محتمل است بسیار دیر به مقصود برسد، بلکه از آن رو که جهان آمادگی ندارد تا بیش از این آمریکا را در جای عامل یا تشویق کننده تغییر حکومت ها ببیند. از ظرفیت و طاقت جهان خارج است که آمریکا به جای مردم کشورهای منطقه تصمیم بگیرد و یک نظام سیاسی را با نظام سیاسی دیگر عوض کنند. مردم در منطقه ای که ایران یک رکن مهم آن است بر زیانبار بودن سیاستهای مداخله جویانه آمریکا که با هدف تغییر رژیم اجرایی شده شهادت می دهند.

 از طرفی نگرانی محافل وسیعی از ایرانیان را نمی توان دست کم گرفت. تاریخ معاصر ایران کمتر از تاریخ کهن شان پر حادثه نبوده است. از سال 1906 میلادی بیش از قرنی می گذرد. دو انقلاب عدالت جویانه پشت سر داریم و چند رفورم. از اینرو مقایسه ایران با همسایگان چندان آسان نیست احتمالاً دو فرهنگ ایرانی و اسلامی که هویت ایرانیان را شکل می دهد، آزادیخواهی و عدالت جویی را با چالشهای دینی مواجه ساخته و هر چند در تحولات سیاسی یک قرن اخیر، روحانیون میانه رو از همراهی و همگامی با ایرانیان ترقی خواه سر باز نزده اند، اما بوده اند و هستند دستجاتی از فقها که بار آزادیخواهانه انقلاب ها و رفورم ها را به استناد متون فقهی و دینی انکار می کنند. این فقها که از آنان به تندرو یا افراطی و مانند آن نام می برند، در حال حاضر  در نهادهای حساس حکومت ایران نفوذ گسترده دارند. نگرانی این است که پس از اصلاح روابط با آمریکا امید به تعدیل نگرشهای آنان در ارتباط با آزادی های اجتماعی و سیاسی تبدیل به امری محال بشود و تندروها با اتکا به حمایت آمریکا، خود را برای سالیان سال بیمه کنند.

 از ترس ها و نگرانی های ناشی از پیام نوروزی پرزیدنت اوباما که بگذریم، این که آمریکا با چگونه پیشنهادهایی وارد عرصه گفت و گو با ایران بشود بسیار با اهمیت است. در این مرحله منافع ملی ایران و منافع ملی آمریکا، البته اولویت های غیر قابل چشم پوشی است. اما از نگاه ایرانیان بسیار مهم است که بدانند منافع ملی ایران با کدام تعریف پذیرفته می شود. هرگاه آمریکا بخواهد با اعطا امتیازات بزرگ ایران را هزینه کند تا در عراق و افغانستان به نتایج بهتر برسد، تعریف منافع ملی ایران و چگونگی آن عمده می شود و این پرسش را پیش رو می گذارد که این چنین ایفای نقشی از سوی ایران تا چه اندازه به سود منافع ملی ایران است؟

 تا کنون ایرانیان بخت این را داشته اند که از منازعه و درگیری مستقیم نظامی با طالبان و القاعده برکنار بمانند. حکومت ایران خوشبختانه به صورت ذاتی و طبیعی با این دستجات سازگاری و دوستی نداشته و در نتیجه تاکنون سیاست خارجی ایران تقویت کننده آن دستجات نبوده است. از طرف دیگر ایران ابزار دست سیاست خارجی نشده و به همکاری برای بازداشت اعضای دستجات مورد اشاره که از مرز عبور کرده اند اکتفا نموده است. رویارویی مستقیم و نظامی با این دستجات می تواند شالوده امنیت داخلی و خارجی ایران را به کلی متزلزل کند.

 وجه دیگر نگرانی که در ارتباط است با منافع ملی ایران، چگونگی برخورد آمریکا با وضعیت رو به وخامت حقوق بشر در ایران است. هرگاه آمریکا در گفت و گو یا مذاکره به این وجه از منافع ملی ایران اعتنا نکند، منافع ملی ایران در خطر قرار می گیرد. حقوق بشر در ایران روندی را طی کرده است که رکنی شده از ارکان ثبات سیاسی و منافع ملی. دولت ایران پیش و پس از انقلاب بسیار تعهدات بین المللی را در زمینه رفع تبعیض، برابری حقوق شهروندان و بازنگری در قوانین داخلی و سیاستهای اجرایی پذیرفته است. نگران کننده خواهد بود اگر طرح موضوعی مانند احترام نسبت به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و تعهدات بین المللی، در مجموعه گفت و گوهای ناظر بر اصلاح روابط پیش بینی نشود. در حال حاظر ایرانیان از وضعیت زیانبار اقتصادی، بیکاری و گرانی رنج می برند. نبود آزادی بیان حتی کارشناسان اقتصادی را محکوم  به سکوت کرده و آنها نتوانسته اند مانند کار شناسان آمریکایی که در تمام ساعات شبانه روز دارند پیرامون ریشه های بحران اقتصادی نظر می دهند، در این عرصه فعال بشوند و دولت را متقاعد کنند تا بهترین شیوه های علمی را برای مهار بحران انتخاب کند.

 این فقط یکی از آثار ملموس و عینی نبود ازادی بیان در ایران است که مردم از آن صدمه دیده اند. آثار دیگر را می توان در تمام زمینه های مرتبط با حقوق مردم بخصوص زنان، اقلیتهای دینی، منتقدان و مخالفان و در مجموع افراد و گروههای طرفدار حقوق بشر و دموکراسی مشاهده نمود. بنابراین نگرانی و ترس ایرانیان از روند تحولات اصلاحی روابط ایران و آمریکا بر حق است و تأکید بر ضرورت احترام به اصول جهانی حقوق بشر و تعهدات بین المللی دولت ایران در این زمینه، احترام به منافع ملی ایران تلقی می شود. ایرانیان از بحران روابط با آمریکا بسیار صدمه خورده اند. آمریکا نیز مدت سه دهه است از یک دوست مقتدر و موثر در منطقه محروم شده و تا کنون نتوانسته روابط با ایران را اصلاح کند. اینک به نظر می رسد اراده ای نیرومند پشتوانه پیام رئیس جمهور آمریکا است. هر چند در محتوای پیام رویکرد تازه و تغییر یافته ای گنجانده نشده است.

 لحن گرم و متفاوت پیام را نمی توان دست کم گرفت. به همان اندازه که مقامات و مسئولین ایرانی از پوشش مخملی پیام ابراز نگرانی می کنند، ایرانیانی که نسبت به وضعیت حقوق بشر بسیار حساس و دردمند هستند دوست دارند نگرانی خود را از این که زیر یک چنین پوشش مخملی، وضعیت حقوق بشر در ایران به کلی مورد غفلت قرار گیرد با آقای اوباما و همکارانش در امور سیاست خارجی آمریکا در میان بگذارند.