مونیکا بلوچی آخرین دنباله روی راه ستارگان زن سینمای ایتالیاست که با حضور همزمان در فیلم های اروپائی و آمریکائی شهرتی جهانی یافته است. راهی که پیش تر توسط ستارگانی چون سوفیا لورن، سیلوانا مانگانو، جینالولو بریجیدا و کلودیوکاردنیاله طی شده بود. مونیکا بلوچی اینک یکی از مشهورترین بازیگران و مدل های اروپایی و همزمان از بازیگران مطرح محصولات بین المللی است. او که قبلاً در سه گانه ماتریکس و اشک های خورشید ظاهر شده بود، این بار در یک فیلم اکشن امریکایی با کلایو اوئن بریتانیایی همبازی شده است. به مناسبت حضور وی در این فیلم- همه را بکش/بهشون شلیک کن- مصاحبه ای از وی را انتخاب و ترجمه کردیم.
از نه گفتن هراسی ندارم
از بهشون شلیک کن/همه را بکش چگونه برداشتی باید داشت؟
مثل یک جور فیلم کارتون. خشونت زیادی در فیلم وجود دارد ولی با این حال در چهارچوب سوررئالیسم باقی می ماند. همین طور طنز وعشق فراوانی هم درفیلم هست.. چون داستان عشق بین یک جیمزباند دست چندم و یک روسپی است که قلب بزرگی دارد و مادر شدن را یاد می گیرد. درمیان خشونت فیلم، عنصر پیش برنده عاطفی فیلم همین زن است.
این سومین بار است که بعد از فیلم “چقدر مرا دوست داری” برتران بلیه و “دختره از من متنفر است” اسپایک لی، نقش یک روسپی را بازی می کنید.
این فیلم ها به عوالم متفاوتی تعلق دارند. “چقدر مرا دوست داری” یک فیلم مولف بسیار نیشدار است. اینجا ما در فضای اکشن هستیم و بسیار متفاوت است. بچه در این فیلم نقش بسیار مهمی دارد. به شکلی تصادفی وارد زندگی این زن و مرد می شود و به گونه ای اساسی موقعیت پرسوناژها را تغییر می دهد. به دنبال ریسک بودن را دوست دارم. من تا به حال نقش های بسیار متفاوتی را بازی کرده ام. فکر داشتن شخصیت های مختلف در طول یک زندگی را بسیار دوست دارم. می توانم امروز در فیلمی مثل برگشت ناپذیر و فردای آن در آستریکس و اوبلیکس: ماموریت کلئوپاترا بازی کنم.این چیزی است که برای یک بازیگر جذاب است.
شما فیلم هائی مثل بهشون شلیک کن را دوست دارید؟
بله، در غیراین صورت در آن بازی نمی کردم. من خواندن را با کتاب های مصور یاد گرفتم و آنها را خیلی دوست دارم. من در فیلم هایی مثل ماتریکس، پیمان گرگ ها و دوبرمن بازی کرده ام. درمقام آنالیز نمی توان آنها را درجایگاه اول قرار داد. اغلب از من سئوال می شود به عنوان یک مادر آیا از این که در اطراف یک نوزاد تیراندازی می شود، ناراحت نمی شوم؟ باید بگویم که سرصحنه در طول یک روز ما نمی توانیم بیش از چند دقیقه از یک نوزاد استفاده کنیم. برای صحنه های اکشن از یک نوزاد با کنترل از راه دور استفاده می شود.
چگونه خودتان را برای صحنه عشق بازی با کلایو اوئن آماده کردید؟
این صحنه کلیدی فیلم است. صحنه ای که روح فیلم در آن خلاصه شده است. با وجودی که هیچ چیزی دیده نمی شود بسیار سکسی و در عین بامزه است. باید اعتراف کنم که در سینما هم چنین صحنه ای را سراغ نداشتم. وقتی فیلمنامه را خواندم از خودم پرسیدم که کارگردان این صحنه چگونه خواهد گرفت. مایکل دیویس همه چیز را از قبل روی استوری برد داشت. نگاه او بسیار خاص است. قبل از شروع فیلمبرداری، نمی دانستم چه فیلم هایی ساخته است. او می داند که دقیقا چه می خواهد و فیلم را چطور خواهد ساخت. ازهمه چیز گذشته این فیلمی ژانر گونه است. آن را یا دوست داریم یا نه، برای این که دوبار به صحنه سکس برگردیم باید اعتراف کنم گرفتن چنین صحنه هایی به همراه بازیگری چون کلایواوئن راحت تر است. چون او بازیگر بزرگی است و از فیزیک مناسبی هم برخوردار است. گرفتن چنین صحنه هایی با فردی که فیزیک مناسب دارد به مراتب راحت تراست از گرفتن همان صحنه ها با شخصی است که هیکلش مثل چوب می ماند!
چرا کارگردان هایی چون گاسپارنوئه، گیوم نیکلو و یا مارینا د وان به سراغ شما می آیند؟
باید نکته مهمی را بگویم: ابتدا این فیلمنامه نویس ها هستند که به سراغ من می آیند، چون اغلب شان موقع نوشتن فیلمنامه به من فکر می کرده اند. سپس من تصمیمم را می گیرم. هرگز به سراغ یک کارگردان نرفته ام تا به بگویم که حتماً می خواهم با او کار کنم. این کار را هرگز نکرده ام. بسیار خوشحال می شوم وقتی به سراغم می آیند و نقشی را به من پیشنهاد می کنند که هرگز به آن فکر نکرده ام. این چیزی است که مرا غافلگیر می کند و سرذوق می آورد که از سر فیلم پرهزینه ای چون “بهشون شلیک کن” بروم سر صحنه Ne te retourne pas مارینا د وان که فیلم عجیب وغریبی است.
دوست دارید نقش های عجیب به شما پیشنهاد شود؟
بله، به نظرم خیلی فریبنده هستند. وقتی داری فیزیک خاصی هستید این ترس را دارید که خود را همیشه در یک محدوده بیابید. دوست دارم که افراد ظاهر را فراموش کنند تا بتوانند آنچه که دردرون اتفاق می افتد را ببینند.
آیا میان کارکردن در فیلم های فرانسوی وآمریکائی تفاوتی هست؟
نه، تنها تفاوت قضیه پول است. وقتی مقابل دوربین هستید تنها مسئله بازی کردن است. تنها زبان است که تغییر می کند. من می توانم به ایتالیایی، فرانسوی و انگلیسی حرف بزنم. چیزی که عجیب است این است که آمریکائی ها به من برای بازی در فیلم هایشان فکر می کنند درحالی که من به سیستم آمریکائی تعلق ندارم. هرگز به خود نگفتم که در آمریکا زندگی بکنم تا به هالیوود نزدیک تر بشوم. قبل از هر چیز خودم را یک اروپائی می دانم.
تا حال پیشنهادهای زیادی را برای بازی در فیلم های آمریکائی رد کرده اید؟
بله، یک پیشنهاد بسیار خوب مالی را برای بازی در مصائب مسیح رد کردم. چون می خواستم این نقش را بازی کنم. پیداکردن جایگاه در محیط وفضائی غریبه، شانس بزرگی است. کلایو اوئن بریتانیائی و پل جیاماتی آمریکایی است ولی آنها خود را از سیستم هالیوودی دور کرده اند. اما ناگهان سرفیلمی چون بهشون شلیک کن در کنار هم قرار می گیریم، چون قبل از این که به کشور یا ملتی تعلق داشته باشیم به سینما تعلق داریم.
شما اغلب فیلمسازان جدید را به فیلمسازان قدیمی ترجیح می دهید.
از نه گفتن به یک فیلمساز شناخته شده هراسی ندارم. همه چیز بستگی به احساسم نسبت به فیلمنامه دارد. پیش می آید که نتیجه آن برروی پرده به قدرت متنی نیست که می خوانیم و یا برعکس. اما هرگز بابت کاری پیشمان نشده ام. چه درمورد فیلم هائی که کارکرده ام وچه آنهایی که کار درآنها را قبول نکرده ام. درکارنامه سینمایی من فیلم های خوبی هست وهم این طور تعدادی فیلم بد. اما از بازی در این فیلم ها خیلی یاد گرفتم و همیشه پیشرفت کردم.
به زودی فیلم “دومین نفس” ساخته آلن کورنو با حضور شما به نمایش در خواهد آمد. نظرتان در مورد آن چیست؟
کورنو یک استاد مسلم است. پر انرژی بودنش را دوست دارم و همین طور عشقش به سینما و بازیگران. اطمینان دارم از دیدن فیلم شدیدًا تحت تاثیر قرار خواهید گرفت چون همه نقش ها به گونه ای باور نکردنی قوی وانعطاف ناپذیر هستند. دراین فیلم با گروهی از بازیگران استثنائی کارکردم. این فیلم را انتخاب کردم تا بلوند و به کاترین دونوو و بریژیت باردو نزدیک بشوم. یک استیل بسیار زنانه و فرانسوی.
سینمای ایتالیا در حال نوزایی دیگری است. کار سینماگران جوان آنجا را می پسندید؟
بله، اخیراً پائولوسورنتینو برای یک پروژه با من تماس گرفت. “دوست خانوادگی” را خیلی دوست دارم. فکر می کنم که او استعداد غریبی دارد. همین چندی پیش نیز در فیلمی ماریو تولیو جیوردانا بازی کردم که قصه عاشقانه تراژیکی میان دو بازیگر در بحبوحه جنگ جهانی دوم است. یکی از آنها به اتهام همکاری با نازیهای اعدام می شود. دوشخصیت فیلم با هم تشکیل یک زوج کاملا تباه شده را می دهند. مرد معتاد به کوکائین است و زن معتاد به او.
در کدام فیلم خودتان را از نظر احساسی بیشتر درگیر کردید؟
درهمگی. از طرف دیگر من دلبستگی به گذشته ندارم و همیشه از زمان حال بهره می برم.
فیلم های تان را دوباره نگاه می کنید؟
آنها را اولین بار در یکی از نمایش های ویژه-و قبل از نمایش عمومی- می بینم. فیلم هایم را پیش از دوبار نمی بینم و سپس آنها را دیگر هرگز نگاه نمی کنم.
درمورد کدام یک از آنها بیشتر با شما صحبت می شود؟
“برگشت ناپذیر”. هرجای دنیا که بروم در مورد آن ازمن می پرسند. چندی پیش به مدت دو هفته برای تبلیغات “بهشون شلیک کن” درآمریکا بودم و تمام مصاحبه ها درباره برگشت ناپذیر سوال شد. باورنکردنی است که این فیلم چگونه بر روی اذهان اثر گذاشته است. بیشتر از آنچه که من تصور می کردم. من امروز به دنبال کارهای دیگری رفته ام. اما فیلم به خاطر ساختارش تاثیر عظیمی برروی کار بازیگرانش گذاشت. من و ونسان کسل[همسر بلوچی] بعد از این فیلم پیشنهادهای متعددی از خارج از فرانسه دریافت کردیم. هردویمان به لطف “برگشت ناپذیر” به محبوبیت رسیدیم.گاسپارنوئه معرف تمام آنچه است که در سینما دوست دارم. او از آزادی اخلاقی برخوردار است که برای ساخت “برگشت ناپذیر” الزامی بود و موجب می شد از هیچ چیز نترسد. در مدت زمان فیلمبرداری من و ونسان هردوکاملاً در پناه عشق و جنون او بودیم.
برگرفته شده از dvdrama
برای آشنایی بیشتر با کارنامه این بازیگر می توانید به آرشیو هنر روز مراجعه کنید:
به گرمی افتاب مدیترانه-معرفی مونیکا بلوچی
www.roozonline.com/archives/2007/07/post_3253.php